🔻روزنامه تعادل
📍 ناترازی ادعا با واقعیت!
✍️ حسین حقگو
قدرت کشورها در جهان امروز با توان اقتصادی آنها سنجیده میشود. هر چه جامعهای توان تولید و عرضه محصولات و خدمات بیشتری در داخل و خارج از محدودههای جغرافیایی خود داشته و در کار صادرات و واردات موفقتر عمل کرده و تراز تجاری بهتری داشته باشد، جایگاه بالاتری در رتبهبندیهای جهانی دارد.
طبیعتا این تراز بودن اقتصادی، صرفا امر کمی نیست و با خود ارزشهای کیفی را نیز نمایندگی میکند. چنانکه کشوری که ورودی آن مواد خام و نیمه فرآوری شده باشد و خروجی آن محصولات مصرفی بادوام و با فناوری بالا دست بالاتر را نسبت به سایر کشورها دارد.
رییس گمرک اخیرا گزارشی از عملکرد تجاری شش ماهه نخست سال جاری کشور ارایه داد. گزارشی که بلافاصله از سوی رسانه دولت با انتخاب تیتر «رشد ۱۰ میلیارد دلاری تجارت خارجی غیر نفتی در نیمه اول ۱۴۰۲» مورد استقبال قرار گرفت و این موفقیت حاصل «احیای تجارت و تبادل کالا از طریق مذاکره رییسجمهور و وزارت امور خارجه با کشورهای مختلف، پیوستن به پیمانهای دو جانبه و چند جانبه و برپایی نمایشگاه در کشورهای هدف صادراتی و....» عنوان شد. (روزنامه ایران- ۱۰/۷)
اما رسانههای مخالف و منتقد دولت درست در نقطه مقابل، این گزارش رییس گمرک را نشانه وضعیت نامناسب تجارت خارجی کشور و شکست دولت سیزدهم دانستند و آن را چنین بازتاب دادند: «افت ۴ میلیارد دلاری تراز تجاری» (اعتماد- ۱۰/۷) و «رکوردزنی واردات در ۱۴۰۲» (دنیای اقتصاد- ۱۰/۷) و... این رسانهها در تحلیل این گزارش نوشتند که هر چند ثبت رقم ۵۴.۶ میلیارد دلار تجارت کشور در نیمه اول امسال، از رشد حدود ۵ درصدی این تجارت نسبت به سال قبل حکایت میکند اما این رقم در دل خود از افزایش ۱۱.۶درصدی واردات (۳۰ میلیارد و ۴۴۳ میلیون دلار) و ۲.۶درصدی کاهش صادرات (۲۴ میلیارد و ۱۴۴ میلیون دلار) نسبت به سال قبل خبر میدهد که این به معنای کسری تجاری و ارزآوری کمتر برای کشور است.
از این اختلاف مهم که بگذریم حتی رسانه دولت نیز نتوانست بر این بخش مهم گزارش تجارت خارجی کشور سرپوش بگذارد که مهمترین کالاهای صادراتی در این مدت همچون سالهای قبل، گاز طبیعی مایع شده و پروپان و بوتان و... و مهمترین کالاهای وارداتی نیز روغن خام سویا، جو برنج، گندم و... البته گوشی تلفن همراه بوده است. مقصد و مبدا کالاهای صادراتی و وارداتی هم همچون یکی دو دهه اخیر به چند کشور چین، امارات و عراق و ترکیه و هند و... محدود شده است.
واقعیت آن است که تجارت خارجی کشورمان طی سالهای طولانی و در دولتهای مختلف با اندک فراز و فرودهای کمی (جالب است که تجارت خارجی کشور در سال ۱۳۹۰ بالغ بر ۱۰۵ میلیارد بوده است که در سال گذشته و پس از بیش از یک دهه به ۱۱۲ میلیارد دلار و تراز منفی ۶ و نیم میلیارد دلاری رسید) با نفت و محصولات نفتی (میعانات گازی) گره خورده و کمتر نشانی از حرکت مشخص آن به سمت یک اقتصاد صنعتی مبتنی بر صادرات محصولات با فناوری بالا مشاهده میشود و متاسفانه هر روز فاصلهمان با جهان و کشورهای منطقه افزایش مییابد.
چنانکه به لحاظ سهم از صادرات و سرانه صادرات غیرنفتی در رتبه ۳۸ جهان و پنجم منطقه و بعد از کشورهای عربستان، امارات، ترکیه و عراق قرار داریم و سرانه صادرات کشورمان حدود یک پنجم ترکیه و عربستان است (سند نقشه توسعه صادرات کشور - موسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی)
سازمان توسعه صنعتی ملل متحد «یونیدو» در یکی از آخرین گزارشهای خود درباره وضعیت رقابتپذیری صنعتی در کشورهای مختلف، به این مورد درباره کشورمان اشاره کرده و اینکه «سهم صادرات صنعتی از کل صادرات ایران دوسوم میانگین جهانی است و در حالی که حدود ۶۰ درصد تولیدات صنعتی کشورها صادر میشود، این رقم درباره ایران کمتر از ۴۰ درصد است».
تولیدات صنعتی که به نوشته این نهاد معتبر عمدتا نیز منبعمحور است (فرآوردههای نفتی و کک (۱۹.۱۵درصد)، مواد و محصولات شیمیایی (۱۸.۷۱ درصد)، محصولات غذایی و خوراکی (۱۵ درصد)، فلزات اساسی (۱۱.۹۱ درصد) و...) مشکل اصلی و اساسی در این عقبماندگی اقتصادی و صنعتی به نظر حاکمیت الگوی «خودکفایی» است (سهم حدود ۹۰ درصدی بازار داخلی از کل تولیدات صنایع کشور) که حلقه اتصال و پیوند اقتصاد سیاسی کشورمان طی دوران قبل و بعد از انقلاب بوده است. در این مدل سعی بر این است که هر چه بیشتر نیازهای اقتصادی و صنعتی کشور در داخل آن هم در قالب اقتصادی معیشتی و بخور و نمیر تامین شود و رجوع به خارج و بازارهای بینالمللی در موارد استثنا صورت گیرد.
به نظر میرسد اما حتی در این دولت یکدست شده مخالف بازار آزاد هم با توجه به عضویت در پیمانهای شانگهای و بریکس و... دیگر نمیتوان به این شیوه ادامه حیات داد و چارهای جز این نیست که با بهبود فضای کسب و کار و محیط سرمایهگذاری و اصلاح و هماهنگی سیاستهای پولی و مالی، ارزی با سیاست تجاری و سیاست خارجی در تعامل با جهان و... تا حدی تغییر مسیر بدهیم.
در هرج و مرج و نبود برنامه مشخص و وزرای التماسی و مصلوبالاختیار و مدیران ناشایست و باندی و جناحی (به رییسجمهور گفتم من وزیر التماسم و هیچ اختیاری ندارم... تولید در اقتصاد کشور فرمانده ندارد... – وزیر صمت – ۹/۷) نمیتوان این کشتی را سلامت به ساحل رساند مگر آنکه اسیر خودفریبی شویم و تصاویر غیرواقعی از حال روز اقتصاد و ورودیها و خروجیهای آن در قاب چشمانمان جا گرفته باشد که زهی تاسف!
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 مقوله بانکها در برنامه هفتم
✍️ حمید تهرانفر
اگرچه فرجام قانون - یا هنوز لایحه - برنامه هفتم توسعه اقتصادی روشن نیست و مواد متعددی از آن در حالت مراعا باقی مانده یا برای بررسی بیشتر به کمیسیونهای تخصصی مجلس محترم ارائه شده است، اما وقتی بحث به بخش پولی و بانکی میرسد، اتفاق نظر چشمگیری در بین نمایندگان بررسیکننده وجود دارد. همین چند روز پیش وقتی نمایندگان محترم به مواد مرتبط با فعالیت بانکها رسیدند، تقریبا بدون هیچ شبههای مواد مرتبط را با تحکم و تحدید بیشتر تصویب کردند.
بانک مرکزی را موظف کردند که در نظارت خود قاطعیت بیشتری به خرج دهد و نظارت را بهصورت یکپارچه اجرا کند و با سهامداران موثر بانکها برخورد قهری جدیتری داشته باشد. بانکها را مکلف کردند که طبق برنامه افزایش سرمایه بدهند تا به نسبت مورد نظر بانک مرکزی نائل آیند. این افزایش سرمایه صد البته که خارج از اراده سهامداران تعریف شده است؛ چنانچه یک موسسه اعتباری به هر دلیل به این افزایش سرمایه دستوری تن ندهد یا نتواند تن بدهد، بانک مرکزی اختیار دارد که خود اختیار افزایش سرمایه را دست بگیرد و سهام جدید را به متقاضیان جدید بفروشد.
در فرازی دیگر بانک مرکزی موظف شد شرایط اعطای تسهیلات خرد را برای متقاضیان آن تسهیل کند؛ در سنوات قبل نیز قانونی تحت عنوان قانون تسهیل اعطای تسهیلات وضع شده بود. باز هم تاکید شد که پرداخت هرگونه تسهیلات – چه خرد و چه کلان – باید در سامانه سمات اطلاعرسانی شود و اگر درج نشود، مدیر عامل آن بانک یا موسسه اعتباری به ۵سال دوری از هرگونه فعالیت بانکی دربانکها، موسسات اعتباری و شرکتهای وابسته به آنها محکوم میشود.
بحث سود در سود و ربح مرکب باز شد و موافقت شد محاسبه سود و جریمه تاخیر از وجه التزام و خسارت و جریمه تاخیر ممنوع و باطل اعلام شود.
قطع نظر از اینکه این موارد در قوانین دیگری به همین شکل یا با ادبیاتی مشابه آورده شده است، لیکن میتوان به فهرست فوق موارد متعدد دیگری را نیز افزود؛ مثل ارائه گزارشهای مالی وفق فرمت مصوب شورای پول و اعتبار و...
به راحتی میتوان از فحوای مباحث فوق و عباراتی که در پیشنویس یا طرح قانون بانکداری که چند سالی است در مجلس محترم مطرح است، به این نتیجه دست یافت که مجلس محترم خود دست به کار شده و منتظر بانک مرکزی در مباحث بانکی نمانده است. بانک مرکزی صرفا مجری این قبیل دستورات اداری است. بسیاری از نکات مطرحشده که قرار است در قانون درج شود در ردیف اختیارات بانک مرکزی و شورای پول و اعتبار قابل طبقهبندی است؛ لیکن حال که قانونگذار محترم اینطور تشخیص داده، حتما صلاح در همین است و همه موظف به رعایت آن هستند؛ اگرچه پیشتر نیز برخی اختیارات شورای پول و اعتبار بهصورت قانون مصوب مجلس درآمده و ابلاغ شده است.
تنها نکتهای که مهم است و نگارنده درصدد بیان آن در این مقاله است، انتظار اعمال نظارت حرفهای نهادهای مختلف حاکمیتی ازبانک مرکزی است. تدوین دستورات اداری و تکلیف آن به بانکها برای پیشبرد برخی دیدگاههای درست یا غلط در اقتصاد کشور و موظف کردن بانک مرکزی برای حصول اطمینان از رعایت آنها توسط بانکهای عامل ضرورتا با پایههای نظارت حرفهای و اصولی بر بانکها مطابقت ندارد. نگارنده یقین دارد که در شرایط فعلی رعایت دستورات اداری نظیر اعطای قرضالحسنه از محل سپردههای جاری حتما بر رعایت برخی اصول نظارتی نظیر مدیریت نقدینگی ارجحیت دارد. به عبارت دیگر بانک مرکزی نمیتواند بانکی را که وفق قانون به خاطر پرداخت قرضالحسنه از محل حسابهای جاری دچار مشکل نقدینگی شده است، مجازات کند؛ اما به راحتی در شرایط حاکم قادر است مدیران بانک را بهدلیل عدم رعایت قانون و عدم پرداخت قرضالحسنه به شرح پیشگفته به هیات انتظامی ببرد و محاکمه کند.
اهمیت مدیریت نقدینگی را بانکها و بانک مرکزی میدانند؛ پدیده هجوم بانکی و هراس بانکی از همین مجرا اتفاق میافتد. پدیدهای خطرناک برای نظام بانکی و کشور که قادر است به توقف اقتصاد و فعالیتهای اقتصادی کشور منجر شود. لیکن اعطای قرضالحسنه، دیدگاه ترویج ازدواج و فرزندآوری را -برای مثال- که از وظایف دولت است، دنبال میکند و بانک مرکزی باید از اجرای آن اطمینان حاصل کند و رضایت قانونگذار محترم را فراهم آورد. این مثال صرفا برای تبیین موضوع آورده شد و موارد متعدد دیگری را میتوان برشمرد که مدیران بانکها و حوزه نظارت بانک مرکزی را بر سر دوراهی قرار میدهد و صد البته که در این قبیل موارد هر دو مجبور میشوند اصول عملیاتی ونظارتی خود را قربانی دستورات اداری مغایر آن کنند. ناخنکی به منابع آخرین وامدهنده در قالب اضافه برداشت شاید به جایی هم برنخورد و مشکل را در نهایت آسان کند. به عبارت دیگر نمیتوان علیالاصول بانک مرکزی را موظف کرد که با بانکهایی که کفایت سرمایه مناسب ندارند، برخورد کند و افزایش سرمایه اجباری را در دستور کار قرار آنها دهد؛ ولی از افزایش لجامگسیخته نقدینگی که در اغلب موارد ریشه آن پایه پولی است، چشمپوشی کند. نمیتوان در رعایت بند دال ماده ۱۰ قانون رفع موانع تولید و سرمایهگذاری مصوب سال۱۳۸۶ مدیران بانکی را که توجیه فنی اقتصادی طرح ارائهشده را بررسی نکردهاند، مورد سوال قرار داد که چرا بهداشت اعتباری رعایت نشده است. این دو مانعهالجمع هستند. هر دو را نمیتوان انجام داد. هر طرفش را بگیرید، طرف دیگر انجامنشده باقی میماند.
در هر حال ریشههای عبارت نه چندان غریب نظارت ضعیف را که نقل مجالس و محافل امروزی است، باید در همین بحثها یافت. برای اعمال یک نظارت حرفهای لازم است اصول اساسی نظارت تعریف شود و نهادهای حاکمیتی بعد از بحث و بررسی آن را تایید کنند و همین نهادها به آن مفاهیم پایبند باشند و بر رعایت آنها تکریم کنند و بقیه را به بانک مرکزی بسپارند. در این صورت تکلیف بانکها و بانک مرکزی روشن میشود؛ هم بانک مرکزی و هم بانکها در مقابل بانک مرکزی از عملکرد خود میتوانند دفاع کنند و پاسخگو باشند، اگر نه در بر همین پاشنه خواهد چرخید و دوست و دشمن و بلد و نابلد را نمیتوان در این دور گردان وصلهپینهشده پیدا کرد.
🔻روزنامه کیهان
📍 نتانیاهو نفوذی بود؟! اسرائیل در وضعیت سنکوپ
✍️ محمد ایمانی
۱- وضعیت امروز اسرائیل، وضعیتی بیمار در بستر افتادهای است که داروها به درمان او نمیآیند، بلکه حالش را وخیمتر میکنند. «رُبَّمَا کَانَ الدَّوَاءُ دَاءً. چه بسا که دارو، سبب درد و بیماری شود» (نامه ۳۱ نهجالبلاغه).
آقای نتانیاهو یک دهه قبل، کلید درایت و تدبیر در رژیم صهیونیستی بود، اما از ۹ ماه قبل که مجددا به نخست وزیری برگشت، حال نزار رژیم صهیونیستی را دو چندان بدتر کرده است. او به مثابه شتابدهندهای قوی در فرآیند از همگسیختگی رژیم صهیونیستی عمل میکند. سیاستی که او و موتلفانش پیشه کردند، اسرائیل را تا آستانه انفجار سیاسی- اجتماعی در کف خیابانهای تل آویو پیش برد. نتانیاهو با بحرانی که پدید آورد و موجب غافلگیری در شنبه بزرگ شد، آبروی ایهود اولمرت و شکستی را که او در جنگ ۳۳ روزه رقم زد، خرید. سرشکستگی اخیر نتانیاهو در عملیات مقاومت فلسطین، قابل مقایسه با شکست سال ۱۳۸۵ نیست.
۲- کمیته وینوگراد، کمیته تحقیق اطلاعاتی و قضایی اسرائیل بود
که ۲۶ شهریور ۱۳۸۵ آغاز به کار کرد تا گزارشی از جنگ ۳۳ روزه با حزبالله تهیه کند. این کمیته پس از ۸ ماه فعالیت و مصاحبه با ۷۰ مقام سیاسی و نظامی، تصویری بسیار نگرانکننده از زوال رهبری در اسرائیل ارائه کرد: «رهبری سیاسی در جنگ ۳۳ روزه، دچار بحران و سردرگمی بود. [ضمن مسکوت گذاشتن نقش شیمون پرز رئیس رژیم،] نخست وزیر اولمرت، مسئول اصلی شکست است. با وجود اعلام طراحی ۴ ماهه، این جنگ فاقد طرح مشخص و راهکارهای جایگزین بوده است. تناسبی میان سناریوها و آنچه در عمل در جریان بود، وجود نداشت. ارتش بدون برنامه و با سردرگمی رفتار کرد و در برابر حملات موشکی حزبالله ناتوان بود. تصمیم استراتژیک و دکترینی برای خروج از جنگ وجود نداشت. این، اشتباهی وحشتناک و ناکامی خطرناک بود. ما شکافهای خطرناکی را در بالاترین سطوح هرم سیاسی و نظامی مشاهده کردیم».
۳- نتانیاهو چنان در زمینه ایجاد منازعات عمیق در نظام سیاسی اسرائیل نقشآفرینی کرد که گویا یکی از نفوذیهای ایران و جبهه مقاومت است. بازی بینظیر نتانیاهو، شیرازه سیاست و حکومت و سپس جامعه را در اسرائیل از هم گسیخت. او نقش مهمی در به جان هم انداختن صهیونیستها، از دولت و پارلمان تا کف خیابان داشت. نتانیاهو به همان اندازه که صهیونیستها را در این تنازع پایانناپذیر سرگرم کرد، مجال برنامهریزی برای عملیات غافلگیرانه مقاومت را فراهم آورد. او احتمالا به آخر خط رسیده؛ اما از یادها نخواهد رفت که چگونه با جاهطلبیهایش، مرده و زنده هزاران صهیونیست را تقدیم رزمندگان مقاومت کرد.
۴- صحنه فرار دستهجمعی صهیونیستها در مقابل هجوم رزمندگان مقاومت، یادآور توصیف لطیف قرآن درباره صحنه مواجهه کافران با مرگ و نابودی است: «کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَه ، فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَه. گویا گورخران گریزانى هستند که از شیر درنده مىگریزند». مقامات تل آویو، آمار کشتهها و مجروحان و اسرا و مفقودان را قطرهچکانی و به تدریج اعلام میکنند تا این بحران بیسابقه را مدیریت کنند. در عین حال قطعی است که چند فرمانده ارشد از جمله سرهنگ «سهار مخلوف» فرمانده گردان مخابرات ۴۸۱ ارتش، سرهنگ «یوناتان استاینبرگ» فرماندۀ گردان پیاده نظام ناحال، «روعی لیوی» فرمانده یگان ماموریتهای چندگانه ارتش، و «عیدو یهوشواع» فرمانده لشکر آموزشی در نیروی ویژه هوایی، در عملیات «طوفان الاقصی» و در کنار صدها افسر و نیروی نظامی به هلاکت رسیدهاند. همچنین حداقل سه فرمانده بلند پایه با لباس خواب اسیر شدند؛ از جمله ژنرال «نمرود آلونی» فرمانده سابق واحد جنوب و رئیس فعلی دانشکدههای نظامی اسرائیل.
۵- آمار تلفات اسرائیل، ابتدا ۳۵۰ تا ۴۰۰ نفر و ۱۸۶۴ نفر مجروح اعلام شد. اما دیروز روزنامه «معاریو» خبر داد که آمار کشتهها به یکهزار نفر نزدیک شده است. کانال ۱۳ اسرائیل هم خبر داده که شمار مجروحان از ۲۰۰۰ نفر گذشته و حال بخش بزرگی از آنها وخیم است. برخی منابع شمار اسرای صهیونیست را بالای ۱۰۰۰ نفر عنوان کردهاند. منابعی مانند جروزالم پست، ۷۵۰ صهیونیست را جزو مفقودان اعلام کردهاند که مرگ یا اسارت آنها معلوم نیست. به اینها علاوه کنید صدها تانک مرکاوا و خودروی نظامی و سایر ادوات که به غنیمت گرفته یا منهدم شده است؛ و همچنین فرار صهیونیستها از مناطقی که مساحت آن با مساحت کل غزه برابری میکند. ادامه روند فعلی ممکن است موضوع الحاق جبهه غزه با جبهه کرانه باختری را هم تسریع کند. گزارشها از پیشروی های چند ده کیلومتری در برخی مناطق حکایت میکند. همه این موفقیتها، نه ظرف چند ماه بلکه طی چند ساعت اتفاق افتاده است. این در تاریخ ارتشهای جهان، کمنظیر است. اسرائیل اکنون در وضعت شوک و سنکوپ ( Syncope) به سر میبرد.
۶- شکست اخیر اسرائیل، از جهاتی مهمتر و تلختر از جنگ ۳۳ روزه است. آنجا دست حزبالله بازتر بود و اینجا غزه در محاصره مطلق. اگرچه حزبالله چند نفر را گروگان گرفت و جنگ آغاز شد، اما اسرائیل از ماهها قبل برای حمله تدارک کرده و منتظر بهانه بود. اما این بار، ارتش و سرویسهای اطلاعاتی اسرائیل کاملا غافلگیر شدهاند. موساد و شاباک، در برابر یگان اطلاعاتی مقاومت فلسطین، شکت تحقیرآمیزی را متحمل شدند که در طول تاریخ سرویسهای اطلاعاتی کمسابقه است. اسرائیل در حالی که جاسوسان زیادی در غزه دارد، نتوانست از برنامهریزی چندماهه برای این حمله ترکیبی مطلع شود و حال آنکه تدارکات این عملیات پیچیده، چند ماه زمان برده است. شبکه سی ان ان از قول مقامات آمریکایی خبر داده: «هیچ اخطاری مبنی بر آمادگی حماس برای حمله به اسرائیل دریافت نکرده بودیم». نیروهای مقاومت، پیش از شروع عملیات، ایستگاههای راداری و مخابراتی ارتش اسرائیل را منهدم کرده بودند.
۷- از سوی دیگر، ارتش پر طمطراق اسرائیل و یگانهای پدافندی مانند «گنبد آهنین، فلاخن داود و پیکان» در مقابل حملات رعدآسا و مرگبار جا ماندند. نیروهای مقاومت در منطقه محاصره شده غزه، از هفت محور عملیات کردند و ظرف ۲۰ دقیقه بالغ بر ۵ هزار موشک و راکت را بر سر صهیونیستها - حتی در تل آویو- آوار کردند. معنای این حجم از موشکباران روشن است. حماس و جهاد اسلامی حتما به اندازه شلیک دستکم یک ماهه از انواع موشک و راکت در اختیار دارند که فقط پنج هزار فروند آن را همان ساعت اول عملیات، به شکل رگبار فلجکننده شلیک کردهاند. درباره شمار موشکهای مقاومت فلسطین، آمار مشخصی در دست نیست. اما منابع صهیونیستی تعداد موشکهای حزبالله لبنان را دستکم ۱۵۰ هزار فروند تخمین زدهاند. مقاومت فلسطین در عملیات اخیر، از یگانهای پهپادی و چتربازی و برخی تسلیحات و تجهیزات جدید هم رونمایی کرد.
۸- بازتابهای طوفان الاقصی در رسانههای عبری و غربی خواندنی است: «معاریو: دهها اسرائیلی در جنوب در اطراف نوار غزه مفقود شدهاند. این حمله، فراتر از فروپاشی سامانه اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل بود». «هاآرتص: حماس، این عملیات را در طول ماهها طراحی کرد و به موفقیت چشمگیری دست یافت، در حالی که ارتش اسرائیل، با شکستی توصیفناپذیر مواجه شد».
«یدیعوت آحارونوت: شکست امروز بزرگتر از شکست جنگ ۱۹۷۳ است، زیرا هیچ کس از این حمله دیوانهکننده اخبر نداشت. (سامانه) اطلاعات از بین رفته است». «سخنگوی ارتش اسرائیل: روز سختی را تجربه می کنیم. تعداد کشتهها بیسابقه است». «شبکه فرانس ۲۴: اسرائیل برای کشورهای عربی تصویری از خود ترسیم کرده بود که قدرتی نظامی و اطلاعاتی است، اما با اتفاقی که افتاد، این تصویر فرو ریخت». «یوسی میلمان تحلیلگر صهیونیست: آنها کلی جسد و اسیر در اختیار دارند و خواستار آزادی
۷ هزار فلسطینی خواهند شد». «یورونیوز: چون حماس ۵ هزار راکت را تنها ظرف ۲۰ دقیقه شلیک کرد، گنبد آهنین مقابل این تاکتیک کاملا تسلیم شده و امکان مقابله را از دست داد». «گزارشگر ان بیسی نیوز: اسرائیل غافلگیر شده و در شوک فرو رفته است؛ گنبد آهنین قادر به توقف حملات بزرگ نیست. هیچکس نمیتواند آنچه را اتفاق افتاده، باور کند».
«گاردین: حملات مرگبار حماس، مانند فیلمهای اکشن و غیرقابل باور بود و به عنوان شکست اطلاعاتی اسرائیل، برای اعصار در یادها خواهد ماند». «گیدئون لوی خبرنگار هاآرتص: امروز اسرائیلیها از این عملیات، احساس حقارت میکنند». «هاآرتص: ما شکست خوردهایم، آنچه اتفاق افتاد نشاندهنده شکستی بزرگتر از یوم کیپور است». «واشنگتن پست: تحقیر شده و شکست خورده؛ ترس و شوک پس از حمله حماس، اسرائیل را فرا گرفته است». «صدای آمریکا: نتانیاهو، بازی را به ایران باخت؛ آیتالله خامنهای گفته بود که رژیم صهیونیستی به زانو درخواهد آمد. برنامهریزی انجام شده، خوب بود. فلسطینیها همین طوری نمیتوانستند پنج هزار موشک به دست بیاورند و شلیک کنند. اسرائیل هرگز نخست وزیری به ضعف و ناتوانی نتانیاهو نداشته. عربستان به اسرائیل نزدیک میشد تا از قدرت بازدارندگی آن استفاده کند، اما ضربه غافلگیرانهای که وارد شد، موجب فرسایش قدرت اسرائیل و تردید عربستان میشود».
۹- این جنگ، جنگ ارادهها و بازی بزرگان است. تا چند هفته قبل در رسانهها چنین تصویرسازی میشد که اسرائیل به مرزهای ایران در شمال و جنوب و غرب رسیده، در حال عادیسازی با برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس است و برای بیثباتسازی ایران به کمک آمریکا تدارک میکند. نتانیاهو در سازمان ملل، با نقاشی و گرافیک و ماژیک، برای امنیت و ثبات اسرائیل از طریق «گسترش متحدان در منطقه» تصویرسازی کرد. اکنون اما کسی نیست که او را از باتلاق نجات دهد؛ بسیاری از آن نقشهها نقش بر آب شده و دشمنان اسرائیل، دست در دست هم و هماهنگ، از چند جبهه، آماده هستند تا اسرائیل جعلی را پاک کنند و نام فلسطین را به نقشه منطقه برگردانند. این رویداد در متن خود، هشدار به کسانی است که گرفتار توهم و فریب شده و در معرض بازیچه شدن و هزینه پرداختن برای رژیم صهیونیستی قرار داشتند.
۱۰- جبهه غزه، فقط یک جبهه از چند جبهه مقاومت است که از سمت جنوب به روی صهیونیستها گشوده شده و در صورت ضرورت، جبهههای دیگر هم از شرق و شمال و کرانه باختری گشوده خواهد شد. حماس، جهاد اسلامی، حزبالله، سوریه، ایران و مقاومت عراق و یمن، اکنون در هماهنگی کامل هستند. ضرب شستی که حزبالله با حمله به ۳ مرکز شنود و راداری ارتش صهیونیست در مزارع شبعا نشان داد، تمرکز صهیونیستها را بیش از گذشته به هم زد. رئیس شورای اجرایی حزبالله گفته: «در نبردی که در حال حاضر با اشغالگری اسرائیل در جریان است، بیطرف نیستیم و رزمندگان مقاومت در مزارع شبعا به شیوه خود به غزه سلام کردند». اسرائیل توان شروع جنگ زمینی و حمله گسترده به غزه را ندارد، که اگر داشت در دوره شارون مجبور نمیشد پس از حمله و اشغالگری، تابستان ۲۰۰۵ از غزه فرار کند. این در حالی است که آن زمان، مقاومت غزه، یک صدم امروز سازماندهی و توانمندی و اشراف نداشت.
۱۱- مردان الهی، اهل اغراق نیستند. وعده امام خمینی (ره)، امام خامنهای و سید حسن نصرالله درباره زوال شتابان اسرائیل، در یکی دو سال اخیر از زبان مقامات صهیونیست با عنوان «گرفتاری اسرائیل در کابوس ندیدن ۸۰ سالگی»، تکرار میشود. نشانههای بالینی متعدد تایید میکنند که «رژیم صهیونیستی در حال مرگ است». گویا روایت پروردگار درباره شکست یهودیان از پشت حصارها و قلعهها، در حال تکرار است: «... ظَنُّوا أَنَّهُمْ مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ الله فَأَتَاهُمُ الله مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا وَقَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ بِأَیْدِیهِمْ وَأَیْدِی الْمُؤْمِنِینَ فَاعْتَبِرُوا یَا أُولِی الْأَبْصَارِ... یهودیان گمان میکردند دژهایشان ، مانع آنها در برابر خدا خواهد بود، پس خداوند از جایى که گمان نمیکردند، بر آنان درآمد و وحشت را در دلهایشان افکند [به طورى که] به دست خود و دست مؤمنان، خانههاى خود را خراب میکردند؛ پس اى صاحبان بینایی، عبرت گیرید».
🔻روزنامه اطلاعات
📍 آسیای جنوب غربی؛ زخمهای کهن و شرایط نوین
✍️ سیدمحمدکاظم سجادپور
آسیای جنوب غربی، پیوسته منطقهای حساس و مهم و ژئوپلتیک جهانی بوده است. روابط پیچیده هند و پاکستان در بیش از هفت دهه گذشته و سرگیریهای راهبردی بینالمللی، همراه با چندین پرونده دائمی و زنده نظامی ـ سیاسی و اجتماعی مانند مسأله افغانستان و کشمیر، ترکیبی از تداوم و تفسیر در بافتار و ساختار امنیتی منطقهای که از آن آسیای جنوب غربی یاد میشود را ایجاد کرده است. چگونه میتوان چشمانداز امنیتی آسیای جنوب غربی را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد؟
در پاسخ باید زخمهای کهن و رقابتهای هند و پاکستان، هند و چین و افغانستان را در کنار نگرانیهایی که از افزایش سطح هستهای، رقابتهای جدید آمریکا و چین و همچنین پیچیدگیهای سیاستهای داخلی در این منطقه حساس و دگرگونیهای ناشی از موضوع طالبان افغانستان را در نظر قرار داد.آسیای جنوب غربی، از نظر تاریخ تحولات استراتژیک، در دهههای معاصر با پروندههایی چون تنش ساختاری هند و پاکستان، هند و چین و افغانستان گره خورده است. هیچکدام از این پروندهها، حل و فصل نشده و در نشیب و فرازهایی که با جنگ، برخوردهای مرزی، دعاوی ارضی، منازعات داخلی مخصوصاً در افغانستان، پیوستگی خاصی از روابط تنشآمیز منطقهای مشاهده میشود. در دوران جنگ سرد و پسا جنگ سرد، این ساختار منازعهآمیز، تداوم داشته و در مواردی، در دوران بعد از پایان جنگ سرد، برخی از این زخمهای کهن، مانند افغانستان، عمیقتر هم شدهاند.
در همین دوران است که دو کشور هند و پاکستان به آزمایشهای هستهای دست میزنند و از ۱۹۹۸ تاکنون، تردیدی در هستهای شدن منطقه وجود ندارد. هر چند که نمیتوان آنچه که در افغانستان گذشته را صد درصد ناشی از تنش کهن هند و پاکستان دید، اما از این واقعیت هم نمیتوان چشم پوشید که این دو کشور، افغانستان را از نظر عمق استراتژیک خود مینگرند و سایه سنگین رقابت این دو کشور شبه قارهای، بر تحولات افغانستان، پیوسته و پایدار بوده است.اما آنچه که در خور توجه است،اینکه شرایط نوین استراتژیک، منطقه آسیای جنوب غربی را حساستر و ترکیب جدیدی از رقابتهای جهانی و شرایط ناپایدار داخلی، چشمانداز امنیتی را پیچیدهتر کرده است. در این خصوص، مثلث شکننده استراتژیک این پهنای ژئوپلتیکی، یعنی هند، پاکستان و چین، اتمیتر شدهاند. براساس پژوهشهای موسسات رصد کنند. موضوعات هستهای، در ۲۵ سال گذشته، این سه کشور، زرادخانههای هستهای خود را بدون استثنا افزایش دادند. شاید مهمتر، دکترینهای استفاده از سلاحهای هستهای را به گونهای تدوین که امکان بهرهبرداری از آنها، مخصوصاً در صحنههای محتمل تاکتیکی را راحتتر کردهاند.علاوه بر بعد هستهای، رقابت جهانی آمریکا و چین که واقعیتی غیرقابل انکار در روابط بینالمللی کنونی است، در هیچ منطقهای چون منطقه آسیای جنوب غربی، بازتاب و پژواک راهبردی نداشته است. تمرکز استراتژیک آمریکا بر چین، هند را وارد تقریباً تمامی معاملات و معادلات آمریکا در اقیانوس هند و حوزه پیرامونی چین کرده است. از پیمانهای چهار آمریکا با انگلیس، استرالیا و هند گرفته، تا طرح موسوم به ۲V۲I (آمریکا، انگلیس، اسرائیل و هند) و طرح اخیر راه هند، خاورمیانه و مدیترانه که در اجلاس اخیر سران گروه ۲۰ در هند اعلام شد، عنصری ضدچینی از نظر ماهیت و آسیای جنوب غربی از نظر پهنای جغرافیایی و ژئوپلتیک دارد.
شکافهای کهن با این تحولات نوین، افزایش پیدا میکنند و چین را در کنشگری ژئوپلتیک در این عرصه تحریک کرده و میکند. افزایش جایگاه پاکستان در محاسبات ژئوپلتیکی چین و حضور جدیتری در افغانستان نمونههایی از افزایش این حضورند. بعلاوه ماهیت دگرگون شده مسأله افغانستان با قبضه کامل قدرت در این کشور را باید مد نظر قرار داد. آشکارا روابط پاکستان و طالبان، بعد از به قدرت رسیدن این گروه پشتونمحور، با گذشته یکسان نیست و روابط پیچیده تاریخی پاکستان و افغانستان را پیچیدهتر کرده است. تعمیق این تنش ساختاری، با فعالیتهای تروریستی گروه موسوم به تحریک طالبان پاکستانT.P.P که فیالواقع نسخه پاکستانی طالبان هستند، در مناطق مختلف پاکستان در خور تعمق است.در پاکستان، جنگ با تروریسم، موضوعی چندلایه در چهار دهه گذشته است. پاکستان از یکسو از طرف هند و آمریکا، به نقش داشتن در فعالیتهای تروریستی متهم شده و از طرف دیگر، خود در داخل با پدیده تروریسم دست و پنجه نرم میکند.
براساس برخی از تخمینها، پاکستان در داخل، هشتاد هزار تلفات، در جنگ با ترور داشته و مهم آنکه این موضوع ادامه داشته و دامنه فعالیتهای تروریستی در پاکستان در ماههای اخیر به بلوچستان این کشور نیز رسیده است.در کنار شرایط نوین تولیدکننده شکاف و تعمیقکننده شکافهای کهن، شرایط سیاست داخلی کنشگران منطقهای را باید مدنظر قرار داد. پاکستان از نظر سیاست داخلی، با بنبستهای پیچیدهای در ماههای اخیر روبرو بوده و بحرانهای سیاست داخلی و کمتوجهی بینالمللی به موقعیت استراتژیک این کشور، خبر دارد کرده است. از سوی دیگر، هند روز به روز از چارچوبهای دمکراتیک سنتی خود فاصله گرفته و میگیرد و آنچه که در این میان حساس است، گرایشهای ضد مسلمانان در حزب حاکم در هند میباشد. این گرایشها که حتی در پارلمان هند، در موقع سخنرانی نمایندگان مسلمان، بروز پیدا میکند، عواقب استراتژیک و امنیتی خواهد داشت.در مجموع آسیای جنوب غربی در حال یک پوستاندازی سیاسی، استراتژیک است که در آن منازعات و زخمهای کهن با شکافهای نوین و نگرانکننده منطقهای و جهانی توأم گشتهاند.
🔻روزنامه جام جم
📍 زوایای حیرتآور «طوفان الاقصی»
✍️ جعفر قنادباشی
عملیات بزرگ و بیسابقهای که دیروز از سوی گروههای مقاومت آغاز شد یک عملیات غافلگیرانه، بسیار برنامهریزی شده و مبتنی بر محاسبات دقیق نظامی بود که در تاریخ فلسطین سابقه نداشت. این عملیات حاصل سلسلهتلاشهایی است که در چند دهه برای پاسخگویی به مجموع جنایات اشغالگران در بیش از ۷۰سال گذشته صورت گرفته است.روی کار آمدن کابینه افراطی نتانیاهو در یکسال گذشته و افزایش روزافزون جنایات صهیونیستها کاسه صبر فلسطینیها را لبریز کرد و همه اینها دست به دست هم داد تا گروههای مقاومت دست به این عملیات بزرگ بزنند. بر این اساس عملیات طوفان الاقصی را باید پاسخ تاریخی مقاومت به جنایات صهیونیستها دانست. جالب اینجاست که بررسی افکار عمومی در میان هر دو جبهه یعنی هم مردم فلسطین و هم صهیونیستها نشان میدهد که هر دو طرف انتظار چنین روزی را داشتند. صهیونیستها میدانستند که این همه جنایت بیپاسخ نمیماند و همیشه در هراس عملیات انتقامآمیز مقاومت بودند و فلسطینیها نیز همیشه برای چنین عملیاتی روزشماری میکردند.
اکنون که صدای غرش موشکهای مقاومت بلند شده، اشغالگران بیش از همیشه نگران شدهاند که این عملیات، پایان اشغالگری آنها را رقم بزند و فلسطینیها نیز تمام تلاش و توان خود را گذاشتهاند به چند دهه اشغالگری پایان دهند. این شرایط باعث شده که فرودگاه بنگوریون در سرزمینهای اشغالی بیش از همیشه شاهد اجتماع صهیونیستها برای فرار از سرزمینهای اشغالی باشد. از قدیم گفتهاند هر که باد بکارد توفان درو میکند و اشغالگران که توفان کاشتهاند و در طول سالها بزرگترین جنایات را انجام دادهاند باید در انتظار روزهایی بدتر از این باشند.
باید به این نکته هم توجه داشت که صهیونیستها قدرت پاسخگویی زیادی ندارند زیرا اقدامات افراطی کابینه نتانیاهو باعث شکاف عمیق و تضادهای داخلی شدیدی در سرزمینهای اشغالی شده است. از سوی دیگر فلسطینیها نیز در عملیات اخیر با هوشمندی، تعداد زیادی از صهیونیستها را به اسارت گرفتهاند و ممکن است آنها را در مناطق حساس، مستقر کنند تا مانع حمله صهیونیستها شوند. هوشمندی مقاومت در عملیات اخیر باعث شده تا موفقیتهای بینظیری در این عملیات رقم بخورد که ازجمله آنها آزادسازی هفت شهرک از شهرکهای فلسطینی اطراف غزه است. آمار بالای شهرکهایی که پس گرفته شده در کنار میزان موشکهای شلیک شده و همچنین آمار بالای تلفات صهیونیستها، میزان بالای خسارات وارده به تجهیزات نظامی صهیونیستها و ورود نیروهای مقاومت به اردوگاه نظامی رژیم صهیونیستی، توفیقاتی بیسابقه، اعجابانگیز و حیرتآور است. بههیچوجه قابل تصور نیست در شرایطی که غزه در محاصره است، چگونه چنین گروهی از نیروهای مقاومت آموزش دیدهاند و با وجود انواع و اقسام دستگاههای جاسوسی، چگونه این جمعیت از فلسطینیها سازماندهی شده و با برنامهریزی قبلی وارد بخش اصلی سرزمینهای اشغالی شدهاند.
در مجموع باید عملیات حیرتآور گروههای مقاومت با نام طوفان الاقصی را پلهای به سمت پیروزی کامل دانست. نگاهی به تاریخ مقاومت نشان میدهد که فلسطینیها هیچگاه عقب ننشستهاند و اکنون هم انتظارات از فلسطینیها بسیار بالا رفته است. در سوی مقابل صهیونیستها نیز گرچه تلاش میکنند ضرباتی به گروههای مقاومت وارد کنند اما این رژیم و ساکنان سرزمینهای اشغالی، تحمل حملات بیش از این را ندارند و براساس تجارب گذشته، صهیونیستها تلاش میکنند اوضاع از دستشان خارج نشود و بر همین اساس کوتاه خواهند آمد.
🔻روزنامه اعتماد
📍 درباره جنگ غزه
✍️ عباس عبدی
شاید انتظار میرفت که همان دیروز درباره جنگ غزه بنویسم ولی از آنجا که نوشتار سیاستورزانه را فعلا در دستور کار خود ندارم باید تحلیلی مینوشتم. از سوی دیگر نوشتن تحلیلی به نحوی که برای مخاطب مفید باشد، نیازمند اطلاعات و آشنایی فراوان است که در این باره ندارم. از اینرو و به دنبال دیدن و مطالعه واکنشها چند نکته را متذکر میشوم.
۱ـ آینده این جنگ را کسی نمیداند چه میشود. یک سکهای است که به بالا پرتاب شده، تا پایین آمدن، دهها و صدها بار جا عوض میکند. بنابراین نتیجه نهایی را قطعی ندانیم. چون بازیگران این بازی فقط حماس و اسراییل نیستند، حتی اگر فقط آنان بودند، باز هم نمیشد پیشبینی قاطعی کرد. در جنگ جهانی دوم موفقیتهای آلمان در سه سال اول چنان برقآسا و گسترده بود که ذهنیتی برای شکست احتمالی آن کشور شکل نمیگرفت ولی سه سال بعد و در پایان جنگ، نه از تاک نشان بود و نه از تاکنشان. اسراییل هم پس از سال ۱۹۶۷ و ایجاد خط بارلو گمان میکرد که در سرزمینی امن است ولی جنگ ۱۹۷۳ خلاف آن را ثابت کرد. در تقابل با فلسطینیها در اراضی اشغالی نیز تاکنون چند بار به نقطهای که گمان میکند بازگشتناپذیر است رسیده، ولی هر بار روز از نو روزی از نو. غافلگیری در این جنگ هم محصول این خوشخیالی است. این منطق برای پیروز دانستن حماس نیز جاری و ساری است که نمیتوان براساس موفقیتها یا شکستهای روزهای اولیه داوری کرد. در همین سالها دو جنگ افغانستان و اوکراین نمونه بارز این پیشبینیناپذیریها هستند. در بسیاری از موارد حتی میتوان گفت برای هر دو طرف جنگ محصول نهایی چیزی جز شکست نیست. به ویژه در مواردی که بنبست سیاسی حاکم شود.
۲ـ به علت پیشرفت فناوری ارتباطی، گزارشها و تصاویر سانسورنشده، سریع و بعضا تاسفآور منتشر میشود که عوارض روحی و روانی زیادی دارد. حماس گرچه در قامت یک دولت رفتار نمیکند، ولی باید بکوشد که قواعد جنگ را رعایت کند. اتفاقا یکی از نقاط ضعف مهم اسراییلیها همین رویکرد نژادپرستانه آنان و بیتوجهی به قواعد جنگ است که از آنان چهرهای منفور به تصویر کشیده است. این را میدانم که گفتن چنین توصیههایی برای کسانی که حس تحقیر، اشغالگری سرزمین خود و ظلم بیپایان اسراییل را نچشیدهاند، ساده است و نمیدانم که اگر مردم عادی دیگر کشورها نیز جای فلسطینیها بودند چه میکردند و در شرایطی که نظامیان امریکایی در افغانستان و عراق چنان رفتارهایی را مرتکب شدند و اسراییل نیز در طول سال کارهای مشابهی را انجام میدهد، چگونه میتوان انتظار رعایت چنین رفتارهایی را از جوانان غیر منضبط فلسطینی داشت، جوانانی که در شرایط اشغال به دنیا آمدهاند و تاکنون نیز شاهد ادامه آن بودهاند، ولی موضعگیری رهبران حماس و برخورد رسمی با این اقدامات میتواند در بهبود این رفتارها سازنده باشد. ضمن اینکه به لحاظ سیاسی و تبلیغاتی چنین اقداماتی به زیان آنان است. البته در همین جنگ نیز رفتار با اسرا و کشتن افراد غیرنظامی و کودکان برای نتانیاهو امری عادی و گویی طبیعی شناخته میشود.
۳ـ این جنگ فارغ از هر نتیجهای که داشته باشد، یک نکته را نشان میدهد؛ اینکه بدون حل مساله فلسطین حداقل در چارچوب قطعنامههای ۳۳۸ و سایر اسناد و حقوق بینالملل نمیتوان مساله فلسطین را با تکیه بر زور حل کرد. بحرانهای اینچنینی جز توافقهای پایدار راهحل دیگری ندارد. تجربه جهان در جنگ جهانی اول بسیار مهم است. آلمان شکست خورد و کشورهای پیروز شرایط سختی را بر آن تحمیل کردند، ولی نتیجه آن بیرون آمدن رایش سوم از دل آن آلمان شکستخورده بود که دنیا را به خاک و خون کشید. این درسی بود که جناح پیروز در جنگ دوم از آن استفاده کرد و مسیر متفاوتی را پیمود. خلاصه اینکه جنگ بوده و هست و خواهد بود ولی هرچه ابعاد آن بزرگتر باشد، دستاوردها و نتایج آن نیز کمتر است، مگر اینکه طرفین جنگ در نهایت آن را مقدمهای بدانند برای رسیدن به صلح پایدار.
۴ـ پس از این جنگ لفاظیهای فراوانی در فضای رسانهای و مجازی دیده میشود که بیشتر به رجزخوانی از زیر پتو میماند. شاید از جنگ در فلسطین گریزی نبود یا نباشد، زیرا نتانیاهو تمام راهها را بسته است، ولی جنگ پدیدهای است که همواره باید خواهان پایان عادلانه و شرافتمندانه آن بود، زیرا عوارض واقعی آن را کسانی تحمل میکنند که لزوما طرفهای اصلی میدان نیستند.
این حد از قطبی بودن در تحلیل و نگاه به این رویداد برای ایران بدتر از هر جنگی است. از دفاع تمامعیار از اسراییل تا دفاع تمامعیار از نحوه رفتار با کشتهشدگان و اسرا از سوی فلسطینیها و بعضا تشویق یا توجیه آنها. گرچه این دو گروه اقلیت هستند ولی وجود دارند. ۵- و بالاخره آخرین نکته، رویکرد دولتها در مقابل این جنگ است. این رویکردها باید تلفیقی از اصول اخلاقی، انسانی و حقوقی با حفظ اصل منافع ملی باشد. البته ترکیب این دو اصل قدری ظریف و سخت است. فعلا در مقام این نیستم که بگویم چه رویکردی با این دو اصل همسو است، ولی این را میدانم که باید سیاستهای جاری به بحث و گفتوگوی آزاد گذاشته شود. در هر صورت از اینکه سیاست خارجی کشور فدای رقابتهای سیاسی داخلی شود باید پرهیز کرد ولی ظاهرا هر کس از منظر منافع سیاست داخلی در حال داوری نسبت به سیاست خارجی است و این قطعا زیانبار است.
🔻روزنامه شرق
📍 مدیریت اقتصادی با الگوی آبچرخانی
✍️ حجت میرزایی
از ابتدای دولت سیزدهم گزارههایی مانند ترجیعبندی مکرر هر هفته و هر ماه از سوی رئیس دولت و وزیران تکرار شدهاند:
تصمیمی برای افزایش قیمت بنزین نداریم.
یارانه هیچ کسی قطع نمیشود.
گاز مصرفی خانوارها (حتی در اوج مصرف زمستانی و با وجود کسری گاز) قطع نمیشود.
برق مصرفی خانوارها در تابستان (با وجود کسری شدید برق) قطع نمیشود.
نان گران نمیشود.
سهم درآمدهای مالیاتی در بودجه عمومی رو به افزایش است.
در ماههای اخیر این گزارهها هم به آن افزوده شدهاند:
اجازه بهکارگیری مدیران غیربومی در استانها را نمیدهیم.
برنامهای برای تغییر الگوی مسکن و ساخت واحدهای ۲۵متری نداریم.
از متقاضیان مسکن ملی وجوه آورده دیگری دریافت نمیشود.
و... .
همه این گزارهها در اقتصادی با تورم حدود ۵۰درصدی، شکاف فزاینده قیمت حاملهای انرژی با دنیا، تعطیلیهای طولانیمدت بنگاههای تولیدی ناشی از ناترازی روزافزون آب، برق و گاز، شرایط نگرانکننده و رو به وخامت فقر مسکن (بیمسکنی و بدمسکنی) و... تکرار میشوند و بازتاب تمامقد تلاش سیاستگذاران برای حفظ همه تعادلهای موجود است.
انقباض شدید پولی و مالی به کاهش بیسابقه دسترسی بنگاههای اقتصادی به منابع مالی و محدودیتهای لجستیکی فعالیت منجر شده است.
هر روز که میگذرد، از انتشار برخی گزارشها و دادههای رسمی دریغ میشود؛ اما دلخوشیهای کوچکی با نام دستاوردهای بزرگ و خیرهکننده به رخ کشیده میشوند و همگان را به بازگویی و تمجید آن فرامیخوانند. هرازچندگاهی اخباری از حضور ایران در گردهماییهای اقتصادی و عکسهای یادگاری (بیآنکه رهاورد آنها در غیاب پذیرش قواعد مالی جهانی مانند افایتیاف بازگو شود) یا توافقهای نوبرانه و بیسابقه اقتصادی و تجاری با برخی کشورها انتشار یافته است و به زبان رسانه رپورتاژ درمانی برای حفظ تعادل موجود با تکرار روزانه خبر افزایش صادرات نفت به سطحی بالاتر از دولت پیش و وعدههای هرروزه بازگشت دلارهای نفتی بلوکهشده از دو تا ۲۵ میلیارد دلار تکرار شده؛ اما از این سقف فراتر نرفته است؛ اما در یک ارزیابی روشن و علمی اقتصاد جزیرهایشده ایران به سمت کوچکترشدن میرود و در آخرین گزارش سهم اقتصاد ایران از تولید جهانی به ۰.۳۵ کاهش یافته است! اما کسری تراز تجاری کشور (صرفنظر از کسری تراز سرمایه و بدون محاسبه خروج غیررسمی کالاهای یارانهای و حاملهای انرژی) رو به افزایش است و در آخرین گزارش رسمی، در ششماهه اول سال جاری به حدود شش میلیارد دلار (ماهانه یک میلیارد دلار) رسیده است.
وضعیت کنونی ایران را میتوان «تله تعادل در سطح پایین» نامید. برخی از اقتصاددانان این وضعیت را «استراتژی بقا، تکنیگی» نامیدهاند. همه تلاشها برای حفظ این تعادل و پیشگیری از کوچکترین تغییر در آن و بلکه راهبستن یا انکار و تکذیب هر خبری از بههمخوردن آن است. حتی تصمیمات ماههای گذشته برای عرضه خودرو در بورس کالا، تغییر در قیمت خوراک پتروشیمیها و تعرفه صادراتی بر زنجیره معدنی- فولادی (صرفنظر از درستبودن یا نبودن این تصمیمات) پس از بههمریختگیهای ذهنی و رفتاری، با فشار ذینفعان دارای نفوذ به شرایط گذشته بازگشت. شرایط موجود را با نزدیکترین شکل میتوان به مدلی از آبچرخانی در آبنماها یا مدارهای آبی بسته تشبیه کرد؛ لحظاتی آب شعاع یا ارتفاع بیشتری مییابد، گاهی دوار و چرخشی میشود و گاهی با رقص و نور هم همراه میشود، برای سرگرمی و تماشای کوتاهمدت دیدنی و سرگرمکننده است؛ اما دامنه چرخش از آبنما فراتر نمیرود و اگر با هیچ جریان دیگری در هم نیامیزد، با تبخیر و نشت در زمین، دامنه و ارتفاع آب کوچک و کوچکتر میشود تا پایان یابد. روشن است که آبنماها را با هیچ طول و عرض و ارتفاع و نمایشی نمیتوان جایگزین جریان زاینده رودخانه کرد. این جریان بسته اقتصادی با نشتهای متعددی همراه است که تراز منابع مالی، طبیعی و انسانی را روزبهروز پایینتر و پایینتر و میدان بازی اقتصاد را کوچکتر و کوچکتر میکند. جریان خروج غیررسمی (قاچاق میلیاردها دلار کالای یارانهای و حاملهای سوخت به همسایگان شرقی و غربی) حتی تجارت رسمی کالاهای صادراتی ساختهشده با انرژی ارزان، فساد و خروج سالانه حدود ۲۰ میلیارد دلار سرمایه مالی و هزاران نفر صاحبان سرمایه خلاق و تخصص، جریان پرحجم نشتیهای این مدار بستهاند. مقایسه دامنه و ارتفاع میدان بازی اقتصاد ایران با همسایگان غربی و جنوبی را در مجال دیگری به تفصیل خواهم گفت؛ اما حتی در مقایسه با یک دهه پیش منابع ارزی ایران (بخوانید حجم تجارت خارجی کشور) به حدود یکسوم کاهش یافته است.
آنچه از زمان آغاز تحریمهای جدید رخ داده و در دولت سیزدهم با شعار «گرهنزدن معیشت مردم به تحریمها» به رسمیت شناخته شده «بازی در یک میدان کوچک و بسته اقتصادی مانند مدلهای آبچرخانی» است.
🔻روزنامه کسبوکار
📍 احیای بافت فرسوده
✍️ فرشید ایلاتی
در ابتدا باید پیش از هراقدامی باید کلمه بافت فرسوده را اصلاح کرد و اطلاق بافت فرسوده باید به «نقاط زایش شهری» تغییر یابد.
پیش از این که بافتهای فرسوده را احیا کنیم باید تعدادی نهاد توسعه گر ایجاد کنیم. هنگامی که نهاد توسعه گر برای احیای بافتهای فرسوده وجود ندارد، این احیا اتفاق نخواهد افتاد و این نقاط بحرانی است که مسایل مربوط به آن هنوز حل نشده است.
مدلی که شهرداری و دولت در راستای احیا و نوسازی بافتهای فرسوده به کار گرفته است، اعطای تسهیلات نقطه ای است در حالی که در این مدل نه تنها افت اصلاح نمیشود بلکه یک نقطه از آن احیا و چند پلاک تجمیع میشود.
نهاد توسعه گر باید به طور یکپارچه یک طرح را برای آن بافت طراحی و متناسب با آن کل بافت را احیا کند. اگر این مدل پیاده سازی نشود، روند فعلی بافتهای فرسوده تداوم پیدا خواهد کرد.
در حال حاضر در زمینه احیای بافتهای فرسوده اقدامی انجام نشده و تنها به اعطای تسهیلات بسنده شده است. تنها لکه هایی در بعضی از این نقاط احیا شده اما عملا بافتی احیا نشده است. حتی تعدادی از معابر در بافتهای فرسوده اصلاح نشده است و اگر حالت قدیمی آن حفظ میشد، زیباتر به نظر میرسید.
در تعریف بافت فرسوده مسایلی از قبیل ناپایداری، ایمنی ساختمان و… مطرح است اما در مجموع به لحاظ مساحت، ۲۵ درصد از شهر تهران دارای بیشترین بافت فرسوده است.
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست