يکشنبه 9 ارديبهشت 1403 شمسی /4/28/2024 3:12:32 PM

🔻روزنامه تعادل
📍 تولید ۷میلیون بشکه نفت رویا نیست
✍️ حسن مرادی
اظهارات روز گذشته بیژن زنگنه درباره ضرورت افزایش تولید نفت ایران با توجه با سابقه و جایگاهی که این فرد در حوزه مدیریت انرژی کشورمان دارد، بازتاب‌های بسیاری در فضای عمومی کشور پیدا کرد. زنگنه اعلام کرد، ایران می‌تواند (و باید) تولید نفت خود را حدود ۷میلیون بشکه در هر روز برساند. پس از این اظهارات برخی کارشناسان با طرح این پرسش که آیا ایران واقعا توانایی یک چنین ارتقایی را دارد یا نه؟ تلاش کردند، اصل صحبت‌های زنگنه را زیر سوال ببرند. اما شخصا معتقدم، ایران ساختارها، ظرفیت‌ها و بسترهای قابل توجهی برای تولید و استخراج نفت دارد که باید از آنها بهره ببرد. همانطور که در برخی برهه‌ها ایران توانسته سطح تولید خود را به ۵ الی ۶میلیون بشکه برساند باز هم می‌تواند. البته رسیدن به یک چنین جایگاهی نیازمند برخی ملزومات و ضرورت‌هاست. به عبارت روشنتر، ایران باید این توانایی بالقوه را بالفعل کند. از سرمایه‌های سرگردان ایرانیان خارج از کشور و کشورهای همسایه استفاده کند، ضمن اینکه زمینه پایان دادن به تحریم‌ها را فراهم کند تا از دل جذب سرمایه‌های داخلی و خارجی بتوان زمینه یک چنین رشدی را در استخراج و تولید و صادرات نفت خود فراهم کند. بر اساس اعلام برخی مسوولان وزارت نفت سابق و فعلی، ایران برای بهبود زیرساخت‌های حوزه نفت خود به حدود ۲۵۰میلیارد دلار سرمایه نیاز دارد. طبیعی است که این میزان سرمایه نیازمند یک سیاست خارجی و دیپلماسی مناسب و برنامه‌ریزی‌های مناسب اقتصادی است. در صورت تامین این نیازها و پیش‌نیازها، هیچ مانعی وجود ندارد که ایران به یک چنین جایگاهی در تولید نفت نرسد. بنابراین این موضوع در گروی همت کارکنان وزارت نفت از یک طرف و برنامه‌های سازمان برنامه و بودجه برای تخصیص بودجه و تلاش مردان دیپلماسی کشور برای حل مشکل تحریم‌ها و توسعه روابط با جهان پیرامونی است. اما اظهارات بیژن زنگنه یک بُعد مهم دیگر هم دارد و آن تغییراتی است حوزه انرژی جهانی در آینده با آن دست به گریبان خواهد بود. نکته‌ای که نباید فراموش کنیم و بیژن زنگنه هم به آن اشاره می‌کند آن است که معلوم نیست ایران در آینده بتواند مانند امروز دربازارهای جهانی حضور یافته از آن استفاده کند. به عبارت دیگر مشخص نیست اهمیت تولید نفت در جهان آینده به میزان اهمیت تولید نفت در جهان امروز باشد. حسن نظیف یکی از وزیران نفت ایران در سال‌های قبل هم روز و روزگاری اشاره کرده بود، اگر گفته می‌شود نفت سرمایه‌ای برای آیندگان است، باید این سرمایه را بدل به ارزش افزوده کرد و برای آیندگان حفظ کرد و به آنان منتقل کرد. معنای این حرف آن است که این سرمایه به جای اینکه در شکل هیدروکربن و مایع باشد و در شمایل نفت کوره و نفت سیاه در اعماق زمین باشد، می‌تواند به پول و سرمایه و ساختار اقتصادی تبدیل شود و برای آیندگان بماند. اگر ایران توان استخراج و فروش نفت در بازار جهانی را داشته باشد، عقل سلیم می‌گوید این توان را به حرکت درآورده و به سرعت نفت را تولید و با سرمایه‌های به دست آمده برای آیندگان ارزش افزوده اقتصادی بدل کنیم. وقتی جاده‌ای ساخته می‌شود، چرخ‌های اقتصاد و صادرات را به حرکت درمی‌آورد. بیمارستانی که ساخته می‌شود و سرمایه‌هایی که برای تربیت نیروهای متخصص صرف می‌شود، توریسم سلامت کشور را رونق می‌دهد و ثروت و پول ایجاد می‌کند. نیروگاهی که ساخته می‌شود و انرژی برق تولید می‌کند، چرخ‌های کارخانه‌ها را به حرکت درآورده و ثروت تولید می‌کند. بر این اساس ایران می‌تواند بیش از نفتی که استخراج و صادر می‌کند، ارزش افزوده کسب کند. این درآمدها هم می‌تواند صرف امور زیربنایی و میان‌نسلی شود و به عنوان ثروت به نسل آینده منتقل شود. نکته مهم در این معادله آن است که درآمدهای نفتی کشور نباید صرف امور جاری و غیرضروری و نیازهای دولت و پاداش‌های نجومی یا اختلاس و رانت و ویژه‌خواری شود. این درآمدها باید صرف توسعه زیرساخت‌ها و سرمایه‌گذاری در امور زیربنایی شود. در این صورت ایران می‌تواند بخشی از ظرفیت‌های امروز را به نسل آینده منتقل کند.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 سرمستی ایده‌آلیسم و سیلی رئالیسم رفاه
✍️ دکتر تیمور رحمانی
من در روستا و در منطقه‌ای محروم به دنیا آمدم و مجموعه عواملی تصادفی و احتمالا نوعی فراهم‌سازی فرصت تا حدی برابر در شیوه کنکور سراسری دورانی که من از دبیرستان در شهری محروم فارغ‌التحصیل می‌شدم و اندکی تلاش توانست مرا به سمت تحصیلات عالی در بهترین دانشگاه کشور سوق دهد و نسبت به همسن و سال‌های خودم از موقعیت بهتری برخوردار شوم و البته از اقبال بد، علم اقتصاد بیاموزم تا درک کژی‌های تخصیص منابع مانند نوعی شکنجه روحی همواره آزار‌دهنده باشد.
این را گفتم تا مخاطب و خواننده بداند با عمق وجودم فقر را درک می‌کنم و فقر را نه در کتاب و داده بلکه در محیط پیرامون خود لمس کرده‌ام و رنجی که مرگ کولبرهای همبازی دوران کودکی‌ام بر من تحمیل کرده است، هیچ‌گاه روح و روان مرا راحت نمی‌گذارد. اما درک عمیق از درد و رنجی که فقر و نابرابری و به‌ویژه فقر و آن هم از نوع درماندگی در تامین نیازهای اولیه و آن هم در کشوری که تمام آنچه را برای تبدیل شدن به یک کشور مرفه لازم است، یکجا دارد، سبب نمی‌شود با مقوله فقر احساسی برخورد کنم و نعمتی که آموزه‌های علم اقتصاد به‌عنوان بخشی از موهبت الهی سر راهم گذاشته است، مورد غفلت قرار دهم.

با این مقدمه اکنون اولین پرسشی که باید پاسخ دهیم آن است که شرط لازم افزایش رفاه پایدار (نقطه مقابل فقر) را چه چیزی برای یک جامعه فراهم می‌کند؟ بدون هیچ تردید تئوریک و تجربی شرط لازم ایجاد رفاه پایدار و نه بهبودهای موقتی رفاهی، دستیابی به رشد اقتصادی پایدار است. اگر رشد اقتصادی به‌طور متوسط حدود ۵درصد باشد و اگر فرض کنیم رشد جمعیت هم حدود یک‌درصد باشد به معنی آن است که رشد درآمد سرانه به‌طور متوسط حدود ۴درصد خواهد بود و با فرض عدم تغییر توزیع درآمد، به آن معنی است که هر فرد ایرانی پس از حدود ۱۷سال سطح درآمد سرانه و لذا سطح رفاه دوبرابری خواهد داشت و اگر متوسط عمر هر ایرانی را ۷۵سال فرض کنیم، از بدو تولد تا روز ترک جهان فانی رفاه او بسیار بیش از ۲۰برابر می‌شود. این معجزه رشدهای نه چندان بالا اما پایدار بر سطح رفاه و استاندارد زندگی است. شاید به همین دلیل بود که رابرت لوکاس، برنده جایزه نوبل اقتصاد که چند وقت پیش از دنیا رفت، در مقاله معروف دینامیک رشد اقتصادی خود اظهار کرد: «هنگامی که به فکر کردن و تحقیق درباره رشد اقتصادی فکر کنیم به سختی می‌توانیم به خود اجازه دهیم درباره چیز دیگری فکر کنیم.»

آن‌گاه اولین سوالی که شهروندان نامسلط به علم اقتصاد از ما مصیبت‌زدگان تحصیل‌کرده علم اقتصاد ممکن است بپرسند، آن است که اگر مساله این است چرا کشورهایی که رشد اقتصادی پایین دارند و از جمله کشور ما، رشد اقتصادی خود را افزایش نمی‌دهند تا این معجزه رشد اقتصادی رخ دهد؟ دشواری درست در توضیح همین موضوع است که همه می‌دانیم برای افزایش پایدار رفاه شرط لازم رشد پایدار اقتصادی و آن هم قابل توجه است؛ اما اقداماتی در پیش می‌گیریم که حرکت در جهت عکس آن را سبب می‌شود. به قول حضرت حافظ و با صدای زیبای همشهری ما شهرام‌خان ناظری «الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها، که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها» همه عاشق رشد بالای اقتصادی هستند و ما نیز همواره عاشق رشد اقتصادی بوده‌ایم و خواهیم بود. کافی است نگاهی به مستندات تاریخی بیندازیم که زمانی رشد متوسط بالای ۱۰درصد دهه۱۳۴۰ را کافی و در شأن ملت ۲۵۰۰ساله ایران ندانستیم و تصمیم گرفتیم یا گرفتند (فرقی در مساله نمی‌کند) که طی فقط چند سال باید از ژاپن عبور کنیم و با شکل دادن بی‌ثباتی به تدریج رشد اقتصادی را تحلیل بردیم. همچنین، مروری بر برنامه‌های توسعه اقتصادی کشور بعد از انقلاب حاکی از آن است که هیچ‌گاه به کمتر از ۸درصد رضایت داده نشده است و البته در عمل هیچ‌گاه به حول و حوش این اهداف رشد اقتصادی هم نزدیک نشده‌ایم. این به آن معنی است که هیچ دولتی و در هیچ مقطعی اهمیت رشد اقتصادی را نادیده نگرفته، اما در مسیر رشد اقتصادی پیش نرفته است.
بلافاصله، سوال بعدی این است که اگر همه دولت‌ها در ۵۰سال گذشته خواهان رشد اقتصادی بوده‌اند و به رشد اقتصادی پایین هم رضایت نداده‌اند، چرا متوسط رشد اقتصادی ایران پایین بوده است؟ دلیل ساده است. عشق به رشد اقتصادی به این دلیل است که با آن رفاه ایجاد شود و خاصیت دنیای سیاست این است که حوصله منتظر ماندن برای بهره چیدن از رشد اقتصادی را ندارند. دلیل این عدم حوصله و بردباری هم آن است که برای آنکه رشد اقتصادی پایدار رخ دهد، باید دولت‌ها کارهای سختی انجام دهند که مهم‌ترین آنها در پیش گرفتن اقداماتی برای تحریک پس‌انداز و سرمایه‌گذاری، حفاظت از حقوق مالکیت و اجرای قراردادها، تدارک زیرساخت‌ها، حفظ ثبات اقتصاد کلان و مواردی از این دست است. ممکن است سوال بعدی این باشد که چرا دولت‌ها بردباری برای انجام اقدامات فوق را ندارند؟

باز هم دلیل ساده است؛ بستر‌سازی رشد پایدار اقتصادی از طریق اقدامات فوق به آن معنی است که برای مدتی از مصرف و رفاه جاری صرف‌نظر شود که خیلی برای سیاسیون محبوبیت ایجاد نمی‌کند و تازه اگر بسترسازی رشد اقتصادی را انجام دهند، ثمره آن به مدت زمانی طولانی نیاز دارد تا ظاهر شود و رفاه شهروندان را افزایش دهد و ممکن است در زمانی که ثمرات رشد اقتصادی ظاهر می‌شود، سیاسیون کنونی در رأس امور نباشند تا بابت آن محبوبیت کسب کنند. لذا، خاصیت سیاسیون این است که تمایل به ایجاد رفاه در بازه زمانی کوتاه‌تری دارند یا حداقل وانمود می‌کنند که به سرعت قصد ایجاد رفاه دارند. اما تلاش برای ایجاد سریع‌تر رفاه سبب می‌شود که دولت‌ها اقداماتی در پیش بگیرند که دقیقا همان اقداماتی است که امکان دستیابی به رشد پایدار اقتصادی را سلب می‌کند. مهم‌ترین این اقدامات توسل به توزیع گسترده یارانه‌ها است.

این یارانه‌ها اشکال مختلفی به خود می‌گیرند که اعطای وام ارزان برای ایجاد رونق و اشتغال، قیمت‌گذاری دستوری کالاها و خدمات که در ایران حامل‌های انرژی مصداق بارز آن است، مختل کردن نظام ارزی و تخصیص ارز ارزان از جمله از محل فروش ثروت‌های طبیعی برای واردات و ارزان نگه داشتن قیمت کالاها و خدمات، ایجاد دستگاه‌های عریض و طویل دولتی و ایجاد شغل از نوع منجر به بیکاری پنهان، اجرای پروژه‌های فاقد توجیه اقتصادی و... است. البته توسل به این اقدامات به ظاهر ایجادکننده رفاه، ماهیتا روش مناسبی برای توزیع رانت نیز هست و از این موضوع هم نباید غافل شد. اما همه اقداماتی که دولت‌ها برای ایجاد سریع رفاه دنبال می‌کنند و قول‌ها و تعهداتی که توقع رفاهی در میان مردم شکل می‌دهد، نهایتا به معنی اقداماتی است که امکان سیاست پولی مناسب را از بین می‌برد. نهایتا این تلاش‌های ایجاد رفاه اسباب ناترازی‌هایی در اقتصاد می‌شود که نتیجه آن شکل دادن رشد نقدینگی بالا و لذا تورم بالا است. سیاست پولی مناسب مستلزم آن است که قیمت پول یا نرخ بهره پایین نگه داشته نشود و دارایی‌های پرریسک در ترازنامه بانک‌ها و موسسات اعتباری انباشته نشود.

اما تلاش دولت‌ها برای ایجاد رفاه حتما به معنی پایین نگه داشتن قیمت پول یا نرخ بهره و به معنی انباشت ریسک در ترازنامه بانک‌ها و موسسات اعتباری است. پایین نگه داشتن قیمت پول هم برای تامین ناترازی‌های دولت از منابع بانکی مورد نیاز است و هم گسترش وام‌ها و اعتبارات بانکی برای پروژه‌هایی که در غیاب نرخ بهره پایین قابلیت اجرا ندارند و درواقع فاقد بازدهی کافی برای قابل اجرا بودن هستند. همچنین تلاش برای ایجاد رفاه توسط دولت‌ها با اتکا به منابع بانکی مستلزم این است که منابع بانکی به فعالیت‌هایی تخصیص یابد که امکان بازپرداخت وام ضعیف است و مستلزم چشم‌پوشی از استانداردهای نظارتی و احتیاطی است که سبب انباشت ریسک در ترازنامه بانک‌ها و موسسات اعتباری است.

همان‌طور که اشاره شد، نتیجه همه این اقدامات به معنی تن دادن به رشد بالای نقدینگی است. تن دادن به رشد بالای نقدینگی هم به معنی شکل دادن تورم بالا و بی‌ثباتی اقتصاد کلان است. اما بی‌ثباتی اقتصاد کلان خود مهلک‌ترین سم برای تضعیف سرمایه‌گذاری و رشد پایدار اقتصادی است و لذا مهلک‌ترین سم برای ممانعت از ایجاد رفاه پایدار اقتصادی است. به این ترتیب است که تلاش برای ایجاد سریع رفاه به مانع جدی رفاه پایدار تبدیل می‌شود و درس تلخی به ما می‌دهد که البته معمولا این درس هم به سرعت به فراموشی سپرده می‌شود.

آیا تلاش برای ایجاد سریع رفاه توسط دولت‌ها مختص ایران است؟ به هیچ وجه. بانک مرکزی ایالات متحده ظاهرا حرفه‌ای‌ترین بانک مرکزی دنیا است و بخش عمده دانش سیاست پولی از آمریکا به بقیه دنیا منتقل شده است. اما کافی است برنامه‌های دولت کلینتون در دسترسی ساده‌تر به وام رهنی طی مصالحه یا به بیان دقیق‌تر معامله ضمنی بانک‌های بزرگ و سیاسیون بانفوذ را مرور کنیم که حتی دولت بوش جمهوری‌خواه نیز آن را وارونه نکرد، بلکه تشدید هم کرد. این برنامه دنبال آن بود که طبقات متوسط و پایین راحت‌تر به وام رهنی برای خرید مسکن دسترسی داشته باشند و تمام معیارهایی که برای واجدالشرایط شدن دریافت وام رهنی لازم بود، کنار گذاشته شد و بانک‌ها حاضر شدند این کار را بکنند تا در مقابل امتیازاتی از سیاسیون بگیرند که مهم‌ترین آن امتیازات حفاظت دولت از بانک‌ها در مقابل ورشکستگی به‌دلیل دادن وام‌های رهنی پر ریسک و غیرقابل بازپرداخت و صد البته با تحمیل هزینه آن به مالیات‌دهندگان بود.

نتیجه این برنامه‌ها این بود که ظاهرا قول رفاه می‌داد و بزرگ‌ترین بحران بانکی تاریخ را شکل داد و البته همان‌طور که گفته شد، هزینه‌های آن نهایتا به مالیات‌دهندگان آمریکایی تحمیل شد. می‌توان مشابه این برنامه‌ها را در بسیاری از کشورهای دیگر نیز جست‌وجو کرد. در همین آخرین سخنرانی بایدن در کنگره نیز او تاکید کرد که قصد دارد با ساخت مسکن زیاد قیمت مسکن را کاهش دهد؛ چون چنین صحبت‌هایی به‌ویژه در سال انتخابات جذاب است.


🔻روزنامه کیهان
📍 دشمنی با مردم؛ از جیب مردم
✍️ سید محمدعماد اعرابی
۱۰ بهمن ۱۴۰۲ پس از بازدید از نمایشگاه توانمندی‌های تولید داخلی در حسینیه‌ امام خمینی(ره)، رهبر انقلاب از یک چیز تأسف خوردند: «تأسّفی که من دارم این است که این پیشرفت‌ها برای مردم توضیح داده نشده و مطمئنّاً اکثر افراد کشورمان از این تلاش‌هایی که انجام گرفته و توفیقاتی که به دست آمده و ابتکاراتی که از نیروهای انسانی نخبه‌ ما سر زده، بی‌اطّلاعند.» دو روز قبل از آن در ۸ بهمن ۱۴۰۲ متخصصان فضائی کشور ماهواره «مهدا» و دو نانو ماهواره «کیهان۲» و «هاتف۱» را همزمان با ماهواره‌بر سیمرغ در مدار ۴۵۰ کیلومتری زمین قرار دادند. علاوه‌بر ساخت داخلی هر سه ماهواره و ماهواره‌بر سیمرغ، پرتاب سه ماهواره با یک ماهواره‌بر برای اولین‌بار در کشورمان انجام می‌شد؛ اما فکر می‌کنید این رویداد مهم در صنعت فضائی کشور چقدر در صفحه اول روزنامه‌های غرب‌گرا بازتاب داشت؟ پاسخ کوتاه است: «تقریبا هیچ».
روزنامه‌های «هم‌میهن» و «اعتماد» بیشتر ترجیح دادند با «رد صلاحیت‌ها» به تخریب انتخابات ۱۱ اسفند بپردازند. روزنامه «سازندگی» به انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا پرداخت و نوید روزهای خوب برای ایران با آمدن «میشل اوباما» را داد. روزنامه‌های دیگر این طیف مانند «شرق» نیز به «تورم» و افزایش قیمت‌ها پرداختند. به این ترتیب رویداد مهمی که حتی واکنش رسانه‌های غربی را برانگیخت، جایی در میان تیترها و عکس‌های اصلی روزنامه‌های غرب‌گرای ایرانی نداشت!
حدود یک هفته قبل‌تر از آن در ۳۰ دی ۱۴۰۲ متخصصان فضائی کشورمان یک رکورد بی‌نظیر دیگر به دست آورده بودند. ماهواره بومی «ثریا» با ماهواره‌بر «قائم ۱۰۰» در مدار ۷۵۰ کیلومتری زمین قرار گرفت. این اولین ماهواره‌بر ایرانی بود که می‌توانست محموله خود را به این مدار برساند. ماهواره‌بر «قائم۱۰۰» با موتور سوخت جامد «رافع» یک ویژگی جدید دیگر نیز داشت و آن اینکه حداکثر وزن محموله را از ۵۰ کیلوگرم در نسخه قبلی به ۱۰۰ کیلوگرم ارتقا داده بود. توان فضائی ایران برای ارسال ماهواره هم در وزن محموله و هم در دستیابی به مدارهای بالاتر به شکل قابل توجهی ارتقا یافته بود. همین خشم دولت‌های غربی را برانگیخت و تروئیکای اروپا را وادار به واکنش کرد. اما ظاهرا علاوه‌بر آنها در ایران نیز عده‌ای از این اتفاق ناراحت بودند. رویدادی تا این اندازه مهم باز هم در صفحه اول روزنامه‌های غرب‌گرای ایرانی «تقریبا هیچ» بازتابی نداشت. به جای آن روزنامه «هم‌میهن» سعی کرده بود وضعیت اقتصادی کشورهای عربی حاشیه خلیج‌فارس را در چشم مخاطبان فرو کند و از آن دستمایه‌ای برای خودتحقیری بسازد. روزنامه «سازندگی» با طعنه از «تابستان سخت» و خشکسالی در ایران گفته بود و روزنامه «اعتماد» همچنان به کارویژه‌اش در آشوب ۱۴۰۱ می‌پرداخت و از سرنوشت قانون حجاب در انتخابات آینده مجلس می‌گفت.
پرتاب چهار ماهواره در کمتر از ده روز، آن هم در منطقه‌ای که غرق در جنگ و درگیری است و در کشوری که زیر سنگین‌ترین تحریم‌ها قرار دارد به تنهائی تا چند روز می‌تواند موضوع تحلیل‌ها و گزارش‌های مختلف باشد اما «سکوت» تنها چیزی بود که از طرف روزنامه‌های غرب‌گرای داخلی که اتفاقا از یارانه دولتی مطلوبی نیز بهره‌مند بودند، نصیب افکار عمومی ایران شد.
۶ شهریور ۱۴۰۲ نیز یک اتفاق مهم دیگر رخ داده بود. فاز ۱۱ میدان گازی پارس جنوبی پس از ۲۰ سال وقفه، تکمیل و آماده بهره‌برداری شد. مهم‌تر از خبر افتتاح این فاز از پارس جنوبی، عملیات‌های مهندسی‌ای بود که برای بهره‌برداری از آن صورت گرفت. راه‌اندازی فاز ۱۱ نیاز به تجهیزات و امکانات ویژه‌ای داشت که در دولت‌های گذشته برای تهیه آن به سراغ شرکت‌های خارجی رفتند اما هر بار با بدعهدی آنها و فشار تحریم‌ها این پروژه متوقف می‌ماند. این بار مهندسان ایرانی توانستند مستقل از شرکت‌های خارجی کار را پیش ببرند. یکی از بخش‌های قابل توجه در این پروژه جابه‌جایی دریایی عظیم یک سکوی ۳۲۰۰ تنی
بود که اقدامی بی‌سابقه در صنعت نفت و گاز کشور و اولین تجربه مهندسان ایرانی محسوب می‌شد. تارنمای بی‌بی‌سی(رسانه دولتی انگلستان) پس از موفقیت مهندسان ایرانی در این عملیات، اعتراف کرد: «جابه‌جایی سکوی فاز ۱۲ به فاز ۱۱ برای ایران تجربه نخستین جابه‌جایی از دریا به دریا بود و گفته می‌شد که این کار بدون مشاوران خارجی شدنی نیست. اما در نهایت ایران اعلام کرد که بدون حضور مشاوران خارجی موفق شده این عملیات پیچیده را انجام بدهد.» اما این حماسه‌آفرینی صنعتی نیز «تقریبا هیچ» بازتابی در روزنامه‌های غرب‌گرای داخلی پیدا نکرد. روزنامه «اعتماد» ترجیح داد بیشتر به شورای نگهبان و موضوع رد صلاحیت توسط این نهاد بپردازد. روزنامه «سازندگی» ذوق‌زده از اظهارات رئیس‌جمهور فرانسه خبر از «بازگشت نبض برجام» داد و «شرق» و «هم‌میهن» نیز تصمیم گرفتند از «امنیتی شدن دانشگاه» و «اخراج اساتید» بگویند. روزنامه «شرق» نه تنها شاهکار مهندسان ایرانی را اصلا پوشش نداد، بلکه درباره آن نوشت: «[این اقدام] نتیجه درخور توجهی نخواهد داشت.»
ممکن بود آنها از اجرائی شدن این پروژه در دولت سیزدهم ناراحت باشند اما حداقل می‌توانستند فارغ از خبر افتتاح فاز ۱۱، عملیات فنی، پیچیده و قابل تحسین مهندسان ایرانی را به موضوع گزارش خود در صفحه اول تبدیل کنند. آنها حتی می‌توانستند طبق رویه مرسوم‌شان، این اقدام را هم به دولت محبوب خود با ریاست آقای روحانی نسبت دهند و از اقدامات آنها[!] برای به ثمر نشستن این پروژه بزرگ تجلیل کنند؛ اما در این حد هم حاضر نشدند خودباوری و امید را به افکار عمومی تزریق کنند.
البته این رویکرد همیشگی روزنامه‌های غرب‌گرا بود؛ مستقل از اینکه دولت همسو یا غیرهمسوی‌شان بر سر کار باشد. سال ۱۳۹۸ برخی استان‌های کشور از گلستان تا خوزستان را سیل فرا گرفت. مردم ایران اما از دل این رخداد ناگوار، یک حماسه ساختند و با همدلی و همیاری‌شان در کمک به یکدیگر و ایجاد موانع برای در امان ماندن خانه‌های مردم، تصاویر بدیع و خیره‌کننده‌ای به یادگار گذاشتند. اما باز هم به جز سه گزارش در روزنامه «اعتماد»، «تقریبا هیچ» خبری از این حماسه در نشریات غرب‌گرا نبود. روزنامه «سازندگی» از همه چیز نوشت جز همبستگی باشکوه مردم و روزنامه «شرق» ترجیح داد تا بیشتر به ماجرای «دکل گمشده» و «فسادهای اقتصادی» بپردازد. ۱۲ دی ۱۳۹۸ با شهادت سردار سلیمانی ملت ایران بار دیگر از یک سوگ سنگین، حماسه‌ای پرافتخار ساختند و با حضور خیره‌کننده خود در تشییع پیکر فرمانده شهید نیروی قدس سپاه، رفراندومی بزرگ در حمایت از نظام جمهوری اسلامی به نمایش گذاشتند. اما این حماسه نیز سهمی اندک در نشریات غرب‌گرا داشت. این تشییع باشکوه در چند روز و چند شهر تنها در دو شماره و سپس سیلی ایران به آمریکا فقط به اندازه یک تک گزارش در روزنامه «شرق» بازتاب پیدا کرد اما آنها حتی در روزهای آخر سال هم دست از سر هواپیمای اوکراینی برنداشتند و ۲۳ اسفند ۱۳۹۸ برای «هفتمین بار» در دو ماه پایانی سال(تقریبا هفته‌ای یک بار) تیتر-عکس یک خود را به این حادثه تلخ اختصاص دادند. «اعتماد» نیز سیلی موشکی ایران به آمریکا را به صورت خبری کوچک در گوشه صفحه اول خود کار کرد اما تصویر هواپیمای اوکراینی در این روزنامه تبدیل به عکس و تیتر یک شد و در ادامه خواستار عذرخواهی و استعفای مسئولان شد تا شیرینی شکست هیمنه آمریکا را از کام‌ها بزداید. روزنامه اعتماد آن سال سومین روزنامه‌ای بود که بیشترین یارانه دولتی را می‌گرفت و روزنامه شرق رتبه چهارم را داشت.
روزنامه‌های غرب‌گرا نشان داده‌اند در روزهای پر حماسه، حماسه‌کُش‌اند و مانند مگسی که روی زخم می‌نشیند، اغلب خوراک رسانه‌ای خود را از درد و آلام ملت فراهم می‌کنند. این رویکرد آنها وقتی قابل تأمل می‌شود که بدانیم این روزنامه‌ها دیگر صرفا نشریات چاپی نیستند بلکه با توسعه فناوری‌های جدید ارتباطی، آنها سرشاخه‌های مجازی خود را گسترش و شبکه‌ای نسبتا هماهنگ و منسجم برای تولید و توزیع محتوا دوشادوش جریان‌های رسانه‌ای خارج کشور شکل داده‌اند.
در جریان آشوب‌های ۱۴۰۱ معمولا شبکه تروریستی اینترنشنال را به عنوان یکی از اصلی‌ترین رسانه‌های آتش بیار این معرکه می‌شناسند. اما بخش قابل توجهی از محتوای این شبکه باز نشر گزارش‌ها و مصاحبه‌های رسانه‌های غرب‌گرای داخل ایران بود. بازداشت دو خبرنگار این رسانه‌ها که نقطه شروع انتشار اخبار جعلی در رسانه‌های بیگانه بودند، تأثیری در رویکرد و نحوه فعالیت‌شان نداشت چون آنها فقط دو سرباز جزء در آرایش جنگ رسانه‌ای نشریات غرب‌گرای داخلی و حامیان خارجی‌شان علیه مردم ایران بودند.
۲۷ شهریور ۱۴۰۱ «اینترنشنال» به نقل از خبر جعلی روزنامه «هم‌میهن» سابقه بیماری زمینه‌ای مهسا امینی را تکذیب کرد. ۱۸ مهر ۱۴۰۱ «اینترنشنال» با بازنشر ادعای کذب روزنامه «اعتماد» مدعی شد نیکا شاکرمی در جریان آشوب‌های خیابانی و توسط مأموران کشته شده است. ۲۳ مهر ۱۴۰۱ «اینترنشنال» با انتشار گزارش روزنامه «هم‌میهن» مدعی فضای امنیتی در مدارس، احضار و اخراج مدیران مدارس و دستور نهادهای امنیتی برای نحوه خروج دانش‌آموزان و جلوگیری از تجمع شد. ۲۴ مهر ۱۴۰۱ «اینترنشنال» باز هم به نقل از خبر جعلی «هم‌میهن» مدعی حمله نیروهای امنیتی به دانش‌آموزان در مدرسه شاهد شد. ۱۲ آبان ۱۴۰۱ «اینترنشنال» با بازنشر گزارش سراسر کذب روزنامه «اعتماد» از بازداشت و شکنجه داریوش فرهود پدر علم ژنتیک ایران خبر داد. ۲۸ آبان ۱۴۰۱ «اینترنشنال» باز هم با بازنشر ادعای کذب روزنامه «اعتماد» مدعی به قتل رساندن کیان پیرفلک توسط نیروهای امنیتی شد. ۱۹ آذر ۱۴۰۱ «اینترنشنال» با بازنشر گزارش روزنامه «شرق» به حمایت از ماهان صدارت یکی از عناصر آشوب و متهم به قتل نیروهای حافظ امنیت، پرداخت. ۲۰ آذر ۱۴۰۱ «اینترنشنال» به نقل از گزارش کذب روزنامه «اعتماد» خبر بازداشت خدانور لجه‌ای در جریان اعتراض به نیروهای امنیتی را منتشر کرد.
۲۴ آذر ۱۴۰۱ «اینترنشنال» با بازنشر گزارش روزنامه «هم میهن» مدعی هدف گرفتن اندام حیاتی آشوبگران توسط نیروهای امنیتی شد. ۱ دی ۱۴۰۱ «اینترنشنال» به نقل از روزنامه «شرق» از اعترافات اجباری بازداشت‌شدگان خبر داد. ۹ بهمن ۱۴۰۱ «اینترنشنال» با بازنشر گزارش متوهمانه روزنامه «اعتماد» از سکته یک زن در سیستان و بلوچستان با دیدن صف نفت خبر داد. ۷ اسفند ۱۴۰۱ «اینترنشنال» به نقل از روزنامه «هم‌میهن» از حمله شیمیایی به مدارس دخترانه گفت. ۱۴ اسفند ۱۴۰۱ «اینترنشنال» گزارش روزنامه «شرق» درباره بی‌توجهی مسئولان مدارس به مسمومیت دانش‌آموزان را بازنشر کرد و...
۶ ماه تغذیه مستمر اینترنشنال و دیگر رسانه‌های بیگانه توسط رسانه‌های غرب‌گرای داخلی انجام شد اما نه تنها هیچ برخورد بازدارنده‌ای با آنها صورت نگرفت بلکه همان سال مجموعه «اعتماد» ۶,۶۷۵,۰۰۰,۰۰۰ تومان و روزنامه «شرق» ۴,۹۹۴,۰۰۰,۰۰۰ تومان فقط یارانه نقدی دولتی دریافت کردند. این منهای ارقام قابل توجهی است که توسط شرکت‌های دولتی و حاکمیتی به عنوان تبلیغات به این رسانه‌ها سرازیر می‌شود. به عنوان مثال فارغ از حجم تبلیغات غیرمنطقی شرکتی حاکمیتی مانند همراه اول، همیشه این سؤال وجود دارد که چرا بخش قابل توجهی از تبلیغات بی‌حد و حساب این شرکت و یا برخی پتروشیمی‌های دولتی سر از جریان رسانه‌ای غرب‌گرا در داخل ایران در می‌آورد؟ آیا ما با شبکه‌ای تبلیغاتی مواجهیم که علی‌رغم ادعای استقلال مالی رسانه‌های غرب‌گرا وظیفه تأمین مالی این رسانه‌ها را از منابع دولتی و حکومتی بر عهده ‌دارد؟
واقعیت تلخ همینجاست. مدیریت رسانه‌ای در جمهوری اسلامی نه تنها در بیان پیشرفت‌ها و افتخارات ملی لکنت دارد بلکه حتی مخارج یأس‌آفرینی و خودتحقیری در افکار عمومی ایران را نیز خودش پرداخت می‌کند! ما هزینه دشمنی رسانه‌های غرب‌گرای داخلی با مردم را از جیب مردم تأمین می‌کنیم.


🔻روزنامه اطلاعات
📍 زنان فراموش شده در روز جهانی زن
✍️ جمیله کدیور
پنج ماه کامل از جنگ غزه گذشته و آغاز ششمین ماه جنگ همزمان با قرار گرفتن در آستانه هشتم مارس، روز جهانی زن بود؛ روزی که فعالان زن در سراسر جهان به مهمترین مباحث، مشکلات، موانع و دستاوردهای زنان می پردازند.
عملیات اسرائیل در غزه به دلایل مختلف جنگ علیه زنان و دختران بوده است. به این مناسبت خوبا ست با نگاهی به آثار جنسیتی این جنگ، به رنج زنان و دختران غزه در سکوت حاکم بر فعالان فیمینسیت داشته باشیم:
نخست: آمارهای نهادهای مختلف وابسته به سازمان ملل موید آثار مخرب جنگ غزه بر زنان است. بر اساس گزارش ۱۹ژانویه ۲۰۲۴بخش زنان سازمان ملل متحد، از زمان آغاز جنگ در غزه، در هر ساعت دو مادر در این جنگ کشته شده‌ و زنان و کودکان حدود ۷۰ درصد از کشته‌شدگان جنگ غزه را تشکیل داده اند و از ۱.۹ میلیون نفری که در غزه آواره شده‌اند، نزدیک به یک میلیون نفر آنان زنان و دختران بوده اند. در این گزارش آمده است که آنان با توجه به ترس‌ها و تجارب جنسیتی و خطرات حملات و آزار و اذیت در مسیر فرار، نمی‌دانند چه زمانی، چگونه و به کجا بروند. زنان و دختران غزه طی ۵ماه گذشته نه یک بار، بلکه بارها آواره و ناگزیر از تغییر محل زندگی خود شده اند. آژانس سازمان ملل متحد برای برابری جنسیتی هم در دوم مارس ۲۰۲۴گزارش دادکه نیروهای اسرائیلی از ماه اکتبر حدود ۹۰۰۰ زن را کشته اند؛ این بدان معنی است که اسرائیل هر روز به طور میانگین ۶۳ زن را در غزه کشته است. بر أساس این گزارش، روزانه ۳۷مادر کشته شده و فرزندان آنها بدون کمترین حمایت باقی مانده اند. هدفگیری عمدی و کشتار زنان و کودکان فلسطینی در مکان‌هایی که آنها پناهنده شده بودند یا هنگام فرار حتی با
پرچم های سفید، از جنایات ارتش اسرائیل در این مدت بوده است.
دوم: به جز کشته ها بر اثر بمباران های اسرائیل، بیانیه ۱۹ فوریه ۲۰۲۴کارشناسان سازمان ملل هم اعلام کردند که زنان و دختران فلسطینی در غزه به طور خودسرانه اعدام شده اند. بر اساس این گزارش، زنان اغلب همراه با اعضای خانواده از جمله فرزندانشان اعدام می‌شوند. تعداد نامعلومی از زنان و کودکان فلسطینی از جمله دختران پس از تماس با ارتش اسرائیل در غزه ناپدید شده و کودکانی از والدین خود جدا شده اند و محل نگهداری آنها مشخص نیست.حداقل یک نوزاد دخترهم اجبارا به اسرائیل منتقل شده است...
سوم: از دست دادن اعضای خانواده، اعم از همسر و فرزندان رنج مضاعف دیگری است که زنان فلسطینی با آن مواجهند. کمتر خانواده ای در غزه هست که یک یا چند عضو خانواده خود را از دست نداده باشد. بازمانده هایی که به دلیل شدت و حجم بالای مصیبت های وارده، حتی امکان سوگواری برای عزیزان خود را ندارند. بر أساس گزارش های سازمان ملل، حدود سه‌ هزار زن در جریان تهاجم اسرائیل همسران خود را از دست داده‌ و به عنوان سرپرست خانواده با سطوح حاد ناامنی غذایی مواجهند؛ این در حالی است که رنج کودکانی که پدر یا مادر یا هر دو آنها را از دست داده اند نیز بی پایان است و این کودکان که بعضا مسئولیت خواهر یا برادر کوچکتر خود را نیز بر عهده دارند، مشکلات خاص خود را خواهند داشت. بر اساس برآورد دوم فوریه ۲۰۲۴یونیسف، حداقل ۱۷۰۰۰کودک در نوار غزه در جنگ غزه یتیم شده اند.
چهارم: موضوع زنان غزه را نمی توان از موضوع کودکان غزه جدا دانست، همانگونه که موضوع کودکان غزه از موضوع زنان و مادران جدایی ناپذیر است. به عبارتی کشته شدن زن یا مادری، اکثراً همراه با کشته شدن کودک یا کودکانی خردسال است. لوید آستین، وزیر دفاع آمریکا، در جلسه ۲۹فوریه ۲۰۲۴استماع کنگره آمریکا هم بر آمار زنان و کودکان کشته شده فلسطینی صحه گذاشت و گفت که از زمان آغاز حمله نظامی اسرائیل به نوار غزه، بیش از ۲۵هزار زن و کودک فلسطینی در این منطقه کشته شده‌اند. این درحالی است که غم مادران در اندوه کشته شدن کودکان خردسال یا غم کودکان در اندوه از دست دادن مادر ،به نوبه خود دردناک و غم انگیز است.
پنجم: در حالی که مادر شدن و تولد فرزند فرصتی است برای جشن و شادی، تولد فرزند برای زنان باردار غزه به دلیل جنایت های اسرائیل رنج مضاعف است. از بعد از حمله اسرائیل، ۵۰۰۰۰ زن باردار در غزه با مشکلات خاص خود مواجهند. از این عده روزانه ۱۸۳زایمان عمدتا بدون وجود امکانات و زیرساخت های پزشکی و بهداشتی، پزشک یا ماما و پرستار و امکان مراقبت حین و پس از زایمان، داروهای مسکن و بیهوشی رخ می دهد. گزارش ها نشاندهنده آن است که مادران در دسترسی به مراقبت‌های پزشکی، تغذیه و حفاظت کافی قبل، حین و بعد از زایمان با چالش‌های غیرقابل تصوری مواجهند. در جریان جنگ غزه بسیاری از زنان باردار در اردوگاه‌ها و مکان های نامناسب بر روی زمین وضع حمل کرده‌اند. ۴۰درصد از حاملگی ها در گروه پر خطر قرار داشته و اگر نیاز به سزارین توسط پزشک بوده، بدون داروی بیهوشی و آب و مواد ضد عفونی برای شست شوی دست و آنتی بیوتیک برای مقابله باعفونت های بعد از زایمان انجام شده است. آمارها در مورد افزایش ۲۰درصدی میزان سقط جنین و مرده زایی نوزادان توسط مادران باردار از زمان حمله اسرائیل به این سو قابل توجه است. صندوق جمعیت سازمان ملل متحد (UNFPA ) تخمین زده است ممکن است ۸۴۰زن عوارض مربوط به بارداری یا زایمان را تجربه کنند.
ششم: اگر مادران و نوزادان از این فرایند دردناک دوران بارداری و زایمان به سلامت عبور کنند و در بمباران های گسترده اسرائیل هم کشته نشوند، به دلیل مشکلات بعدی همچون گرسنگی با خطر سوء تغذیه و مرگ مواجهند. محدودیت و ممنوعیت ارسال کمک‌های بشردوستانه، به زنان و فرزندانشان بیشترین آسیب را وارد کرده است. در این میان زنان باردار و زنان شیرده با خطر سلامتی و سوء تغذیه حاد مواجهند. نه آب سالم و نه غذای کافی و مناسب برای مادران است که بتوانند برای نوزاد خود تولید شیر و آنها را تغذیه کنند و نه شیر خشک برای نوزادان. حتی اگر شیر خشکی هم پیدا شود، آب سالمی که با شیر مخلوط شود و به نوزاد گرسنه داده شود، وجود ندارد. به همه اینها نبود سوخت برای جوشاندن و گرم کردن آب و نبود امکان شست و شو و فقدان محیط و لباس گرم و مناسب را هم اضافه کنید تا به رنج مادران و نوزادان و کودکان فلسطینی بیشتر پی ببریم. بسیاری از مادران بلافاصله پس از وضع حمل (چه زایمان طبیعی و چه با سزارین) به همراه نوزاد خود در شرایط بغرنجی با پای پیاده ناگزیر ازحرکت و ترک محل خود به سمت محل جدید بوده اند.
هفتم: در میانه چالش های چندگانه برای زنان و دختران غزه، اگر کمک های بشردوستانه هم هر از چندی برسد، امکان دستیابی زنان و دختران به این کمک ها به مراتب دشوارتر و محدودتر از مردان و پسرها ست. تصاویر و فیلم ها در زمان توزیع مواد غذایی موید حضور حداقلی یا عدم حضور آنها ست. به گزارش سازمان ملل حدود ۲.۱میلیون فلسطینی به کمک بشردوستانه نیاز دارند که از این میان ۴۹.۲ درصد آنها را زنان تشکیل می‌دهند. بر اساس آمار بخش زنان سازمان ملل، نزدیک به ۹ زن از هر ۱۰ زن گزارش داده اند که دسترسی آنها به غذا نسبت به مردان دشوارتر است.
هشتم: سوای کمبود یا نبود مواد غذایی که همه اهل غزه را هدف قرار داده است، نبود محصولات بهداشتی به طور خاص برای زنان و دختران مساله ساز بوده است. استفاده زنان و دختران از قطعات پارچه و تکه های بریده لباس های مستعمل در مواقع ضروری اعم از دوران قاعدگی یا بعد از زایمان، خطر عفونت در بین آنها را به شدت افزوده است. ضمن اینکه کمبود دوش حمام و سرویس های بهداشتی و آب برای شست و شو در بین زنان و دختران رنج زندگی و زنده ماندن را برای آنها به مراتب بیشتر کرده است. آخرین داده های سازمان بهداشت جهانی (WHO) نشان می دهد که به طور متوسط ۵۰۰نفر از یک سرویس بهداشتی مشترک استفاده می کنند و بیش از ۲۰۰۰نفر مجبور به استفاده از یک دوش هستند که خطر گسترش بیماری را افزایش می دهد.

نهم: از فقدان این بدیهیات اولیه زندگی در غزه بعد از حمله اسرائیل که بگذریم، در سرزمین های اشغالی نه فقط مردان، زنان نیز با خطرات بازداشت خودسرانه و ضرب و جرح و آزار و اذیت و رفتارهای توهین آمیز مواجهند.
گزارشگر سازمان ملل در امور خشونت علیه زنان با اعلام اینکه زنان غزه در معرض رفتارهای غیرانسانی و توهین آمیز هستند، گفته «آنها در معرض جنایت‌های جنگی هستند به این دلیل که فلسطینی هستند و به این دلیل که زن هستند.» کارشناسان سازمان ملل از بازداشت خودسرانه صدها زن و دختر فلسطینی به ویژه مدافعان حقوق بشر، روزنامه نگاران و فعالان سازمانهای بشردوستانه در نوار غزه و کرانه باختری از ۷ اکتبر تاکنون خبر داده و از رفتار غیرانسانی و تحقیرآمیز با آنها، محرومیت از پد قاعدگی، غذا و دارو و ضرب و شتم شدید آنها گزارش کرده اند. گفته شده که حداقل در یک مورد، زنان فلسطینی بازداشت شده در غزه بدون غذا در قفس در زیر باران و سرما نگهداری شده اند. این کارشناسان از گزارش‌هایی مبنی بر تجاوزهای جنسی متعدد به زنان و دختران فلسطینی در بازداشت، برهنه کردن و تفتیش زنان و دختران توسط افسران مرد ارتش اسرائیل و عکس گرفتن از آنها حین بازجویی و تهدید به تجاوز جنسی و خشونت جنسی پرده برداشته اند. سربازان اسرائیلی تصاویر این زنان را بین خود و در فضای مجازی پخش کرده‌اند. گذشته از بارگذاری عکس‌های تحقیرآمیز زندانیان زن فلسطینی توسط سربازان اسرائیلی در اینترنت، تصاویر بسیاری از سربازان اسرائیلی که هیچ مرزی برای بی اخلاقی قائل نیستند، با لباس های زیر زنان فلسطینی در شبکه های اجتماعی منتشر شده است.
تمام موارد یاد شده از مصادیق جنایت علیه بشریت و نقض حقوق بین المللی بشردوستانه توسط اسرائیل است. بر این لیست می توان شواهدعدیده دیگری نیز ارائه کرد، ولی وقتی قرار است در مقابل جنایت سکوت شود، مصداق روشنش را در سکوت جماعتی از مدعیان حقوق بشر و حقوق زنان در پیش روی خود می بینیم.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 در بر همان پاشنه می‌چرخد
✍️ نادر کریمی‌جونی
پس از مدت‌ها اعتراض رافائل گروسی درباره سرعت پیشرفت برنامه هسته‌ای و پاسخگو نبودن ایران در این‌باره و پس از پایان نشست فصلی شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای، سه کشور اروپایی در ایالات‌متحده به کمک آقای دبیرکل آمدند تا نه فقط حرف‌های وی را تایید کنند، بلکه فراخوانی صادر کنند که ایران را به تقویت همکاری با آژانس، کاهش سرعت غنی‌سازی و کاستن از میزان اورانیوم غنی‌شده ۶۰ درصد ترغیب و به عبارت دقیق‌تر مجبور کند.

البته بیانیه‌هایی که از طرف ایالات‌متحده و سه کشور اروپایی (آلمان، انگلستان و فرانسه) صادر شد، اگرچه موارد و اهداف تقریبا مشابهی دارد، اما حتما لحن بیانیه اروپایی‌ها قدری صریح و تهدیدآمیزتر است و از این بابت ممکن است سه کشور اروپایی برای انجام اقدامات جدی‌تر در ژوئن آینده برنامه‌ریزی کرده باشند.
در نشست پنجشنبه گذشته را‌فائل گروسی در جریان ارائه گزارش فعالیت‌های آژانس در زمینه نظارت بر عملکرد هسته‌ای ایران، انتقادهای گذشته را تکرار کرد. پس از این نشست، ایالات‌متحده با صدور بیانیه‌ای ابتدا فعالیت‌های هسته‌ای ایران را عمیقا نگران‌کننده خوانده و سپس از تهران خواسته است تا نه فقط همکاری‌های خود را با آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای به حد نرمال برساند، بلکه به غنی‌سازی ۶۰ درصد پایان دهد و میزان اورانیوم ذخیره‌شده خود با غنای ۶۰ درصد را به شدت کاهش دهد. در بیانیه نماینده اتحادیه اروپا هم کمابیش همین خواسته‌ها مطرح شده ضمن اینکه اروپا از ایران خواسته تا درباره منشاء آلودگی‌های هسته‌ای در تورقوزآباد و ورامین توضیح دهد. این اتحادیه همچنین تاکید می‌کند که دوربین‌های نظارتی آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای را دوباره فعال کند و امکان بازگشت بازرسان ممنوع‌الورود شده آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای به تاسیسات اتمی را فراهم آورد.
خواسته‌هایی که در این دو بیانیه مطرح شده، تقریبا با آنچه شورای حکام درباره برنامه هسته‌ای ایران مصوب کرده، انطباق دارد و از این بابت می‌توان گفت که اروپا و آمریکا از آنچه دبیرکل و در مرتبه بالاتر، از آنچه شورای حکام از ایران درخواست کرده است، حمایت کرده‌اند. لحن و برخی مفاد این بیانیه‌ها نیز به گونه‌ای است که تصور می‌شود اروپا و ایالات متحده از دبیرکل و شورای حکام می‌خواهند تا مسیر گزارش فعالیت‌های هسته‌ای ایران به گونه‌ای تمهید شود تا امکان برداشتن گام‌های جدی‌تر علیه ایران فراهم شود. در مقابل اگرچه چینی‌ها موضع آشکاری اتخاذ نکرده‌اند، اما روس‌ها از مواضع تهران حمایت و درخواست می‌کنند تا تحریم‌ها علیه جمهوری اسلامی برداشته شود.
در این‌باره اگرچه بی‌بی‌سی فارسی در مصاحبه‌ای با اولیانوف- نماینده دائم روسیه در سازمان ملل متحد- تلاش کرده است روس‌ها را در مورد برنامه و فعالیت‌های هسته‌ای ایران نگران نشان دهد، اما در تولید مصاحبه‌ای که با اولیانوف انجام داده، سخنی در محکومیت یا نگرانی از فعالیت‌های هسته‌ای ایران بر زبان آورده نمی‌شود.
در این مصاحبه مقام روسی نگرانی خود را از شرایط موجود در پرونده هسته‌ای ایران ابراز می‌کند و مانند جمهوری اسلامی ایران، مسوولیت وقوع و تداوم شرایط موجود را متوجه کسانی می‌داند که با اعمال تحریم‌های مجدد و عدم اجرای توافق هسته‌ای، تهران را به تجدیدنظر در فعالیت‌‌ها و تصمیم‌گیری‌های هسته‌‌ای‌اش سوق داده‌اند. مقام روسی تصریح می‌کند که اگر طرف‌های اروپایی و ایالات‌متحده به اجرای تعهدات خود بازگردند، حتما به سرعت ایران نیز به اجرای وظایف و تعهدات خود در برجام، بازخواهد گشت.
البته طرف اصلی و مخاطب بیانیه‌های شورای حکام، ایالات متحده و اروپا- جمهوری اسلامی ایران- نیز چندان از صدور این بیانیه‌ها متعجب و نگران نشده و موضعی انفعالی اتخاذ نکرده است. در واقع جمهوری اسلامی ایران تصمیم خود را برای تداوم بخشیدن به وضعیت موجود گرفته است و اگر به طور تاکتیکی در حجم تولید یا میزان انباشت اورانیوم با غنای ۶۰ درصد، عقب‌نشینی‌هایی داشته، این عقب‌نشینی اهداف بلندپروازانه برنامه هسته‌ای ایران را تحت‌الشعاع قرار نمی‌دهد، بلکه مقامات ایرانی، احتمالا در مشورت با روسیه و چین، تاکتیک‌هایی برای کاهش تنش انتخاب کرده‌اند تا زمان و همراهی بین‌المللی بخرند.
به این ترتیب در مقطع کنونی احتمالا ایران برنامه‌ای برای تغییر مسیر ندارد و نه فقط نمی‌خواهد دوربین‌های غیرفعال‌شده یا به آرشیو فرستاده‌شده تاسیسات هسته‌ای‌اش را دوباره و مطابق خواست آژانس فعال کند، بلکه بازرسان اخراجی را هم راه نمی‌دهد و بر جایگزینی آنها اصرار خواهد ورزید. در این صورت ممکن است مقامات جمهوری اسلامی در تهران، احتیاط بیشتری در تولید و انباشت اورانیوم غنی‌سازی‌شده با غنای ۶۰ درصد به خرج دهند، اما این احتیاط هم تاکتیکی و برای سپری شدن مقطع زمانی کنونی است و هم تغییر در راهبردهای اصلی فعالیت‌های هسته‌ای ایران به وجود نمی‌آورد.


🔻روزنامه اعتماد
📍 وقت مردم را تلف نکنید
✍️ عباس عبدی
پیش از ۱۱ اسفند نمی‌خواستم که در نقد آقای قالیباف حرفی بزنم یا بنویسم چون می‌دانستم تحت فشار تندروها است، ولی از آنجا که مسوولیت‌ناپذیری ویژگی ثابت همه جناح‌های حاکم است و نمونه آن را در گفتار اخیر ایشان نیز می‌توان دید، پرداختن به آن ضروری بود. آقای قالیباف معتقد است که «اگر وضع اقتصادی کشور رونق داشت و بداخلاقی‌های سیاسی نبود، نرخ مشارکت در انتخابات متفاوت می‌شد. مردم با صندوق رای قهر نیستند ولی، انتظار کارآمدی بیشتری دارند.» به قول یک فعال توییتری: «فکر کنم [آقای قالیباف] به من تیکه انداخته، چون من سال‌ها رییس پلیس کشور، رییس ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز، شهردار پایتخت، عضو مجمع تشخیص مصلحت و رییس مجلس بودم...» اضافه کنید عضویت در شورای سران، شورای عالی انقلاب فرهنگی، مجمع تشخیص مصلحت و... فارغ از اینکه پایین بودن سطح مشارکت مردم که رقم واقعی آن و پس از کسر آرای باطله و آرای اضافی باید محاسبه شود، ربطی به وضع بد اقتصادی ندارد. این نحوه رفتار مردم ناشی از نگاهی است که به آینده و تاثیر انتخابات در آینده کشور دارد. به عبارت دیگر ناامیدی آنان از آینده و ندیدن اراده‌های روشن برای بهبود آینده در میان خیل بزرگ نامزدهای نمایندگی است. همچنین یکدست بودن مجریان و ناظران انتخاباتی، موجب شد که به‌ طور موقت و تا اطلاع قانونی از این صندوق روی برگردانند، چراکه امیدی به کارایی آن نبود. فرض کنیم که این تحلیل بنده درست نباشد و مردم به همان دو علتی که آقای قالیباف گفته‌اند از انتخابات روی‌ گردان شده‌اند، پس ایشان به صراحت معتقدند که رونق اقتصادی نداریم و به ‌طور ضمنی خواسته‌اند خود را از چنین وضعی تبرئه کنند. درحالی که وی رییس مجلس و اکثریت نمایندگان هم با او همراه بودند. آیا ایشان نقشی در این وضعیت که مورد انتقاد است، ندارد؟ اگر رییس مجلس با اکثریت نمایندگان همسو، نقشی در اقتصاد نداشته باشد، پس چه کسانی نقش دارند؟ مگر شما نبودید که برای رای‌گیری مکرر تاکید می‌کردید که ما یک خیزش هستیم برای فلان و بهمان، پس اثرات این خیزش در ریاست مجلس شما کجاست؟ شما بودجه کشور را تصویب می‌کنید؛ قوانین را می‌نویسید؛ وزرا را تایید و رد می‌کنید؛ نظارت بر امور کشور و فساد دارید. آیا این مسوولیت‌ها را انکار می‌کنید؟ آیا این اختیارات را نداشتید؟ اگر هیچ کاره بودید، پس چرا دوباره برای انتخابات چنین نهاد بی‌خاصیتی نامزد شدید؟ اگر صاحب برنامه و دارای قدرت بودید، پس نقش خود را در این وضعیت اسف‌بار چه می‌دانید؟ چرا همین حرف را حالا که باختید، می‌زنید؟ چرا در این سه سال سخنی بر زبان نیاوردید که نشان دهد اقتصاد در رونق نیست؟ و اگر در رونق نیست، علل آن چیست؟ آیا حاضرید یک گفت‌وگوی مطبوعاتی ترتیب دهید و به چند پرسش ساده درباره تحلیل چرایی این وضع پاسخ دهید؟ یا مثل رییس دولت و سایر مقامات از گفت‌وگوی مستقل رسانه‌ای پرهیز می‌کنید؟ به علاوه بداخلاقی سیاسی موردنظر شما چیست؟ ما کاری نداریم که افشاکنندگان علیه شما با چه انگیزه‌هایی دست به این کارها زدند، یا این اسناد و اطلاعات را کدام باند درون ساختار به آنان داده است. ولی این را خوب می‌دانیم که پژواک شعارهای شما در مورد خیز‌ش‌ها! و ۹۶درصدی و ۴درصدی یا نشان دادن برگه‌ای درباره ثروت و پول‌های موجود در حساب خود و فرزندان‌تان هنوز هم در گوش مردم هست. مگر آقای مهندس زنگنه در برابر ادعاهای شما درخواست نکرد که اموالش را با شما مبادله کند، چرا نپذیرفتید؟ مگر آقای جهانگیری چه چیزی گفت که خلاف آن ثابت شده باشد؟ چرا علیه بداخلاقان سیاسی امروز شکایت نمی‌کنید؟ بگذریم؛ چرا یک کلمه پاسخ در خور نمی‌دهید؟ مشکل مردم این نیست که منسوبان شما برای گردش یا خرید به ترکیه بروند یا درخواست اقامت کانادا کنند یا لیست صورت‌حساب صدها هزار دلاری حساب‌شان را به مقامات کانادایی بدهند و از مردم ایران پنهان کنند. مشکل این است که با اعتماد به نفس فراوان ادعاهایی می‌کنید که به کلی مغایر با این حقایق است. این رفتار دوگانه است که مورد انزجار جامعه است. تظاهر به فقر و خالی بودن یخچال، بعد ولخرجی‌های فراتصور در انتخابات و نیز اسناد غیرقابل انکار علیه فرزندان مبنی بر داشتن خانه در خارج و حساب‌های پرپول و سفرهای پیاپی به خارج و درخواست اقامت در کانادا و این توجیه بدتر از گناه که می‌خواسته‌اند شهریه تحصیلی را ندهند، درحالی که اصولا به گواه کارنامه‌ها، سواد چندانی نیز در میان نیست. البته این را می‌دانیم که دسترسی به اسناد منتشره، ساده نیست و از عهده افراد عادی خارج است و اگر روزی اسناد همه جناح‌هایی که مصون مانده‌اند، افشا شود مصداقِ «نه از تاک نشان و نه از تاک ‌نشان» خواهد شد. پس لطفا فکر نکنید که این نقدی علیه شماست. تردیدی ندارم که وضع رقبای شما بهتر از شما نیست که قطعا بدتر است و اگر روزی هیچ راهی نداشته باشم و مجبور به انتخاب میان شما و رقبای تندروی شما شوم، ترجیح می‌دهم که شما باشید، ولی چه باید گفت که خود کرده را تدبیر نیست. متاسفانه نه با سیاست آشنایی کافی دارید و نه مشاورانی آگاه و خیرخواه. این نقد علیه محیطی است که اجازه می‌دهد شما با چنین رفتاری برکشیده شوید و این نقد از محیط سیاسی است که برای همه برکشیدگان دیگر نیز وجود دارد و هر کدام به نوعی در همین مسیر هستند. پس مساله شخص آقای قالیباف نیست، ساختاری که پاسخگو نباشد، هر کس به دلایلی و عللی می‌تواند در جایی قرار گیرد که با ادعاهایش سازگار نیست. بدشانسی شما این است که عناصری در داخل ساختار حضور دارند که رقیب شما هستند و می‌توانند علیه شما افشاگری کنند والا اگر کسی امکان ورود به جزییات پرونده چای دبش و انواع و اقسام مسائل دیگر را داشت، شاید موضوعات پیرامون شما به حاشیه می‌رفت. مسوولیت‌ناپذیری یعنی اینکه مشکلات را شما تقصیر دولت می‌اندازید، دولت هم تقصیر قبلی‌ها و در این میان مردم هستند که هزینه این بی‌مسوولیتی‌ها را می‌پردازند. مجبورم تکرار کنم، هیچ برنامه‌ای ندارید، هیچ. نه شما و نه رقبای‌تان. ممکن است برای کاری اجرایی و البته با هزینه بسیار زیاد مفید باشید ولی اداره کشور فراتر از امور اجرایی است. لطفا وقت مردم را تلف نکنید.


🔻روزنامه شرق
📍 با این جهان هم‌نوا مباش
✍️ احمد غلامی
سیمون وی، عبارت شگفت‌انگیزی دارد که می‌توان آن را در اغلب دوره‌های تاریخی جهان به کار برد: «با این جهان هم‌نوا مباش». سیمون وی، متفکر و نویسنده فرانسوی، در ۱۹۰۹ به دنیا آمد و ۱۹۴۳ از بین رفت. او حدود ۳۴ سال عمر پرتلاطم را پشت سر گذاشت. با بیماری و ضعف جسمانی دست‌وپنجه نرم کرد و با اینکه زنی نحیف و رنجور بود، مانند کارگران تن به کارهای یدی سپرد. به نهضت مقاومت پیوست و علیه فاشیست‌های اسپانیا جنگید و دست آخر به خاطر اعتصاب غذا در اعتراض به اشغالگری آلمان‌ها درگذشت. سیمون وی، انسانی بدیع و شگفت‌انگیز بود که باید در انتسابش به عارفی مسیحی احتیاط کرد؛ چراکه تصویر عارف در این دوره و زمانه چندان اعتباری ندارد؛ به‌ویژه اینکه او عارف به معنای شرعی آن نیست. حتی عارف مسیحی تمام‌عیار هم نیست. شاید عارفی آنارشیسم باشد، البته باید این ملاحظه را در نظر داشت که «آنارشیست» در اینجا بار مثبتی دارد. سیمون وی مانند آنارشیستی مؤمن رویکردی انتقادی به همه‌ چیز دارد. او علیه هر نوع نسبی‌گرایی است. تفاوت سیمون وی با عارفان سرزمین‌های استبدادی در این نکته تجلی می‌یابد که او تلاش و مبارزه را سرلوحه زندگی‌اش قرار داده و طریقتش انزوا نبود؛ بلکه دوری بود. او باور داشت همان‌گونه که خدا خود فرصت داده تا آدم ممکن شود، انسان نیز باید خودش را کنار بکشد تا خدا دوباره تجلی یابد. تعابیر سیمون وی بسیار غنی و پربارند. نمی‌دانم تا چه میزان می‌توان این تعابیر را در عرصه سیاست و اجتماع کنونی به کار گرفت؛ اما می‌توان خطر کرد و به استقبال بعضی از تعابیرش رفت و آن تعابیر را در میدان سیاست و اجتماع کنونی محک زد. یکی از تعابیر او «تعادل» است. سیمون وی باور دارد آنان که بدون استفاده از شر به سراغ خیر مطلق می‌روند، عاقبت‌به‌خیر نخواهند شد. باید سهم خیر و شر، به یک اندازه متعادل نگه داشته شود. این تعادل و توازن بین خیر و شر است که می‌تواند زندگی واقعی را به بشر ارزانی کند و نگذارد بهشت خیالی ساخته‌وپرداخته شود. او می‌گوید: «باید جهنم واقعی را به بهشت خیالی ترجیح داد». آنچه بلای تاریخی کشورمان است، مگر نه همین نبود تعادل است، گاه در لباس خیر و گاه در لباس شر و هر‌کس برای تأیید باور خودش شاهین ترازو را به نفع خودش دستکاری می‌کند: «اگر بدانیم که کفه‌های ترازوی اجتماع به کدام سو کج می‌شوند، باید هرچه در توان داریم، انجام دهیم تا به وزن کفه سبک‌تر بیفزاییم. هرچند وزنه‌ای که می‌افزاییم، شرگونه باشد، چنانچه آن را به انگیزه فوق به کار بریم، احتمالا آلوده شر نخواهیم شد؛ اما باید درکی از تعادل داشته باشیم و همیشه مانند عدالت آماده تغییر جبهه باشیم - عدالتی که از اردوی فاتحان گریزان است». درواقع در ترازوی اجتماع باید سنگ‌های ترازو را کم‌ و زیاد کرد، نه اینکه شاهین ترازو را دستکاری کرد. دستکاری ترازوی اجتماع و سیاست نتایج فاجعه‌باری دارد و جامعه ما تجربه‌های ناخوشایندی را از همین منظر پشت سر گذاشته است. تعادل، رابطه تنگاتنگی با اجتماع دارد. این تعادل است که نمی‌گذارد پوپولیست خفته در بطن جامعه دهان باز کند تا هر آنچه را که نشان از خرد دارد، ببلعد. سیمون وی تعبیر هولناکی از اجتماع دارد. او اجتماع را «شر بزرگ» یا همان «وحوش بزرگ» افلاطون می‌نامد: «از میان این بت‌ها، بت اجتماعی که روحی جمعی دارد، نیرومندترین و خطرناک‌ترین بت است. رد پای بیشترین گناهان را می‌توان در عنصر جمعی بازجست». برای اینکه از سخنان سیمون وی برداشتی نادرست نشود، ناگزیرم عمق نگاه او را با مثالی که خودش زده، روشن کنم: «رم وحش بزرگ الحاد و مادی‌گرایی است که جز خود هیچ‌ چیز را نمی‌پرستد. اسرائیل وحش بزرگ مذهب است. نه این و نه آن، هیچ‌یک دوست‌داشتنی نیستند». سیمون وی مارکسیستی ضد مارکسیست است. انقلابی ضدانقلاب و دینداری سکولار است. او تحت تأثیر کارل مارکس است؛ اما از پدر معنوی‌اش می‌برد و علیه‌اش این‌گونه می‌گوید: «نه مذهب، بلکه انقلاب افیون توده‌هاست». او مسیحی مؤمنی است؛ اما کشیش و کلیسا از نقدهایش جان سالم به در نمی‌برند. او از اجتماع دوری می‌گزیند؛ اما در همین اجتماع است که تن به کار یدی می‌دهد تا جایی که سلامتش به خطر می‌افتد و بارها بستری می‌شود. او علیه اراده‌گرایی نیچه‌ای است؛ اما خود در شمایل یک «اَبَر‌انسان» ظاهر می‌شود. آنچه از این گفته‌ها برمی‌آید این است، تضادهاست که آدمی را می‌سازند. آدمی همنشین تضادهایش است و یکی را نمی‌توان در برابر دیگری فروکاست.

‌ همان‌گونه که اجتماع نیز حاصل تضادهای خویش است و نمی‌توان اجتماع را به یک اندیشه و یک مرام فروکاست؛ اما اگر بخواهیم به نکته عطفی در تعابیر سیمون وی بپردازیم، شاید تعبیر «با این جهان هم‌نوا مباش»، بیش از هر تعبیر دیگری به کار ما بیاید. در زمانه‌ای که غرق‌شدن در ابتذال و سطحی‌نگری دنیای مجازی نوعی پیشرفت محسوب می‌شود، این تعابیر کارساز است و ترمزی در برابر ورود انسان به هژمونی زمانه است؛ هژمونی‌ای سیاسی و گاه اجتماعی. جریان‌هایی که با وجود میل آدمی او را ناگزیر می‌کنند خود را در بازارهای سیاست و اجتماع غرق کند. هر دوره و زمانه نیز هژمونی خود را دارد؛ هژمونی‌هایی که تمامیت‌ها هستند؛ مانند دوره ظهور هیتلر یا دوره قدرتمندی کلیسا که سیمون وی به هر دو رویکرد، دیدگاهی کاملا انتقادی داشت؛ چراکه به تعبیر گوستاو تیبون، «ویژگی تمامیت‌خواهی این است که در عین انکار امر فراگیر، مدعی فراگیر‌بودن می‌شود». تعبیر «با این جهان هم‌نوا مباش»، جسارت ایستادن در برابر چیزی را می‌دهد که می‌خواهد ما را به انقیاد خویش درآورد، برخلاف میل‌مان ما را آلوده رنگ و بوی زمانه سازد و به بهانه واپس‌گرایی یا واپس‌ماندگی ما را مرعوب خویش سازد تا تن به ابتذال زمانه و شر زمانه بدهیم. در اینجاست که سیمون وی دوری از اجتماع را توصیه می‌کند. این دوری جدایی از چیزهایی است که درصددند شاهین ترازوی بشری را دستکاری کنند. این دوری تن به انزوا نمی‌دهد، در این دوری مقاومت است و مبارزه برای ماندن و اصرار به جهانی بهتر.

* برای نوشتن این یادداشت از کتاب «جاذبه و رحمت» سیمون وی با مقدمه گوستاو تیبون، ترجمه بهزاد حسین‌زاده، نشر نی استفاده شده است.


🔻روزنامه کسب‌وکار
📍 توسعه تجارت آزاد
✍️ مسعود دانشمند
فرصت های بسیاری در صادرات غیرنفتی وجود دارد که متاسفانه به آنها توجهی نمی شود. به عنوان مثال، صادرات فرش دستباف و صنایع دستی می تواند به میلیاردها دلار در سال برسد و به هیچ عنوان دور از دسترس نیست. چرا که تجربه این حجم از صادرات را داشته ایم. اما با بی‌توجهی به این کالاها، رقبا بازارهای صادراتی ما را قبضه کرده اند. همچنین ترکیه سالانه میلیاردها دلار صادرات محصولات غذایی دارد که ما هم امکان و ظرفیت این صادرات را داریم اما توجهی به آن نشده است.
مهم‌ترین شاخص اقتصاد هر جامعه صادرات آن است زیرا به کمک آن می‌توانیم حاصل کار و تولید را به فروش رسانده و درآمد آن را در کشور مصرف کنیم، در کشور ما تقریباً همه نیازهای اقتصادی بر پایه نفت تأمین می‌شود. به همین دلیل اهمیت زیادی برای صادرات در نظر گرفته نشده است، البته در سال‌های اخیر که اوضاع صادرات کمی بهبود یافته، صادرات مورد توجه قرار گرفته است و این موضوع هرگاه که مشکلی برای فروش یا کاهش قیمت نفت ایجاد شود، تکرار می‌شود.
در تجارت آزاد دروازه‌های کشور به روی همه محصولات کشور‌های عضو سازمان تجارت جهانی (WTO) باز است. همانطور که همه دروازه‌های کشور‌های دیگر به روی کالا‌های ایران باز است. در این فضا تولید نیم‌بند و غیر رقابتی ایران از بین می‌رود. حال اگر بخواهیم این تجارت آزاد را در مقیاس کوچک‌تر با کشور‌های همسایه دنبال کنیم باز نیاز داریم ابتدا ممنوعیت‌ها را برداریم و تولید را تقویت کنیم بعد وارد تجارت آزاد شویم. در شرایط فعلی اگر به تجارت آزاد بپیوندیم نفس‌های باقیمانده تولید متوقف می‌شود. صنایع فعلی ما قطعا در جریان تجارت آزاد نابود می‌شوند.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین