پنجشنبه 13 ارديبهشت 1403 شمسی /5/2/2024 10:45:09 AM

🔻روزنامه تعادل
📍 چرا مردم باور نمی‌کنند؟!
✍️ حسین حقگو
این عبارات دیگر در دولت سیزدهم به اخباری روزمره تبدیل شده است که «بنزین گران نمی‌شود»، «قیمت دلار بازار واقعی نیست و مردم نخرند»، «افزایش مالیات‌ها به ضرر اقشار آسیب‌پذیر نیست» و... اخیرا البته تکذیب سهمیه‌بندی نان و اینکه «هیچ محدودیتی در خرید نان برای شهروندان وجود ندارد.» (معاون استانداری تهران- ۷/۱۱) نیز به آن تکذیب‌های قبلی اضافه شده است.
اما چرا علی‌رغم این رد و تکذیب‌ها، مردم کار خود را می‌کنند و این حرف‌ها و ادعاهای دولتمردان را باور نمی‌کنند؟! جوابش به نظر واضح است چون پای‌شان در زمین است! یعنی با جسم و جان و دست در جیب خود و نه بودجه و بیت‌المال و گزارش‌های اداری، در صف خرید نان و سوار شدن تاکسی و اتوبوس و تامین مایحتاج عمومی و دارو و اجاره‌خانه و ثبت‌نام دبستان و دانشگاه فرزندان و... روز را به شب می‌رسانند و به چشم خود می‌بینند و با گوشت و پوست خود لمس می‌کنند فشار طاقت‌فرسای این روزها و شکنندگی این وضعیت و اینکه آن تکذیب‌ها واهی است و هیچ گشایشی در امور روزمره زندگی‌شان واقع نمی‌شود و روزبه‌روز دریغ از دیروز! مردمی که همین ۳، ۴ سال قبل شاهد دوبرابر شدن ناگهانی قیمت بنزین بوده یا دلار را به یک چهارم قیمت فعلی و نان را به مراتب ارزان‌تر و با کیفیت‌تر و دارو و درمان قابل قبول‌تری را می‌توانستند با درآمد ماهیانه‌شان تهیه کنند چرا باید ادعای ثبات و بهتر شدن وضعیت کسب و کار و معیشت‌شان را در آینده باور کنند؟! به‌راستی کدام افقی گشوده و کدام گره پیچیده اقتصادی- سیاسی که حیات زندگی فردی و جمعی و تمدنی این مردم را با تهدیدهای بس جدی مواجه کرده است، در این دو- سه ساله باز شده است؟!
بزرگ‌ترین تهدید اقتصادی- سیاسی یعنی تحریم‌های بین‌المللی که بر سر جای خود باقی مانده و اگر از کاهش فشارها بر کشورمان برای فروش نفت بگذریم (به سبب تجاوز روسیه به اوکراین و بحران انرژی در جهان)، نه فقط ریسک‌های اقتصادی- سیاسی کشورمان کاهش نیافته بلکه با وقوع جنگ حماس و اسراییل و سرایت آن به یمن و عراق و سوریه و لبنان، افزایش هم یافته است. همچنین در عرصه داخلی هیچ یک از ترفندهای دولت نتوانسته مانع موج سنگین و خرد‌کننده تورمی در کشور شود و حتی هر روز که می‌گذرد شاهد بلند شدن سایه رکود بر بازارها و کسب و کار مردم نیز هستیم. چنانکه مرکز آمار در آخرین گزارش خود از تورم ماهیانه ۲,۶ درصدی و نقطه‌ای ۳۸.۵درصدی و سالانه ۴۳.۵ درصدی خبر داد که بیانگر تداوم تورم بالا و خردکننده است در حالی که گزارش آذرماه شامخ («شاخص مدیران خرید» که بیانگر دیدگاه صاحبان بنگاه‌ها از وضعیت اقتصادی است) از کاهش این شاخص به زیر ۵۰ یعنی کمترین میزان در یازده ماه گذشته حکایت می‌کند. بنگاه‌های اقتصادی که از یکسو با افزایش موجودی انبارها و نبود مشتری به واسطه کاهش شدید قدرت خرید مردم مواجه‌اند و از سوی دیگر درگیر کمبود شدید نقدینگی و سرمایه در گردش و تامین ارز و مواد اولیه و بسیاری مشکلات دیگرند.
در کنار این عوامل سیاسی و اقتصادی باید به تشدید بحران‌های اجتماعی و فرهنگی و محیط زیستی اشاره کرد. مردمی که در اثر تورم ۴۰، ۵۰ درصدی هرروز فقیر‌تر می‌شوند و روز خود را با اخبار بگیر و ببند و خالص‌سازی‌ها و اخراج اساتید و دانشجویان یا مهاجرت پزشکان و پرستاران و پلمب شدن فلان مرکز خرید و قرمز شدن شاخص آلایندگی و...آغاز می‌کنند و باکمتر نشانه‌ای از تغییر این رویه‌ها و رواداری و... به شب می‌رسانند و برای لذت از زندگی و تخلیه روانی خود پناهی جز خوردن تنقلات بی‌کیفیت و دیدن فیلم‌های کمدی بی‌کیفیت‌تر ندارند (فروش حدود هزار میلیارد تومانی سینمای ایران)؟!

چنانکه «بنرجی» و «دوفلو» در کتاب اقتصاد فقیر می‌نویسند: «هر آنچه از ملال‌آوری زندگی می‌کاهد، یکی از اولویت‌های فقراست. چنین موردی می‌تواند یک دستگاه تلویزیون، مقدار اندکی از یک خوردنی خاص یا تنها فنجانی چای شیرین باشد.» («اقتصاد فقیر») البته شمار زیادی از این مردم کشورهای مورد بررسی در کتاب «اقتصاد فقیر» در فاصله انجام این پژوهش و انتشار آن (بیش از یک دهه قبل) که ساکن کشورهای هند و ویتنام و کامبوج و... بوده‌اند به سبب به‌کار بستن سیاست‌های اقتصادی، اجتماعی منطقی و علمی مبتنی برعقل سلیم و گشایش ارتباطات و تعاملات جهانی و باز کردن فضای اجتماعی و سیاسی در جهت حضور و مشارکت مردم و بهبود سرمایه اجتماعی، رفاه واقعی را تا حدی لمس و از درآمد سرانه و اشتغال مناسب‌تر و محیط کم خطر‌تر در زندگی بهره‌مند شده‌اند. آنچه در این کشورها سبب تغییر شده است نه وعده و عید و سخنان بدون پشتوانه مسوولان آنها بلکه تغییرات واقعی در نظام حکمرانی آن کشورها بوده است. چرا که سیاستمداران و سیاست‌گذاران آنها پای در زمین داشته و به قول آلبرت هیرشمن هنر «پیش رفتن با جمع» را می‌دانستند!


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 چرا وضعیت خودرو این‌گونه است؟
✍️ دکتر پویا جبل‌عاملی
شاید اگر از مردم بپرسید در ایران کدام صنعت بیش از همه مشکل دارد و سیاست‌های مربوط به آن ناکارآمد است، پاسخ آنها خودروسازی باشد.
از تلفات جاده‌ای بیش از ۲۰تن به ازای هر ۱۰۰هزار نفر گرفته که ما را به یکی از پرحادثه‌ترین کشورها در این زمینه بدل کرده است تا خرید خودروهای نه چندان لوکس خارجی به قیمت‌هایی ۸ تا ۹برابر کشورهای همسایه، همگی حکایت از عمق یک فاجعه دارد.
این فاجعه اما گویی درمانی نیز ندارد. دولت‌ها می‌آیند و می‌روند و وضعیت هر روز بدتر از گذشته می‌شود. یک روز به بهانه تحریم و کاهش درآمد ارزی کشور، واردات به کل قطع می‌شود.

نتیجه آن می‌شود که خودرو بدل به کالای سرمایه‌ای می‌شود و تقاضای ناشی از اشتباه سیاستی منجر به رشدی در قیمت خودرو می‌شود که بیش از هر بازار دارایی پس از سال۹۷ بوده است.

بعد اما تصمیم گرفته می‌شود واردات آزاد شود. قریب دو سال تعریف قانون و آیین‌نامه و... طول می‌کشد و در نهایت تعداد اندکی خودرو وارد می‌شود.

معلوم هم نیست که چرا اصلا نیاز به مداخله مجلس و نوشتن آیین‌نامه و این فرآیند طولانی است؛ مگر قبل از سال۱۳۹۷، خودرویی وارد کشور نمی‌شد که الان نیاز به چنین مقرره‌نویسی‌هایی باشد؟ یک روز تصمیم گرفته می‌شود شورای رقابت به‌دلیل آنکه دولت خود با مداخله خویش و محدودسازی واردات، بازار را انحصاری کرده به قیمت‌گذاری بپردازد، روز دیگر شورای رقابت برکنار می‌شود و سازمان حمایت به این معضل خودساخته رسیدگی می‌کند.

یک روز صمت خواهان کشف قیمت در بورس کالا می‌شود و روز دیگر خود، سامانه برای این امر خطیر تعریف و راه‌اندازی می‌کند. اغتشاش تصمیم‌گیری در حد کمال است و مردمی که خودروی تازه و به‌روز را دست‌نیافتنی‌تر از گذشته در زندگی خود می‌بینند.

مردمی که زمانی باید شانس خویش را در قرعه‌کشی امتحان کنند یا با خودروهای قدیمی خویش سر کنند. به جز یکی دو کشور انگشت‌شمار، مردم کدامین مرز جغرافیایی باید چنین وضعیت به غایت سخت و در عین حال مضحکی را تحمل کنند؟

چرا این شرایط کمیک است؟ شاید با خودتان بگویید بالاخره در منابع ارزی صرفه‌جویی شده است. می‌بینیم بیش از ۵میلیارد دلار صرف قطعات و خودرو‌سازی در سال می‌شود! حساب کنید چه مقدار خودرو می‌توانست با این رقم وارد شود و بازار به تعادل برسد.

می‌گویند بالاخره شرکت‌های خودروسازی هستند و اشتغال‌زایی می‌کنند. مگر شرکت زیان‌ده می‌تواند سرپا بایستد که بخواهد اشتغالی ایجاد کند؟ زیان انباشته تنها سه خودرو‌ساز بیش از ۱۷۰همت است.

یعنی ملت چنین قیمت‌هایی را برای خودروهای کم‌کیفیت پرداخت می‌کنند و هنوز شرکت‌های تولیدکننده که وامدار سیاست‌ها و مدیریت دولتی هستند، زیان می‌کنند!

اما چرا وضعیت خودرو تا به این حد غیرمعقول است؟ پاسخ ساده است. به‌دلیل اینکه در هیچ بازاری مانند خودرو، دولت نمی‌تواند منویات خود را پیش ببرد. تصور کنید شماره‌گذاری برای خودرو وجود نداشت. در این حالت بازار خودرو می‌توانست رقابتی‌تر و قیمت‌ها نزدیک به بهای خودرو در کشورهای مجاور باشد؛ اما دولت توانسته است کل بازار را ذیل اراده خود بکشد؛ کاری که مثلا در لوازم خانگی، نتوانسته انجام دهد. از آن سو،

با وجود آنکه سهام خودروساز‌ها فروخته شده، با ترفندهایی بدیع مدیریت خودروسازی‌ها در ید دولت قرار گرفته است. اگر نبود مداخلات دولتی، چه بسا این صنعت هم می‌توانست از بخش خصوصی کارآمد خود، بهره ببرد.

شانس ما بوده که در دیگر بازارها، دولت قادر نبوده سیاست‌های خود را پیش ببرد وگرنه در آن بازارها هم کمبود خودنمایی می‌کرد و افراد باید برای داشتن کالای مورد نیازشان ماه‌ها و سال‌ها در صف می‌ایستادند.
ما فکر می‌کنیم تصمیم‌گیرندگان راه‌حل وضعیت کنونی خودرو را نمی‌دانند. آنها نیز می‌دانند راه‌حل، کاهش مداخله دولتی، برطرف کردن قیمت دستوری، آزاد کردن واردات و باز کردن راه بخش خصوصی در مدیریت و تولید خودرو است، اما وقتی پای منافع در کار باشد، دانستن راه به جایی نمی‌برد.


🔻روزنامه کیهان
📍 پاسخ ما و تقلای آنها
✍️ سید محمدعماد اعرابی
در جنگ غزه، دسامبر ۲۰۲۳ را باید به خاطر سپرد. دسامبر ۲۰۲۳، ماهی است که رژیم صهیونیستی مجبور به پذیرش این واقعیت شد که در غزه کاری از پیش نمی‌برد و راهی جز تغییر راهبرد و تعویض میدان جنگ ندارد.
نشانه‌ها تقریبا واضح بود؛ سی‌ام نوامبر ۲۰۲۳ «آنتونی بلینکن» در دیدار با مقامات رژیم صهیونیستی، این موضوع را برای‌شان روشن کرد که فقط چند هفته دیگر یعنی تا پایان سال ۲۰۲۳ می‌توانند بدون دستیابی به اهداف‌شان، در غزه باقی بمانند. آمریکا با توجه به ناکامی ارتش رژیم صهیونیستی، خواستار کاهش حضور نظامی اسرائیل در غزه و تمرکز آن بر اهداف دیگر بود.
دو هفته بعد، دولت آمریکا «جیک ‌سولیوان» مشاور امنیت ملی «بایدن» را به فلسطین اشغالی فرستاد تا در دیدار با مقامات رژیم صهیونیستی مطمئن شود که ضرب‌الاجل اعلامی از طرف آمریکا توسط اسرائیل عملیاتی می‌شود. یک هفته پس از سفر «سولیوان»، فرماندهان نظامی ارتش رژیم صهیونیستی در ۲۱ دسامبر ۲۰۲۳ تیپ ویژه گولانی را از غزه خارج کردند. تا ده روز بعد یعنی ۳۱ دسامبر آنها پنج تیپ رزمی دیگر را هم از غزه
خارج کرده بودند و روند خروج تیپ‌ها و لشگرهای دیگر ادامه داشت.
همزمان در بیرون از اراضی اشغالی خبرهایی بود. ۲۵ دسامبر
«سید رضی موسوی» مستشار بلندپایه ایرانی در سوریه به شهادت رسید و یک هفته بعد «صالح العاروری» معاون شاخه سیاسی حماس در لبنان ترور شد. ۸ ژانویه ۲۰۲۳ وقتی «یوآو گالانت» وزیر جنگ رژیم صهیونییستی سعی می‌کرد شکست‌شان در دستیابی به اهداف را با واژه‌های آبرومندانه لاپوشانی کند؛ تلویحا عقب‌نشینی ارتش اسرائیل از شهر غزه را تأیید کرد و از مرحله جدیدی خبر داد: «ما مرحله اول جنگ را به پایان رساندیم، ما به مرحله حملات ویژه می‌رویم.» آن زمان «مشتاق طالب السعیدی»(ابوتقوی) از فرماندهان مقاومت عراق و «وسام حسن الطویل»(حاج جواد) از فرماندهان یگان رضوان حزب‌الله لبنان نیز ترور شده بودند و در ایران نیز بمب‌گذاری در مسیر گلزار شهدای کرمان جان حدود ۱۰۰ هموطن را گرفته بود.
صهیونیست‌ها در مرحله جدید، میدان جنگ را عوض کرده بودند. کمتر از دو هفته بعد پنج مستشار ایرانی دیگر در منطقه المزه دمشق ترور شدند. این عملیات‌ها را باید بیش از اسرائیل به پای آمریکا نوشت چون رژیم صهیونیستی ناتوان‌تر از آن بود که بتواند چنین ضرباتی بزند. آنها حتی نتوانسته بودند علی‌رغم ۱۷ سال محاصره باریکه ۳۶۵ کیلومتر مربعی غزه و بهره‌گیری از بروزترین تجهیزات امنیتی زمینی و ماهواره‌ای، عملیات طوفان‌الاقصی را پیش از اجرا در ۷ اکتبر کشف و خنثی کنند!
حمله به بندر حیفا و پایگاه مرون در اراضی اشغالی، مقر موساد در اربیل، پایگاه داعش در ادلب و پادگان گروهک تروریستی جیش‌الظلم؛ اینها تنها پاسخ اولیه محور مقاومت به تحرکات جدید رژیم صهیونیستی بود. پاسخ اصلی اما به نظر می‌رسید در طراحی جبهه مقاومت برای مرحله جدید نبرد باشد.
برخلاف رژیم صهیونیستی که به بازی زد و خورد روی آورده بود، محور مقاومت راهبرد کلان خود در موجودیت‌زدایی از اسرائیل را دنبال می‌کرد. این نکته‌ای بود که حتی «علم صالح» استاد مطالعات خاورمیانه دانشگاه ملی استرالیا نیز به آن اذعان کرد: «کاری که اسرائیل با ایران می‌کند، تخته نرد بازی کردن است و با تاس انداختن، در جایی می‌برد و جایی می‌بازد؛ اما کاری که ایران با اسرائیل می‌کند یک بازی شطرنج است که به‌طور استراتژیک و ساختاری موجودیت اسرائیل را زیر سؤال می‌برد.»
از منظر محور مقاومت، در مرحله جدید جنگ غزه، به دور از هر واکنش هیجانی، «مسئله فلسطین» باید همچنان در مرکز تحولات باقی می‌ماند و هیچ عملیاتی نباید توجه جهانی را از فلسطین به سایر نقاط منطقه منحرف می‌کرد. عملیات‌ها باید به شکلی طراحی می‌شد که از هر گونه حساسیت‌زایی در افکار عمومی کشورهای منطقه اجتناب کرده و نشان‌دهنده انگیزه خالصانه محور مقاومت در دستیابی به آرمان فلسطین برای آزادی قدس شریف باشد، نه تداعی‌کننده رقابت قدرت‌طلبانه و برتری‌جویانه اضلاع مقاومت با یکدیگر و یا با دشمن آمریکایی و اسرائیلی. در عین حال برنامه‌ریزی برای این مرحله جدید باید طوری انجام می‌شد که اهرم مدیریت تنش را از دست محور مقاومت خارج نکند.
علاوه‌بر این ملاحظات، ظاهرا مرحله جدید نبرد که پاسخ اصلی جبهه مقاومت به شرارت‌های اخیر آمریکا و اسرائیل در منطقه نیز محسوب می‌شود با محوریت سخنان رهبر معظم انقلاب خطاب به دولت‌ها و ملت‌های مسلمان شکل گرفته است. ۱۰ آبان ۱۴۰۲ بود که حضرت آقا خطاب به دولت‌های اسلامی گفتند: «راه صدور نفت و ارزاق به رژیم صهیونیستی را ببندند» مدتی بعد ایشان یک بار دیگر این راهبرد را تکرار کردند و ۲۸ آبان ۱۴۰۲ در دیدار با فرماندهان و کارکنان نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گفتند: «بایستی نگذارند که نفت و انرژی و کالا و امثال اینها وارد رژیم صهیونیستی بشود.» ۲ دی ۱۴۰۲ سومین تأکید رهبر انقلاب بر تحریم رژیم صهیونیستی بود: «امروز وظیفه است که دولت‌های مسلمان نگذارند کالا و نفت و سوخت و مانند اینها به رژیم صهیونیستی برسد، همچنان که او نمی‌گذارد آب به مردم غزّه برسد.» این راهبرد منطقی
در ۳ بهمن ۱۴۰۲ طی دیدار رهبری با اعضای کنگره بزرگداشت شهدای استان تهران نیز تکرار شد و ایشان از قطع شریان‌های حیاتی به رژیم صهیونیستی سخن گفتند. این راهبرد، یک الگوی موفق داشت: یمن.
۲۸ آبان ۱۴۰۲ هنوز نظامیان صهیونیست در غزه حضور حداکثری داشتند که یمنی‌ها رسما اعلام کردند اجازه تردد به کشتی‌های مرتبط با رژیم صهیونیستی از تنگه باب‌المندب را نخواهند داد و تأکید کردند تا زمانی که رژیم صهیونیستی مانع ارسال دارو و مواد غذایی به غزه می‌شود، به این کار ادامه خواهند داد. آنها پای حرف‌شان ایستادند و در نتیجه بندر «ایلات» در اراضی اشغالی، از چرخه اقتصادی رژیم صهیونیستی حذف شد.
اما رژیم اشغالگر قدس هنوز دست‌کم دو بندر مهم دیگر در ساحل مدیترانه و دو گذرگاه زمینی داشت که همچنان راه تنفس اقتصاد ضربه خورده آن را باز نگه داشته است. «حیفا» و «اشدود» در کنار «ایلات» سه بندر باری‌ بزرگی هستند که به دلیل اهمیت‌شان توسط سازمان دولتی بنادر اسرائیل اداره می‌شوند. علاوه‌بر این «خدارا» و «عسقلان» دو بندر کوچک دیگر هستند که زیر نظر این سازمان دولتی قرار دارند و بیشتر به عنوان اسکله‌ها یا پایانه‌هایی برای نفت‌کش‌ها و کشتی‌های ذغال سنگ فعالیت می‌کنند. رژیم صهیونیستی از طریق گذرگاه زمینی «رود اردن» در شرق «بیت‌شئان» و همچنین گذرگاه زمینی «اسحاق رابین» در «وادی عربه» نیز می‌تواند بخشی از محدودیت ایجاد شده توسط یمنی‌ها در مسیر
دریای سرخ را دور بزند و این دو گذرگاه مرزی با اردن از این حیث قابل اهمیت ارزیابی می‌شوند. برای ایجاد اختلال جدی در کارکرد یک بندر، لازم نیست آن را با خاک یکسان کرد، فقط کافی است اسکله و لنگرگاه‌هایش تخریب و آب‌های پیرامونی آن ناامن شود. همچنان‌که برای بسته شدن گذرگاه‌های زمینی گاهی تخریب یک پُل و یا جاده کفایت می‌کند. در مرحله جدید جنگ، بانک اهداف محور مقاومت شامل همه اینها می‌شد.
۴ بهمن ۱۴۰۲ پس از حمله نیروهای تروریستی آمریکا به پایگاه گروه‌های مقاومت در عراق؛ فرماندهان مقاومت اسلامی عراق رسما از آغاز مرحله دوم نبرد خبر دادند. «ابو الاء الولائی» دبیرکل «کتائب سیدالشهداء» در توضیح این مرحله گفت: «در حالی که آمریکایی‌ها دوباره به ما حمله کردند، رزمندگان ما هم مرحله دوم عملیات خود را آغاز می‌کنند. مرحله دوم عملیات ما شامل محاصره کشتیرانی و حمل‌ونقل دریایی رژیم صهیونیستی در دریای مدیترانه و حذف بنادر این نهاد غاصب از خدمت است.» یک روز بعد مقاومت اسلامی عراق برای دومین بار بندر اشدود را هدف حمله قرار داد. آنها علاوه بر اشدود، بندر حیفا را نیز دو بار هدف قرار داده بودند. به نظر می‌رسد این حملات، پیش‌درآمدی برای حملات بیشتر و بزرگ‌تر با هدف قطع شریان‌های حیاتی اقتصاد اسرائیل باشد. با این حساب جبهه مقاومت فقط نمای کوچکی از آرایش نظامی جدید خود در این مرحله را نشان‌مان داده است.
جبهه مقاومت آن‌طور که دشمن صهیونیستی هم به آن اعتراف کرده، متحد و یکپارچه است. دیگر فرقی نمی‌کند چه کسی یا گروهی در خط مقدم، اهداف را نشانه می‌رود و چه کسی یا گروهی خط مقدم را پشتیبانی می‌کند. در این جبهه یکپارچه علی‌رغم استقلال عمل اعضا؛ موفقیت یکی، موفقیت همه و شکست یکی، شکست همه است. خون‌های فلسطینی، لبنانی، عراقی، سوری، یمنی و ایرانی همه در پشت خاکریز نبرد با اشغالگران قدس به زمین ریخته شده و گواه محکمی بر اتحاد میدان‌هاست. عملیات‌ها برای محو اسرائیل از صفحه روزگار، تشدید و تسریع خواهد شد. این اصلی‌ترین پاسخ به شرارت‌های اخیر اسرائیل و آمریکاست؛ چون ارزش کفش شهدای راه قدس از سر عالی‌ترین فرماندهان نظامی آنها هم بیشتر است.


🔻روزنامه اطلاعات
📍 بلاتکلیفی قیمت ارز
✍️ فتح‌الله جوادی
ظاهراً تا زمانی که خزانه دولت از دلار یا یورو خالی نشود یا دیگر امکان ارزان‌فروشی ارز خارجی را از دست ندهد، کشور و ملت و کشاورز و تولیدکننده و تاجر و کاسب و مردم کوچه و بازار و حتی قوه قضائیه، از شر خسارت و زحمت و فساد چند‌نرخی‌بودن قیمت ارز خلاصی نخواهدیافت. تقریباً کارشناس دلسوزی در این مملکت نیست که با نرخ ارز یکسان یا تک‌نرخی‌شدن قیمت ارز مخالفت داشته باشد. اما آنها که از این خوان نعمت گسترده و بی‌زحمت، لقمه‌های درشت برمی‌دارند و اتفاقاً هم قدرت سیاسی دارند هم قدرت اقتصادی و هم از قدرت اقناع یا تطمیع رسانه‌ای و دانشگاهی و آکادمیک برخوردارند، با گروگان‌گرفتن اقتصاد و تجارت و تولید کشور به نفع زیاده‌طلبی نامشروع و سیری‌ناپذیر خود، تمام‌قد دهه‌هاست که اجازه این کار را نمی‌دهند و البته از جمله خود دولت هم از وجود چنین پدیده‌ای چندان ناراضی نمی‌نماید؛ زیرا هرگاه اراده کند برای فرونشاندن صدای اعتراض و گلایه جماعت از گرانی فلان یا بهمان کالا، به بهای به خاک سیاه نشاندن تولیدکننده داخلی از این امکان و فرصت برای (به اصطلاح خود) تنظیم بازار و شکستن نرخ استفاده کرده و با هزینه تقریباً نصف، دست به واردات می‌زند تا به زعم خود تورم را کنترل کند! مثلاً وقتی می‌خواهد از گندمکاران داخلی گندم بخرد، نرخ گندم وارداتی را بر اساس دلار رانتی محاسبه کرده و بر اساس آن به حساب تولیدکنندگان داخلی می‌رسد و تازه منت هم بر سر آنان می‌گذارد که ده درصد گران‌تر از قیمت جهانی گندم از داخل می‌خریم تا به تولیدکننده داخلی کمک کرده باشیم!
هر زمان هم قیمت چای یا گوشت یا مرغ بالا می‌رود، بدون توجه به ناله و ‌زاری و درد دل تولیدکننده داخلی و افزایش نهاده‌های تولید در داخل، از ارز ترجیحی که تخصیص آن در دست خود اوست استفاده می‌کند و تقریباً با نصف قیمت، به خیال خودش بازار را تنظیم می‌کند که در حقیقت بازار را به هم می‌ریزد. این نحوه تنظیم، عین بی‌نظمی است. البته از این خوان نعمت، رند‌ها و زرنگها و دوستان و رفقا هم بی‌نصیب نمی‌مانند، انجمن واردکنندگان فلان و انجمن واردکنندگان بهمان و...
حالا می‌ماند کلی سازمان و نهاد و تشکیلات نظارت و بازرسی و بگیر و ببند و کلی پرونده در دستگاه قضا برای آنها که پایشان گیر می‌افتد و خیلی‌ها هم اصولاً پا نمی‌دهند یا پایی از آنان بیرون نمی‌ماند که به جایی گیر کند!
تا این سیستم شلم‌شوربای عجیب و غریب و این دیوانسالاری از آن عجیب‌تر برقرار است، نه تولید واقعی و ارزش‌آفرین با کارایی و کارآمدی و ثروت‌آفرینی درست‌ودرمان شکل می‌گیرد و نه تجارت بدون رانت و رقابتی و بالیاقت و درست و حسابی و مبتنی بر توسعه و رشد... نتیجه این روند این است که هرچند سال یک‌بار دوستان ناگزیر می‌شوند یک قیمت جدید برای ارز ترجیحی آن هم با یک شوک قیمتی درخور توجه خانه‌خراب‌کن همراه با سونامی تورمی تعیین کنند و بازار هم که برای خود یک نرخ آزاد برای دلار دارد و به این ترتیب دو ـ‌ سه سال دیگر ادامه می‌دهند تا شوک قیمتی جدید، یک تورم صددرصدی جدید و باز هم یک فاصله قیمتی جدید با همان مشخصه‌های رانتی قدیم البته با اعداد و ارقام جدید! دوباره بلای جان همه شود. تا حال هرچه به دوستان قسم داده‌ایم و ناله و انابه کرده‌ایم این ره که تو می‌روی بدتر از ترکستان، که به قبرستان است؛ به جایی نرسیده‌ایم. حال می‌گوییم شما را به حضرت عباس(ع) قسم که می‌دانیم باب‌الحوائج است، به حرکت در این راه سراسر مصیبت و خسران پایان دهید و این بساط را یک‌بار برای همیشه جمع کنید که نه به درد دنیای شما می‌خورد و نه به کار آخرتتان می‌آید!
بحث اصلی اصلاح ضروری و حتمی قیمت انرژی، خداحافظی با علاقه مفرط و خانه‌خراب‌کن قیمت‌گذاری دستوری‌دولتی، رفع ناترازی مالی دولت و سیستم بانکی، اصلاح نظام ناعادلانه مالیاتی و... هم بماند برای بعد و فعلاً به همین تمنای باب‌الحوائجی اکتفا می‌کنیم و دست آخر به‌عنوان تازه‌ترین شاهد مثال، صحبت‌های اخیر رئیس کمیسیون کشاورزی مجلس فعلی را بازنشر می‌کنیم که با فریاد اعلام کرد قیمت دولت برای خرید تضمینی گندم(۱۷۵۰۰ تومان) غیرقانونی است و شکایت می‌کنیم. می‌خواهند با دلار ۲۸۵۰۰ تومانی گندم وارد کنند. کف قیمت منطقی برای خرید که موجب ضرر کشاورزان داخلی نشود، بالای ۱۹ هزار تومان است... شاید او هم اگر فرصت بود ادامه می‌داد: شما را به حضرت عباس(ع) بساط ارز رانتی را جمع کنید تا همگی به خاک سیاه ننشستیم!


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 محدودیت در اینترنت؛ عامل عقب‌ماندگی و نابودی کشورها
✍️ شهریار شفیعی
در ابتدا در خصوص کل مباحثی که در یک‌‌ سال‌ونیم گذشته و قبل از آنکه بحث صیانت در بین عموم گسترش پیدا کرد، از یک داستان کوتاه استفاده می‌کنم؛ در یک محفلی افرادی نشسته بودند و به جلو خیره شده بودند، اولین نفر روی پا بلند شد و بقیه افراد هم مانند نفر اول روی پاهای خود ایستادند و همچنان به جلو خیره شدند، در ادامه اولین نفر روی پنجه خود ایستاد و بقیه هم این کار را تکرار کردند، در نهایت با تمام این تغییرات هیچ‌کس از قبل دید بهتری پیدا نکرد، فقط تمام افراد از آن مدلی که نشسته بودند و روبه‌روی خود را نگاه می‌کردند، ناراحت‌تر بودند و سخت‌تر می‌دیدند. بنابراین با توجه به این حکایت و بعد از آن همه بحث در خصوص طرح صیانت و داستان شبکه‌های اجتماعی خارجی که پرطرفدار هستند و مردم در آن به تجارت و کسب‌و‌کار می‌پردازند، همچنان داستان همان است و هیچ تغییری در آمارها و رفتارهای مردم به وجود نیامده‌، اما آنچه تغییر کرده، افزایش هزینه‌ها در این حوزه بوده است. درک بنده از این افزایش هزینه‌ها این است که یک صفر دیگر به عددی که کاربران برای استفاده از این فضا هزینه می‌کردند، اضافه شده است. فضای فیلترشکن‌ها هم تبدیل به یک بازار سیاه و عجیب شده که از یک طرف کاملا غیرقانونی است و از طرف دیگر بسیاری از مسوولان و مجریان معروف صداوسیما داخل همین فضا که فیلتر شده، حضور دارند. بنابراین یک نفر باید توضیح دهد که در حال حاضر با چه پدیده‌ای روبه‌رو هستیم؟ اگر غیرقانونی است پس چرا مسوولان همچنان در این فضا حضور دارند و از آن بدتر خود این افراد هر روز از محدودیت بیشتر در این فضا صحبت می‌کنند و برای گسترش این محدودیت‌ها تلاش می‌کنند.
نکته بعدی که بسیار اهمیت دارد این است که زمانی که تاریخ بشر را نگاه می‌کنیم درخواهیم یافت که تمدن‌ها در کنار شاهراه‌ها شکل گرفتند. به این معنی که تمدنی وجود ندارد که در یک گوشه یا در یک انزوا باشد، اما به بالاترین قله‌ها رسیده باشد. بنابراین هیچ تمدنی در انزوا به وجود نیامده است. تمدن‌ها باید با یکدیگر ارتباط داشته باشند.
ما ایرانیان مفتخر به این هستیم که بزرگ‌ترین شاهراه‌های جهان باستان را ترسیم و شرق و غرب جهان را به هم متصل کرد‌ه‌ایم. در کنار این راه و ارتباط، تجارت، فرهنگ، تعامل و امکان تبادل و دانش به وجود می‌آید. تجارت حتما باید دو سر داشته باشد و تجارت خود با خود معنایی ندارد. تفکر اقتصادی که به خود بسنده است بسیار قدیمی شده و هیچ وقت هم موفق نبوده است. بنابراین شکی نیست که ارتباطات امروز دیگر مانند زمان هخامنشیان نیست، ولیکن این‌گونه است که با پدیده‌ای به نام شبکه جهانی اینترنت روبه‌رو هستیم که بخش بزرگی از شاهراه‌های اطلاعاتی و ارتباطی جهان را تشکیل داده است. این شبکه اینترنتی فقط یک شبکه اطلاعاتی نیست. تجارت سه بخش اصلی دارد؛ اولین بخش خود محصول و کالاست، دومین آن انتقال کالا و سومین بخش آن بهای محصول است. بنابراین در اینجا و از طریق اینترنت فقط نمی‌توانیم آن کالا و محصول را انتقال دهیم ولیکن مذاکرات و اطلاعات و در پایان دریافت بهای محصول به خوبی صورت می‌گیرد. فقط بحث انتقال آن می‌ماند که انتقال کالا‌های دیجیتال هم شدنی است. فقط انتقال کالای فیزیکی باقی می‌ماند که با همان راه‌های قدیمی به راحتی جابه‌جا می‌شوند. بنابراین زمانی که در این شبکه می‌توانیم اطلاعات را انتقال و بهای آن را دریافت کنیم برای ما کافی است و این‌ را باید بدانیم که شاهراه‌های اصلی رشد، تجارت و تعامل با جهان در همین شبکه است و هیچ شکی در آن نیست.
حالا در اینجا این سوال مطرح می‌‌شود که محدودیت و مسدود کردن این شبکه به کجا خواهد انجامید؟ اینکه در بسیاری از موارد باید از لحاظ امنیتی قوی باشیم مورد قبول است و هیچ‌کس منکر آن نیست، اما برای اینکه امنیت پمپ‌بنزین‌ها و بانک‌ها و… را افزایش دهیم، نباید خودمان را از دسترسی به شاهراه جهانی محدود و محروم کنیم. پس باید به دنبال راه‌حل‌های دیگری باشیم. مگر کشورهای دیگر دنیا برای افزایش امنیت، خود را از این شبکه جهانی محروم می‌کنند؟ در نتیجه محدودیت و مسدود کردن این شبکه یک خروجی بیشتر ندارد و آن هم منزوی شدن است. منزوی شدن هم یک پایان دارد که ضعف است. ضعف هم نه‌تنها تمدنی را به وجود نمی‌آورد، بلکه آن را نابود می‌کند.


🔻روزنامه اعتماد
📍 چه نوع حکمرانی؟
✍️ معصومه ابتکار
مهم‌ترین سوال این روزها این است که مردم‌سالاری یا حکومت دموکراتیک یا حکومت دینی؟ واقعا چه نوع حکمرانی می‌تواند در دنیای معاصر موثر باشد؟ دیروز گزارش‌هایی را در منابع مختلف دیدم که آقای ترامپ با وجود اینکه هنوز هیچ جایگاهی در قدرت و پایگاهی در ساختار و نظام سیاسی امریکا ندارد - یعنی نه عضو کنگره یا صاحب پستی است - در جریان انتخابات مقدماتی حزب جمهوری‌خواه به کنگره که اکثریتی جمهوری‌خواه دارد، فشار می‌آورد تا توافقات مهمی که آقای بایدن سعی دارد شکل بدهد مثل مساله مهاجران یا مساله اوکراین و احتمالا بحث غزه، سعی دارد اجازه ندهد به نتیجه برسد یا مانع شکل گرفتن آنها می‌شود. چرا؟ چون بایدن نتواند از این بردها برای افزایش و بهبود محبوبیت خودش در انتخابات آتی استفاده کند. این فشارها و ایجاد موانع باعث می‌شود مسائل و بحران‌ها مردم را بیازارد تا ترامپ پیروز میدان در رقابت‌های آینده شود و مسائل را با سلیقه و نگاه و رویکردی که خود می‌خواهد به نتیجه برساند. این نوعی از رقابت است که عملا مانع پیشرفت و تحول و کاهش فشارها بر مردم می‌شود تا شخص یا گروهی به نفع خود از فضاسازی‌های بحرانی بهره ببرد. در واقع ترامپ به دلیل نفوذی که یافته، مانع از پیشرفت و دستاوردسازی برای رییس‌جمهور مستقر می‌شود. یاد وقایعی افتادم که طی دوران ریاست‌جمهوری آقای روحانی و به خصوص نوع اقداماتی که در شرایط سخت سال‌های آخر دوره دولت دوازدهم توسط جناح رقیب رخ می‌داد و به هر ترتیبی مانع ایجاد حس امید و درک دستاوردها ‌میان مردم و هرگونه پیشرفت در اثر تلاش دولت مستقر می‌شد. جناحی که ابزارهای لازم را برای ایجاد موانع و فضاسازی در اختیار داشت و ناجوانمردانه در شرایطی که دولت در بدترین وضعیت ممکن از نظر تحریم‌های پی در پی ترامپ و جنگ اقتصادی تمام عیار و نیز درگیر پاندمی کرونا بود، به جنگ روانی دامن می‌زد. ماجرای «دلار چند؟» یا هیاهوهای واکسیناسیون کرونا و تخریب و ترور شخصیتی خادمین کشور در سریال‌های گاندوسازان رسانه ملی مصادیقی از این واقعیت است. عزم جناحی تمامیت‌خواه بر این شد که مانع ایجاد امید در مردم شوند. چرا که امید و احساس دستیابی به پیروزی احتمال اینکه مردم در انتخابات ریاست‌جمهوری حضور گسترده‌تری داشته باشند و به فردی رای بدهند که بتواند شرایط را کماکان بهبود ببخشد، بالا می‌برد. پس به عنوان مثال بعد از پیروزی بایدن در انتخابات و اعلام آمادگی‌اش برای حل مساله بازگشت به برجام با قانونی که در مجلس با سرعت گذراندند...

مانع به نتیجه رسیدن مذاکرات مربوطه شدند و آن را دستاورد بزرگ می‌شمارند‌.
فضاسازی‌ها هم که حتما به یاد همه هست؛ همه کسانی که بی‌طرفانه و منصفانه تحولات را دنبال می‌کردند. بیراه نیست اگر ادعا شود در هر زمینه‌ ممکن تمام تلاش آنها خنثی‌سازی دستاوردهای دولت مستقر بود تا در هیچ امتیازی در روش و منش رییس‌جمهور مستقر به حساب نیاید و اکثریتی که به دولت رأی دادند، احساس کنند که آقای روحانی نتوانست به قول‌هایش عمل کند و دستاوردی داشته باشد.
این نشان می‌دهد در امریکا که مثلا نظام مردم‌سالاری هست، به دلیل فقدان اخلاق و عدم پیروی از چارچوب‌های اخلاقی که هر حکمران باید در کنار دموکراسی از آن بهره ببرد، با ترفندهای ضدمردمی روبه‌رو هستند که دموکراسی را از درون خالی می‌کند. البته آنها مدعی اخلاق نیستند و برای قدرت دست به هر کاری می‌زنند. ولی ما در کشور خودمان با چه پدیده‌ای روبه‌رو هستیم؟ متاسفانه ما هم دچار و مبتلا شده‌ایم و در صحنه سیاست چنین وضعیتی داریم؛ مضاف بر اینکه از ساختارهای مردم‌سالاری غیر از پوسته‌ای باقی نمانده است. مگر نه اینکه با حذف رقیب و یکدست‌سازی کامل حاکمیت و لغو و رد فرصت برای رقابت حتی شخصیتی مانند آقای حسن روحانی را که سال‌ها در جایگاه‌های بالای حکمرانی کشور حضور داشته، بر نمی‌تابند؟ آن هم برای رقابت در مجلسی ۸۸ نفره! یعنی یک تن مقابل ۸۷ نفر؟ این نشان می‌دهد که از الزامات مردم‌سالاری که یکی رقابت آزاد و توجه به تنوع و تکثر دیدگاه‌ها است، جز تشریفات باقی نمانده و این در شرایطی است که مهم‌ترین و بارزترین امتیاز انقلاب اسلامی احقاق حق انتخابات آزاد برای انتخاب رهبران عالی کشور به دست مردم بوده است. متاسفانه اینک چارچوب‌های اخلاقی همان طور که در جهان نیست، در میان ما هم فروپاشیده و به رغم ادعاها و شعارها، از پایبندی به اصول اخلاقی مبتنی بر سیره پیامبراکرم(ص) و ائمه‌اطهار(ع) چیزی مشاهده نمی‌شود. همان نوع رقابت و همان نوع تلاش برای از میان بردن دستاوردها و پیشرفت‌ها را شاهد بوده‌ایم تا یک جریان بتواند خود را به ‌طور کامل در نظام حکمرانی مستقر کند. در کمال تحیر مشاهده می‌کنیم، برای جریان حاکم و در قدرت هدف که همان ماندن در قدرت است وسیله را توجیه می‌کند و این نیز وجهه دیگر مردم‌سالاری که جابه‌جایی مسالمت‌آمیز قدرت است را نفی می‌کند. عملا با جریانی روبه‌رو هستیم که تمام فرصت‌ها برای حل و فصل مسائل را به گروگان می‌گیرد تا فقط خودش بماند.


🔻روزنامه شرق
📍 اقدام با اعلام تمام می‌شود
✍️ حمزه نوذری
خیلی از مدیران دولتی ادعا می‌کنند حوزه عمل آنها محدودتر از آن چیزی است که مردم تصور می‌کنند؛ اما دست‌کم یک حوزه است که مدیران و مسئولان آزادی عمل زیادی دارند و آن عبارت است از اعلام و تبلیغاتی‌کردن خدماتی که در دولت ارائه می‌شود؛ یعنی اموری را که وزارتخانه‌ها و سازمان‌های اداری برای تحقق آنها تأسیس شده‌اند و امر معمولی و روتین آنها محسوب می‌شود، به عرصه عمومی بیاورند و آن را به شیوه‌های مختلف اعلام کنند. همان‌گونه که صداوسیما به دنبال آشکارسازی و به صحنه آوردن ارزش‎‌ها و هنجارهاست و برای تحقق آن شخصیت‌های اجتماعی را به صحنه سیاسی می‌کشاند و گاهی با این کار فضیلت‌ها را به قهقرا می‌کشاند، سازمان‌ها نیز چنین مسیری را طی می‌کنند. دغدغه وزرا و مسئولان، ارزشمند جلوه‌دادن خدماتی است که به شکل روتین باید انجام دهند و هدف تأسیس سازمان آنها بوده است. گویی برای بسیاری از مسئولان هیچ اقدام و فعالیتی تا زمانی که اعلام نشود، ارزش ندارد. یعنی اقدامی مهم است که قابلیت آشکارشدگی داشته باشد و در معرض دید و شنید قرار گیرد. نزد دولت، مدیری موفق است که بتواند اقدامی هرچند معمولی را در ویترین اجتماعی و در انظار عمومی قرار دهد. این‌گونه تلقی می‌شود که اقدام و فعالیت زمانی به منتهای خود می‌رسد که اعلام عمومی شود و تا در انظار عمومی قرار نگیرد، امری ناتمام تلقی می‌شود. ویترین‌سازی اقدامات یعنی کامل‌شدگی و رؤیت‌پذیرکردن آن یعنی دولت در خدمت جامعه. همین عجله و شتاب برای اعلام‌کردن خدمات است که بسیاری از فعالیت‌ها پس از آن دیگر چندان با جدیت دنبال نمی‌شود؛ چون با اعلام و تبلیغ آن گویی به اتمام رسیده است؛ یعنی اقدام با اعلام و نه نتیجه به پایان می‌رسد.

اما آیا هر اقدامی هرچند فضیلت‌مند باشد تا زمانی که اعلام عمومی نشود، به منتها درجه خود نمی‌رسد؟ می‌توان امر خیر را مثال زد. در گذشته گفته می‌شد کار خیر را بدون اینکه کسی مطلع شود، انجام دهید؛ حتی کسی که به او خیر رسانده‌اید، مطلع نشود. کار خیر بین تو است و خدای تو. ارزش آن به مخفی‌ماندن آن است.

تو نیکی می‌کن و در دجله انداز/ که ایزد در بیابانت دهد باز.

اما امروزه کار خیر و نیک مدام اعلام و رسانه‌ای می‌شود. به‌عنوان مثال سازمانی که با هدف کاهش فقر و کمک به فرودستان جامعه تأسیس شده است، با اقدام کوچکی مثلا خرید تبلت، چرخ خیاطی یا هر وسیله دیگری برای چند خانواده فقیر سعی می‌کند از مسیر رسانه‌ها یا جلسات تشریفاتی آنها را اعلام رسمی کند. گویی ارزش‌ها و امور خیر زمانی محقق می‌شوند که رسانه‌ای شوند.

در‌این‌میان تصور می‌شود فعالیت‌هایی مانند فداکاری‌ها و اخلاص‌ها که در خفا برای منافع همگانی انجام می‌شود، باید در معرض انظار عمومی قرار گیرد؛ مثل اینکه هیئت دولت شبانه‌روز در حال خدمت هستند. با کمترین استراحت مشغول خدمت هستند و در مدت انجام خدمت تفریح را بر خود حرام کرده‌اند. همه اقدامات وزارتخانه‌ها و سازمان‌ها حتی معمولی و روتین با نماد‌سازی اعلام می‌شود؛ یعنی اینکه تمام اقدامات و رفتارهای دولت و عناصر وابسته به آن با یک نماد و الگو اعلام می‌شود. برای مثال، دولت مردمی، دولت سازندگی، دولت عدالت، دولت اعتدال و... . بعد از نماد‌سازی در ادامه سعی می‌شود این اقدامات را در راه منافع محروم‌ترین لایه‌های جامعه تلقی شود. پس نه‌تنها همه اقدامات تا زمانی که اعلام عمومی نشوند، به اتمام نمی‌رسند؛ بلکه در اعلام عمومی آنها باید ذیل نماد و الگوی دولت مفصل‌بندی و رسانه‌ای شوند.

اما با فسادها و ناکارآمدی‌هایی که در دولت‌ها شکل می‌گیرند، چگونه می‌توان ادعای الگو و نمادسازی کرد؟ در چنین زمانی گویی همه وزرا و مسئولان باید سکوت کنند و به جای توضیح فساد و ناکارآمدی مشغول خدمت‌‌رسانی به آحاد جامعه باشند. یا اگر ناچار به پاسخ‌گویی باشند، رسوایی بزرگ تبدیل به ضعف کوچک و معمولی می‌شود که در مقابل فضایل دولت هیچ است. شکاف بزرگی است بین فضایل ادعایی دولت‌ها و اعمال واقعی آنها. ادعای خدمت به آحاد و به‌ویژه محرومان جامعه و فعالیت‌های مبتنی بر سود و منفعت گروهی، جناحی دارای تناقضی است که جامعه از آن مطلع است؛ اما بسیاری از فضایل یا خدمات به دست خود مدیران که در پی آشکارسازی امر روتین هستند، بی‌اعتبار می‌شوند. در‌این‌میان گروهی به‌اصطلاح روشنفکران و کارشناسانی هستند که کمترین کار دولت‌ها را می‌ستایند و دست‌‌اندرکار تبلیغ آن می‌شوند؛ اما زمانی که افراد جامعه نتیجه‌ای از کار اعلام‌شده را نمی‌بینند، چنین ستایشی در راستای بی‌اعتبارکردن دولت‌ها است، بدون اینکه نیت آن را داشته باشند.


🔻روزنامه کسب‌وکار
📍 سرمایه‌گذاری سازنده در حوزه اشتغالزایی
✍️ حمید حاج اسماعیلی
یکی از مهم‌ترین راهکارهای ایجاد اشتغال پایدار کمک به شکل‌گیری بنگاه‌های کوچک و متوسط است. در این زمینه دولت می‌تواند با سرمایه‌گذاری‌های زیرساختی و ایجاد مشوق‌های لازم زمینه جذب سرمایه‌های مردم و همچنین سرمایه‌های خارجی در حوزه‌های تولیدی فراهم کند و از این طریق به ایجاد اشتغال کمک کند. برای این سرمایه‌گذاری زیرساختی و ایجاد مشوق‌های مورد نظر هم دولت قاعدتا باید به منابع مالی دسترسی داشته باشد.
دولت باید به ظرفیت‌های مردمی و انسانی کار آفرینان اجتماعی توجه کند و به آن‌ها اجازه رصد مشکلات اجتماعی و ارائه راهکار درحوزه‌های فردی و اجتماعی بدهد. بی تردید کار آفرینان اجتماعی می‌توانند بخش زیادی از مشکلات را کشوررا برطرف کنند هم در حوزه سازمانی از طریق تاسیس نهاد‌های صنفی، مدنی، اجتماعی علمی و تخصصی که می‌تواند در بخش‌های مختلف مشکلات را تا حد زیادی برطرف کند.
برای ایجاد تحرک در بخش‌های مختلف برای حرکت به سمت اشتغالزایی نیازمند مشوق‌هایی در حوزه مالیات، بیمه‌ها و… از یک سو و همچنین فراهم کردن زیرساخت‌های مناسب از سوی دیگر هستیم. قاعدتا برای این کار دولت باید به منابع مالی کافی دسترسی داشته باشد. منابع صندوق توسعه ملی هم یکی از مهم‌ترین این منابع است و دولت باید بتواند با مساعدت مجلس از منابع این صندوق برای سرمایه‌گذاری سازنده در حوزه اشتغالزایی استفاده کند. همچینن استفاده از فاینانس‌های خارجی هم باید در این حوزه مورد توجه قرار بگیرد.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین