جمعه 28 ارديبهشت 1403 شمسی /5/17/2024 6:31:18 AM

🔻روزنامه تعادل
📍 هژمونی امریکا و منافع اقتصادی ایران
✍️ یوسف مولایی
مــعـاون اول رییس‌جمهوری دیروز از واقعیتی پرده‌برداری کرد که سال‌هاست، اساتید، تحلیلگران و کارشناسان بر روی آن پافشاری کرده اما با بی‌توجهی برخی افراد و جریانات خاص مواجه می‌شوند.

این مقام دولتی ضمن اشاره به این واقعیت که ایران در مورد دارایی‌های مسدودی خود در سایر کشورها به توافقات مهمی با طرف اروپایی رسیده بود، گفت: « اما طرف امریکایی ظرف ۲۴ساعت همه این توافقات را به هم زد و موضوع از دستور کار دوطرف خارج شد!» این واقعیت ملموسی در صحنه روابط بین‌الملل است که کارشناسان حوزه سیاست خارجی همواره بر روی آن پافشاری کرده و خواستار توجه به آن هستند، اما افراد و جریاناتی در کشورمان احتمالا به دلیل عدم تخصص در روابط بین‌الملل آن را انکار می‌کنند. واقع آن است که نظمی (Internathonal Order) در جهان وجود دارد که خود را بر همه شؤون و بخش‌ها مسلط ساخته است. ممکن است این نظم با تعاریف ما عادلانه و کارآمد نباشد، اما به هر حال این نظم در جهان وجود دارد و ساختارهای بین‌المللی را تحت سیطره خود گرفته است.
این نظم به عناصری چون، استانداردها، مقررات، نهادها و ساختارها تکیه دارد. پایه‌گذار و توسعه‌دهنده عمده این نظم جهانی در سال‌های پس از جنگ جهانی دوم امریکا بوده است. امریکا از بطن این نظم مسائل و معادلات جهانی از جمله مسائل مالی، ارتباطی و اقتصادی را مدیریت می‌کند. هر اندازه که ایران به دلیل رفتارهای زیان‌بار و خسارت‌زای امریکا با این کشور مخالف باشد (اتفاقا حق هم دارند که مخالف رویکردهای امریکا باشند) اما نمی‌توان این واقعیت را منکر شد که ایالات متحده به خاطر سیطره بر نهادها و ساختارهای جهانی، همچنین قدرت سخت و نرم خود از موقعیت برتر و ممتاز در سطح جهانی برخوردار است.

به عبارت روشن‌تر، امریکا هم از منظر قدرت نرم که شامل فرهنگ و هنر و ... می‌شود و هم از منظر قدرت سخت (صنعتی، نظامی و اقتصادی) در راس هرم جهانی ایستاده است و هژمونی‌اش مسلط است. در این میان، ایران برای تامین منافع ملی خود باید ببیند، کلید حل مشکلات در دست کدام کشور است. کدام کشور است که قادر است شرکت‌ها و بانک‌های اروپایی را به خاطر ارتباط با ایران مجازات کند؟ کمتر بانک، شرکت و کارتلی را می‌توان پیدا کرد که بتواند خود را نسبت به هشدارهای امریکا بی‌تفاوت نشان دهد. اگر همه کشورهای جهان ایران را تحریم می‌کردند اما امریکا با ایران رابطه می‌داشت، ایران اینقدر آسیب نمی‌دید که امروز تحریم‌های امریکا به ایران آسیب رسانده است.

باید توجه داشت، موقعیت امریکا در سلسله مراتب قدرت جهانی به هیچ‌وجه با اروپا، چین، روسیه و سایر کشورها و مجامع قابل مقایسه نیست. به این دلیل است که ایران ناچار است برای استیفای منافع خود، دفاع از حقوق کشور، بهبود وضعیت معیشت مردم، رشد و رفاه ملت و... به دنبال کلیدی باشد که قفل این مشکلات را باز کند. این قفل ارتباط و مذاکره با امریکاست و تا زمانی که این کلید در این قفل نرود این در باز نمی‌شود. مناسبات ارتباطی ایران و امریکا به مرحله‌ای از تنش رسیده است که اگر در این مرحله دو طرف به فکر حل مشکلات به شکل کلی نباشند این مشکلات به صورت موردی قابل حل شدن نیستند.

ایران نمی‌تواند در مسائل ارتباطی، منطقه‌ای، نظامی و...تنش و برخورد داشته باشد، بعد توقع داشته باشد پرونده هسته‌ای‌اش حل و فصل شود. دیگر امکان ادامه یک چنین شرایطی وجود ندارد. اگر مسوولان صحبت از حل مشکلات و احیای برجام می‌کنند باید بدانند که حل مشکلات به صورت کلی امکان‌پذیر است و دیگر به صورت موردی نمی‌تواند توافقی را محتمل دانست. بدون چراغ سبز امریکا، نه فقط اروپا، بلکه حتی چین و روسیه و... اجازه نخواهند داشت مناسبات ارتباطی و اقتصادی با ایران داشته باشند.

امریکا در تمام نهادهای بین‌المللی از سازمان تجارت جهانی گرفته تا صندوق بین‌المللی پول، بانک جهانی و در کل بازار اقتصاد جهانی، نقشی تعیین‌کننده دارد و از آنجا که دلار ماخذ تجارت بین‌المللی در بازارهای بین‌المللی است، اهرم مناسبی در اختیار امریکاست تا خواسته‌هایش را به دیگران دیکته سازد. ایران اگر بخواهد مشکلاتش در جهان را بدون مشارکت امریکا حل و فصل سازد، راه به جایی نخواهد برد. پس از خروج امریکا از برجام هم مشخص شد که برجام معنای خود را از دست داده و زمین‌گیر شده است.

اروپایی‌ها قول‌های بسیاری به ایران دادند، جایگزین‌هایی برای سیستم‌های مالی و ارتباطی معرفی کردند اما همه این وعده‌ها روی زمین ماند، چرا که بدون امریکا سایر کشورها نمی‌توانند مشارکتی در نظم جهانی داشته باشند. این حقیقتی است که ‌ای کاش تا دیر نشده، هرچه سریع‌تر تصمیم‌سازان و سیاست‌گذاران ایرانی به کنه آن پی ببرند.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 بیماری هلندی واقعی
✍️ دکتر جعفر خیرخواهان
«به پشتوانه عظیمِ اقتصادی‌ای که ما داریم؛ نفت، وضع مالی شما از تمام دنیا به جز چند کشور، محکم‌تر است.» این بخشی از نطق مرحوم هاشمی رفسنجانی در تابستان۱۳۵۸ بود و در ادامه آن گفت: «۱۰میلیارد دلار ذخیره ارزی داریم.
اصلا ترس از کمبود نداشته باشید.» همان‌گونه که کاملا مشخص است هدف اصلی این نوع سخنان و تاکیدهای مکرر که ما نفت داریم، انتقال این پیام به جامعه بود که ما ثروتمندیم و آسوده‌خاطر و راحت باشید که جای هیچ نگرانی نیست.
حال به کشوری دیگر یعنی نروژ بنگریم که چند سال پیش از انقلاب ایران در سال۱۳۵۷ و حتی پیش از اینکه نخستین شوک نفتی در سال۱۳۵۳ شاه ایران را سرمست کند و سودای رسیدن هرچه سریع‌تر به تمدن بزرگ و در ردیف قدرت‌های اول جهان را در سر داشته باشد، با کشف یک میدان عظیم نفتی به ناگهان صاحب ثروت نفتی شد. اما در این کشور مهم‌ترین پرسشی که از همان ابتدا در دوایر سیاستگذاری و تصمیم‌گیری شکل گرفت، شیوه مواجهه و برخورد با این پول عظیم بادآورده (موهبت و رانت طبیعت) بود. پولی که اگرچه مردم نروژ هیچ نقشی در ایجاد آن نداشتند، اما از فردا انبوهی مدعی و سهم‌خواه برای تصرف و خرج کردنش پیدا می‌شد.

مسوولان نروژی با نگاه به تجربه و عملکرد ناموفق شوک اول نفتی کشورهای عضو اوپک و نیز همسایه بزرگ شرقی خود اتحاد جماهیر شوروی که عمده اقتصاد رنجورش متکی بر نفت و گاز و سایر منابع طبیعی بود به جای اینکه از این کشف عظیم و پیوستن به کشورهای صادرکننده نفت خوشحال و مسرور شوند، دچار تشویش و دل‌نگرانی شدند. آنها در نهایت امر به یک کلمه رسیدند: احتیاط. محتاط بودن و صبوری کردن که فقط از عهده یک دولت و حکومت عاقبت‌اندیش و آینده‌نگر (prudent state) و به بیان دیگر بالغ و عاقل برمی‌آید. مردان (و زنان) نروژی که سکان اداره کشور را در دست داشتند به آینده چنددهه بعد خود و زمانی که سالمند و بازنشسته می‌شدند، نگاه کردند. آنها همچنین با نگاه به آینده‌ای بلندمدت‌تر ۵۰سال و ۱۰۰سال بعد که در آن می‌توانستند کودکان و نوه‌های خود را ببینند و به سرنوشت آنها اندیشه کنند، به ابتکار تاسیس صندوق توسعه نروژ و صندوقی برای آیندگان رسیدند. به این ترتیب تصمیم گرفته شد بخش اعظم پول نفت پس‌انداز شود تا از دستبرد زیاده‌خواهان و پروژه‌بگیرانی که فقط حال را می‌بینند، مصون باشد و سپس با انتخاب بهترین پروژه‌های سرمایه‌گذاری (که عمده آنها در خارج از کشور بود تا اقتصاد نروژ را متلاطم نسازد و از تلاطمات داخلی هم تاثیر جدی نپذیرد) ارزش افزوده بیشتری برای نسل‌های بعدی پدید آورند که آن تصمیم به پس‌انداز و سرمایه‌گذاری در آن روز اینک برایشان حدود هزار و چهارصد میلیارد دلار و بیش از دو برابر کل تولید ناخالص داخلی سالانه این کشور دارایی آورده است.
اما ما در ایران در این بیش از یک صدسال که از کشف نفت می‌گذرد با این ماده سیاه بدبو چه کردیم و هنوز چه می‌کنیم؟ البته که ایران با هزار و یک دلیل با کشور کوچک و نسبتا پیشرفته نروژ کاملا متفاوت است و چنین مقایسه‌ای می‌تواند نابجا باشد. چه بسا در نروژ نرخ بهینه پس‌انداز درآمد نفت ۱۰۰درصد باشد؛ چون زیرساخت‌های اساسی ازقبیل جاده و مدرسه در این کشور از مدت‌ها قبل ایجاد شده است و حتی شاید اقتصاد داخلی کوچک نروژ قدرت جذب پول هنگفت نفت را نداشته باشد و بهینه است کل این منابع در بازارهای بین‌المللی سرمایه‌گذاری شود. اما با همه این‌احوال نمی‌توان مسوولیت ناتوانی و شکست در بهره‌برداری بهینه از ثروت نفتی را از دوش تصمیم‌سازان کشورهایی که مالکیت و مدیریت این منابع را به نیابت از جامعه برعهده داشته‌اند، برداشت.

یک پرسش این است که چرا افزایش درآمد یک کشور باید «بیماری» باشد؟ پاسخ این است که «بیماری» از دیدگاه بازندگان است. بیماری هلندی به معنای افزایش ارزش پول ملی در برابر سایر ارزها و هجوم واردات ارزان خارجی و نابودی تولیدکنندگان داخلی محصولات صنعتی و کشاورزی و مصرفی کردن جامعه، شاید بخش اندکی از بلایی باشد که رانت نفتی می‌تواند بر سر کشورهای نفتی بیاورد. افزایش بی‌حساب حقوق و دستمزدها به‌ویژه در بخش دولتی بدون توجه به افزایش بهره‌وری نیروی کار و نیز افزایش مستمری بازنشستگان بدون توجه به توان تولیدی اقتصاد و فشار بی‌حد و حصر آوردن بر منابع محدود صندوق‌های بازنشستگی که پایداری آنها را به خطر می‌اندازد، از دیگر آفت‌هایی است که به برکت جهش منابع نفتی، سیاستمداران کشورهای نفتی وسوسه به انجامش می‌شوند. پرداخت انواع یارانه‌های ریز و درشت مانند انرژی‌های ارزان که عمدتا نصیب طبقات متوسط و ثروتمند می‌شوند از دیگر حاتم‌بخشی‌های دولت‌های نفتی است.
به واقع بیماری هلندی واقعی این نوع ریخت‌وپاش‌ها و هزینه‌های گزاف در سال‌های رونق نفتی است که انتظارات جامعه را خارج از ظرفیت و توان اقتصاد بالا می‌برد و اشتهای مردم را تحریک و تقویت می‌کند. کاملا بدیهی است این نوع هزینه‌ها در سال‌های افول درآمد نفتی قابل دوام و پشتیبانی نیست و با متلاطم و پرنوسان‌تر ساختن اقتصاد، به نارضایتی عمومی، بی‌ثباتی سیاسی، اعتراض و شورش و حتی انقلاب می‌انجامد. به بیان دیگر، رانت نفتی بسان اژدهای سرکش ابتدا وارد اقتصاد می‌شود و سپس به جاهای دیگر سرک می‌کشد، سیاست و فرهنگ را نیز فاسد و ویران می‌کند.

نقش رهبران کشورهای نفتی ساختن روایتی متفاوت است؛ روایتی که به انتظارات بزرگ دامن نزند. آنها نباید رانت نفت را مثل دعوت مردم به ‌میهمانی و جشن و سرور تصور کنند، بلکه باید اجازه ندهند انتظارات غیرواقعی در جامعه شکل بگیرد. آنها به جای انتقال این احساس که با پول نفت نیازی به کار کردن نیست و همه چیز ارزان و فراوان می‌شود، باید این روایت را به جامعه منتقل کنند که پول نفت با توجه به موقتی و پرنوسان بودن یک ماده بد و خطرناک در ردیف اعتیاد به مواد مخدر است. از جنبه اخلاقی و دینی نیز می‌توان این دیدگاه را ترویج کرد که بخش عمده این پول به نسل‌های آینده تعلق دارد و رفتار مسوولانه هر پدری این است که چنین دارایی‌ای را باید برای آیندگان حفظ و سرمایه‌گذاری کند.


🔻روزنامه کیهان
📍 حجاب شما از خون من رنگین‌تر است
✍️ مسعود اکبری
حضرت رقیه (س) خطاب به پدرش فرمود: «غصه حجاب من را نخوری باباجان؛ چادرم سوخته اما به سرم هست هنوز. از همه مردان امت رسول‌الله می‌خواهم فریب فرهنگ و مدهای غربی را نخورید؛ همواره علی بن ابی‌طالب امیرالمومنین‌(ع) را الگو و پیشوای خود قرار دهید و از شهدا درس بگیرید... از همه خواهران عزیزم و از همه زنان امت رسول‌الله (ص) می‌خواهم روز به روز حجاب خود را تقویت کنید، مبادا تار مویی از شما نظر نامحرمی را به خود جلب کند؛ مبادا رنگ و لعابی بر صورتتان باعث جلب توجه شود؛ مبادا چادر را کنار بگذارید. همیشه الگوی خود را حضرت زهرا (س) و زنان اهل بیت قرار دهید.»
متنی که ملاحظه کردید، بخشی از وصیت‌نامه شهید
«محسن حججی» است. این شهید بزرگوار از نیروهای جان برکف مدافع حرم بود که در ۱۶ مرداد ۱۳۹۶ در منطقه‌ای مرزی بین سوریه و عراق به اسارت نیروهای تکفیری-تروریستی داعش درآمد و پس از دو روز شکنجه و اسارت، در روز ۱۸ مرداد به درجه رفیع شهادت رسید.
رهبر معظم انقلاب - ۳۰ مرداد ۱۳۹۶- فرمودند: «شهید حججی
یک جوان از همین جوان‌های امروز است، او هم یک جوانی است در سنّ ۲۵ سالگی؛ یعنی همین اینترنت و همین کانال‌های اجتماعی و همین روزنه‌های اغواگر صوتی و تصویری و همه‌جوری، این جوان را هم احاطه کرده، مثل هزاران جوان دیگری که احاطه کرده، امّا او این‌جوری از آب درمی‌آید. البتّه شهید حُجَجی را خدای متعال مثل یک حجّتی امروز در مقابل چشم همه گرفت امّا زیادند کسانی که این احساس، این انگیزه، این ایمان در آنها وجود دارد.»
رهبر حکیم انقلاب همچنین - ۱۱ مهر ۱۳۹۶- در دیدار خانواده شهید حججی با‌ اشاره به شخصیت محسن حججی و تشییع باشکوه و حماسی پیکر این شهید در شهرهای مختلف،
فرمودند: «در چنین شرایطی، مجذوب بودن دل‌های بخش زیادی از جوانان به مفاهیم انقلابی، حیرت‌انگیز است و اگر کمیت و کیفیت جوانان انقلابی از دهه‌ ۶۰ بیشتر نباشد، کمتر نیست.»
حالا کمی جلوتر می‌آییم. در اغتشاشات سال گذشته، دشمنان «زن، زندگی، آزادی» نقاب بر چهره زده و با شامورتی‌بازی و نمایش‌های سخیف، تقلا کردند تا خود را مدعی آزادی و حامی حقوق زنان جا بزنند. اما طولی نکشید که به‌رغم تبلیغات گسترده و اغواکننده، این نقاب را از چهره کنار زدند و شمایل کریه و مشمئزکننده این جماعت بر مردم آشکار شد.
شهید محسن حججی در گرمای داغ تابستان با لبی ترک خورده توسط داعشی‌های تکفیری در آن سوی مرزها به شهادت رسید و حدود ۵ سال بعد، «آرمان علی‌وردی» طلبه جوان بسیجی در ۸ آبان ۱۴۰۱ توسط داعشی‌های به ظاهر ایرانی در وسط خیابان‌های تهران شکنجه شده و به شهادت رسید. آرمان علی‌وردی ۲۱ سال داشت و متولد دهه هشتاد بود.
۴ روز بعد، داعشی‌های وحشی با نقاب «زن، زندگی، آزادی»
«سید روح‌الله عجمیان» از نیروهای بسیج را مظلومانه به شهادت رساندند. روح‌الله هم متولد ۱۳۷۴ بوده و یک دهه هفتادی بود. لب‌های ترک خورده محسن حججی، بدن خونین آرمان علی‌وردی و صورت کبود و بدن به خون غلتیده روح‌الله عجمیان، مصداق بارز این بیت شعر زیبا بود که گفت: «یک کربلا شکوه به چشمت نهفته است؛ ‌
ای روضه مجسّمِ گودال قتلگاه.» (قطعه شعری از شاعر محترم جناب آقای مرتضی امیری اسفندقه»
بله، اگر کمیت و کیفیت جوانان انقلابی از دهه‌ ۶۰ بیشتر نباشد، کمتر نیست. مثال روشن آن، محسن حججی‌ها، آرمان علی‌وردی‌ها و روح‌الله عجمیان‌ها است. محسن و آرمان و روح‌الله برای اسلام به خون غلتیدند، برای وطن، برای حفظ کرامت زنان و دختران ایران.
خون شهید برکت دارد و می‌جوشد، نشان به آن نشان که بهار امسال، یک دختر ایرانی مقیم انگلیس وقتی فیلم نحوه شهادت آرمان علی‌وردی را می‌بیند، همه چیز را رها می‌کند. با بی‌تابی به ملاقات مادر آرمان در ایران می‌آید و تصمیم می‌گیرد در مقتل شهید علی‌وردی پوشش چادر را انتخاب کند. این فقط یک نمونه از برکات خون شهید است.
مادر بزرگوار شهید روح‌الله عجمیان چندی پیش گفت:
«من فقط برای اینکه روح‌الله در لحظه شهادت اذیت شده بود، ناراحت شدم. ولی از شهادت او ناراحت نیستم، چون همین را می‌خواست. عاشق وطنش بود. عاشق چادر ما بود و مانند تمام شهدا به خاطر چادر ما رفت.»
بله، ما وقتی از خونِ حججی‌ها و علی‌وردی‌ها و عجمیان‌ها صحبت می‌کنیم، از احترام به انسان و از جمله، احترام به زن حرف می‌زنیم. حجاب، یکی از کلیدواژه‌های اصلی و پرتکرار در وصیت‌نامه‌های شهداست. اگر بخواهیم دقیق‌تر بگوییم، انس با قرآن، توسل به ائمه اطهار‌(ع)، حفظ بیت‌المال، دنباله‌روی از نهضت عاشورا، ولایت‌مداری، حفظ انقلاب، امر به معروف و نهی از منکر، تولّی و تبری و نیز حفظ حجاب و عفاف، از جمله مواردی است که شهدا در وصایا و دست‌نوشته‌­های خود به آن ‌اشاره داشته‌­اند.
به عنوان نمونه، شهید بزرگوار «علیرضا ملازاده» در فرازی از وصیت‌نامه خود تاکید می‌کند: شهید وقتی که غرق در خون می‌شود فریاد برمی‌آورد «خواهرانم حجاب شما از خون من رنگین‌تر است»، من اکنون نیز فریاد برمی‌آورم «خواهرم حجابت را، حجابت را حفظ کن. تن‌پوش و لباست را حفظ کن. خواهرم نگذار پوشش را از تو بگیرند، نگذار به اسم آزادی زن، با تو و دیگر خواهرانم همانند شئ رفتار کنند. این فریاد از اعماق قلبم است.»
دشمن در سال گذشته همانند ۴۵ سال اخیر، یکبار دیگر تمام ظرفیت خود را به میدان آورد تا به خیال خام خود، با محوریت حجاب زنان، براندازی جمهوری اسلامی ایران را رقم بزند. دولت تروریست آمریکا فقط در سال گذشته ظرف چند ماه حدود ۴۰۰ میلیون دلار برای جنگ ترکیبی علیه ایران هزینه کرد. اما آمریکا و دنباله‌های داخلی آن دست از پا درازتر به عقب رفته و سرخورده و مستاصل شدند؛ چرا؟! چون زنان و دختران کشورمان در صف مقدم این جنگ ترکیبی ایستاده و نقشه شوم دشمن را نقش برآب کردند.
دشمن و دنباله‌های داخلی آن و از جمله افراطیون مدعی اصلاحات و برخی سلبریتی‌های بی‌سواد تصور می‌کردند که زنان و دختران ایران تحت تاثیر تبلیغات گسترده، حجاب را کنار گذاشته و دیگر به‌ندرت می‌توان، حجاب بر سر دختران و زنان کشورمان دید. اما زهی تصور باطل، زهی خیال محال.
مردم در این آزمون سربلند بیرون آمده و حتی شاهد بودیم که در چند نوبت، زنان غیور کشورمان به دلیل امر به معروف و نهی از منکر خطاب به اقلیت هنجارشکن و پر سر و صدا، مورد حمله قرار گرفتند.
مردم عزیز ایران در مقایسه با دهه‌های گذشته، به مراتب دینمدارتر شده‌اند. کافی است تصاویر جمعیت انبوه عزاداران حسینی در دهه اول محرم امسال را مرور کنید. همه اینها حجت را بر مسئولین و دستگاه‌های ذی‌ربط تمام می‌کند. اینکه با قاطعیت و صلابت با اقلیت هنجارشکن در مسئله حجاب برخورد شود. اینکه اگر فردی با گردن‌کلفتی، به زنان و دختران عفیف ایران جسارت کرد، در کمترین زمان اقدامی بازدارنده و عبرت‌آموز به این هتک حرمت داده شده تا حساب دست این اقلیت بی‌منطق بیاید و این‌گونه جسارت نکنند.
امروز روز بزرگداشت شهدای مدافع حرم است و به همین بهانه، این وجیزه را با فرازی از وصیت‌نامه سردار شهید حاج قاسم سلیمانی به پایان می‌رسانیم: «جمهوری اسلامی، امروز سربلندترین دوره خود را طی می‌کند. بدانید مهم نیست که دشمن چه نگاهی به شما دارد، دشمن به پیامبر شما چه نگاهی داشت و دشمنان‌ چگونه با پیامبر خدا و اولادش عمل کردند، چه اتهاماتی به او زدند، چگونه با فرزندان مطهر او عمل کردند؟ مذمت دشمنان و شماتت آنها و فشار آنها، شما را
دچار تفرقه نکند.
بدانید که می‌دانید مهم‌ترین هنر خمینی عزیز این بود که اول اسلام را به پشتوانه ایران آورد و سپس ایران را در خدمت اسلام قرار داد. اگر اسلام نبود و اگر روح اسلامی بر این ملت حاکم نبود، صدام چون گرگ درنده‌ای این کشور را می‌درید؛ آمریکا چون سگ‌ هاری همین عمل را می‌کرد، اما هنر امام این بود که اسلام را پشتوانه آورد؛ عاشورا و محرّم، صفر و فاطمیه را به پشتوانه این ملت آورد، انقلاب‌هایی در انقلاب ایجاد کرد، به این دلیل در هر دوره هزاران فداکار جان خود را سپر شما و ملت ایران و خاک ایران و اسلام نموده‌اند و بزرگ‌ترین قدرت‌های مادی را ذلیل خود نموده‌اند. عزیزانم، در اصول اختلاف نکنید... امروز قرارگاه حسین ‌بن علی(ع)، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرم‌ها می‌مانند.»


🔻روزنامه اطلاعات
📍 فاصله زبان تهدید تا تفاهم!
✍️ ابوالقاسم قاسم‌زاده
یکباره در مجامع سیاسی و رسانه‌ای این خبر در صدر قرار گرفت که دولت عربستان سعودی، ابتکاری نشستی بین‌المللی که نمایندگان رسمی دو کشور درگیر جنگ( روسیه و اوکراین) در آن شرکت می‌کنند، در جده برگزار خواهد کرد.
بعد از اعلان این خبر، اغلب رسانه‌های غربی (اروپا و آمریکا) آن را در صدر اخبار و گزارش‌های تفسیری و سیاسی خود قرار دادند. با انتشار آن سه واکنش رسمی و غیررسمی ظاهر شد. برخی از دولت‌ها و کشورها ضمن استقبال از این اقدام، خوش‌بینانه درباره نتیجه مثبت آن برای پایان بخشیدن به جنگ روسیه و اوکراین نظرپردازی کردند. آمریکا و سه کشور آلمان، فرانسه و انگلیس و چین ضمن استقبال از اجرای این اقدام از سوی دولت عربستان سعودی، آن را ابتکار خوب برای دستیابی به تفاهم طرفین درگیر جنگ نامیدند. گروهی دیگر از دولت‌ها و نظرپردازان باتوجه به این که جنگ در اوکراین به فاز تقابل ناتو با روسیه رسیده است، با تردید از دستیابی «تفاهم» طرفین و پایان بخشیدن به جنگ گفتند. بخش سوم از سوی برخی کارشناسان برجسته روابط بین‌الملل و رسانه‌های سیاسی ـ حرفه‌ای ابراز شد که پیشنهاد دولت سعودی و اجرای نشست در جده نتیجه‌ای در بر نخواهد داشت؛ زیرا ماهیت این جنگ اگر چه نام جنگ اوکراین ـ روسیه گرفته است، اما در واقع نام و نشان آن جنگ «بایدن ـ پوتین» است. این گروه، اصل پیشنهاد نشست در جده را برآمده از طرح کاخ سفید دانستند تا فضاسازی تبلیغی ـ سیاسی علیه پوتین و روسیه را تشدید کند.

اکنون خبر رسمی پایان نشست جده برای پایان بخشیدن به جنگ و تفاهم روسیه و اوکراین، اینگونه اعلان شد:«مذاکرات صلح اوکراین در جده عربستان بدون نتیجه مشخص به پایان رسید!» در شرح خبر آمده است: «… این گفتگوها برای متقاعد کردن کشورهای «جهان جنوب » به حمایت از طرح صلح ده ماده‌ای اوکراین بود. در بیانیه پایانی فقط به انتظار ادامه گفتگوها اشاره شده است. در این نشست که با حضور سی کشور از جمله هند و برزیل برگزار شد، چین هم نمایندگانش را اعزام کرده بود. روسیه اما حضور نداشت و گفتگو برای پایان دادن به جنگ بدون حضور خود را «عبث و بی‌معنی» خوانده بود. روسیه و اوکراین دوطرف جنگ بارها تأکید کرده‌اند که برای مذاکرات صلح پیش شرط دارند. اوکراین می‌گوید تا زمانی که نیروهای روسیه به پشت مرزهای ۱۹۹۱ باز نگردند حاضر به مذاکره نیست. روسیه می‌گوید، اوکراین باید واقعیت موجود در مرزهای اقلیمی و سرزمینی را بپذیرد تا با توجه به آن مذاکره کند.» جنگ روسیه و اوکراین در پنجم اسفندماه ۱۴۰۰ آغاز شد و اکنون بیش از یک سال است که ادامه دارد وبه روایت رسانه‌ها و سازمان ملل بیش از ۱۰ میلیون آواره جنگی به جای گذاشته است.

جامعه‌شناسان سیاسی بارها گفته و نوشته‌اند که زبان و ادبیات قدرت سیاسی «تهدید» است و اگر هم در مسیر تثبیت این ادبیات به صورت تاکتیکی و نه استراتژیکی از زبان «تفاهم» استفاده می‌کنند، منافع خاص خود را دارند.! واقعیت این توصیف و تعریف در سطح منطقه‌ای یا در روابط بین‌المللی، تجربه تاریخی است که ملت‌ها بارها تجربه کرده‌اند و چشیده‌اند. در ادبیات سترگ زبان فارسی نیز چنین آمده است:«برو قوی شو اگر راحت جهان طلبی… که در نظام طبیعت ضعیف پامال است!»

اکنون نیز جهانیان می‌بینند سازمان ملل متحد که تعریف صوری آن، سازمان تفاهم بین‌المللی برای صلح است، در چنبره سه قدرت بزرگ دارای حق وتو (آمریکا، روسیه و چین) است و در اصلی‌ترین و بالاترین سطح تشکیلاتی آن در شورای امنیت، زبان «قدرت و تهدید» استفاده می‌شود و هرگونه «تفاهم» اگر در راستای افزایش و تثبیت بیشتر «قدرت» آنها نباشد، گرفتار «حق وتو» یا همان «زبان تهدید» خواهد شد. کشورها و دولت‌ها در خاورمیانه حتی در تنظیم روابط دو و چند جانبه همچنان گرفتار زبان تهدید آمریکا و اسرائیل هستند که مانع تفاهم و صلح در این منطقه و کشورهای مسلمان می‌شوند. جنگ در اوکراین را بعد از گذشت یک سال،کارشناسان سیاسی، جنگ

«بایدن ـ پوتین» یا آمریکا و رو سیه می‌نامند و سه کشور آلمان، فرانسه و حتی انگلیس نیز از ادامه سیاست جنگی بایدن ـ پوتین و زیان‌های ناشی از آن ناراضی و نگرانند. در این شرایط حساس و جنگ‌زده، دولت‌های کشورهای خاورمیانه و به ویژه در خلیج فارس با آگاهی و فراست باید شرایط بین‌المللی و منطقه‌ای خود را رصد کنند و همواره زبان و ادبیات تفاهم را در روابط خود به کار گیرند؛ زیرا بایدن و ترامپ زبان قدرت یا تهدید دارند و نه تفاهم.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 تبعات غفلت از ظرفیت‌های بندر چابهار
✍️ مسعود پل‌مه
تفاهماتی میان ایران و هند مبنی بر توسعه بندر چابهار شده است. بر اساس این تفاهم‌ها قرار بود هند در بندر چابهار سرمایه‌گذاری کند؛ اقدامی که موجب توسعه زیرساخت‌های لجستیکی بندری و سایر مُدهای حمل‌و‌نقلی برای فعالیت‌هایی شود که عملیات دریایی را پشتیبانی می‌کند.

متاسفانه در خلال ۲۲‌سالی که این تفاهم از مذاکرات اولیه به شکل توافق مکتوب و نوشتاری درآمده و متعاقبا سرمایه‌گذاری‌ای که ایران و هند شروع کردند و تا به امروز گسترش پیدا کرده است، آن مواردی که از طرف هندی‌ها در تفاهمات و قراردادها مورد تعهد بوده، به طور کامل اجرا نشده است. با وجود اینکه کشور هندوستان متعهد بوده تا فعالیت‌های حمل دریایی از مسیر ایران به کشورهایی مانند افغانستان را متعاقب سرمایه‌گذاری‌‌ای که باید انجام شود، از بندر چابهار اجرا کند، باز هم شاهد آن بودیم که کوتاهی و اهمال شده است. در نتیجه بندر چابهار آن‌طور که براساس توافقات و سرمایه‌گذاری‌هایی که باید می‌شد، توسعه نیافته است.
ما نیز در این خصوص باید مسوول و پاسخگو باشیم، چراکه نسبت به سوابق شرکتی که با عنوان مجری طرح از طرف هند معرفی و طرف قرارداد واقع شده، اهمال کرده‌ایم و بررسی‌های لازم درخصوص صلاحیت فنی و توانمندی‌هایی که این شرکت باید داشته باشد را انجام نداده‌ایم. ما نیز به همین تناسب نقصانی در ایفای مسوولیت‌های ملی برای ایجاد زیرساخت‌هایی مانند ارتباط ریلی خیلی پیش‌تر از اینی که در حال حاضر برای ساخت و اتصال ریلی به بندر چابهار شدت و حدّت گرفته است، داشته‌ایم؛ اتفاقاتی که حداقل باید در ۱۰ سال گذشته رخ می‌داد تا می‌توانستیم از فرصت‌هایی که به صورت پی‌در‌پی از دست داده‌ایم، استفاده کنیم. در این رهگذر، فرصت‌سوزی‌ای که در انتقال گندم اهدایی سازمان ملل از مبداء هندوستان به مقصد افغانستان و بالغ بر یک میلیون تن مورد توافق برای حمل از ایران بود، به تعبیری ۸۰ هزار تن و به نقلی دیگر ۱۰۸ هزار تن بیشتر حمل نشد. به واقع پیمانکارانی که برای تخلیه کشتی و انتقال بار به افغانستان انتخاب کردیم و همچنین کوتاهی‌هایی که بخش خصوصی و دولتی در این حوزه داشتند باعث شد هند عملیات انتقال گندم‌های اهدایی را از طریق پاکستان به افغانستان ادامه دهد و استمرار ببخشد.
در مجموع می‌توان گفت با وجود اهمیت شایسته و بالایی که بندر چابهار برای ایران و برای توسعه فعالیت‌های لجستیکی منطقه و بین‌المللی داشته است، تا به امروز آنگونه که انتظار می‌رفت نتوانسته نقش بایسته‌ای در فعالیت‌های اقتصادی و لجستیکی بندری و دریایی ایفا کند و به اجرا برساند.


🔻روزنامه اعتماد
📍 برای چه کسانی می‌‌نویسم؟
✍️ عباس عبدی
دو روز پیش روزنامه‌ای که تحت مدیریت یک نهاد نظامی است در نقدی علیه یادداشت بنده تحت عنوان «بی‌اثری کار فرهنگی» یادداشتی نوشته و معتقد است که «روزنامه اعتماد در شماره اخیر خود در یادداشتی با عنوان «بی‌اثری کار فرهنگی» ادعا کرده است که حجاب با کار فرهنگی نمی‌شود، به این دلیل که به تعبیر نویسنده این روزنامه، نظام فقط کار فرهنگی نمی‌کند و همزمان کار حقوقی هم می‌کند، پس کار فرهنگی جواب نمی‌دهد «چون پوشش زنان از وضعیت اختیار بیرون آمده و الزام حقوقی و بیرونی پیدا کرده است» ... در حال حاضر رسانه‌های جریان اصلاح‌طلب مستمرا در حال تولید محتوا درخصوص ضرورت پایان‌ دادن به مساله حجاب اجباری هستند و شواهد نشان می‌دهد محوریت عمومی‌سازی موضوع حجاب اجباری از سوی اصلاح‌طلبان در پژوهش سفارشی رأس جریان اصلاحات، با همین نویسنده اعتماد است.»
در اینجا نمی‌خواهم که رویکرد امنیتی فوق را نقد کنم، زیرا این عادت نویسندگان محترم این نوع نشریات است که هر گاه کم می‌آورند تنها راهی که برای مقابله و از میدان به در کردن دیگران پیش‌روی خود باز می‌بینند، امنیتی کردن موضوعات است. اعتراضات مدنی، مساله حجاب، طرح مطالبات عادی کارگران و بازنشستگان و نیز نوشتن درباره هر موضوع متعارفی را فوری امنیتی می‌کنند، در واقع می‌خواهند زمین بازی را تغییر دهند، بلکه دست بالا را پیدا کنند. ولی این رویکرد معمولا در ادامه راه به ضد خودش تبدیل می‌شود. در این یادداشت مرتبط با این نگاه به نکته‌ای اشاره خواهم کرد که امیدوارم مورد توجه قرار گیرد. این نکته را اخیرا در جای دیگر خطاب به نیروهایی که در نقطه مقابل قرار دارند نیز گفته‌ام.
برای آنکه نوشته‌ای مصداق اتهام فوق باشد و بخواهد بحث حجاب را به سطح خیابان بکشد، نیازمند آن است که مخاطب آنها کسانی باشند که بتوانند پای کار این اقدام باشند. این افراد شامل جوانان، زنان و دختران و به‌طور کلی ناراضیان از وضع موجود هستند، به ویژه ناراضیانی که انگیزه اقدام عملی نیز دارند. درحالی که مخاطبان من هیچ‌گاه این گروه‌ها نیستند. از زمانی که درباره موضوعی فکر می‌کنم تا هنگامی که می‌نویسم و حتی پس از آنکه بازخورد مطالبم را می‌بینم، هیچ‌گاه این افراد را به عنوان مخاطبم در ذهن ندارم. نه اینکه آنان مطالبم را قطعا نمی‌خوانند، به‌ طور طبیعی اندکی از آنان هم می‌خوانند، ولی مخاطب اصلی بنده نیستند. مخاطب من در درجه اول فعالان و مسوولان حاضر در ساختار قدرت و طرفداران آن هستند. اگر قدری به ادبیات و منطق نوشته‌های من توجه کنید، این مساله روشن می‌شود. در واقع هدفم نشان دادن ناکارایی سیاست‌های آنها است. درحالی که مخالفان کاری به این مساله ندارند، آنان دنبال هدف‌های خود هستند. مساله من تبیین موضوعات و نقد سیاست‌ها است و مخاطب آن نیز عناصر اصلی حاضر در قدرت است. پس از این گروه مهم، بخشی از اصلاح‌طلبان پا به سن گذاشته یا ورود به سالمندی! مخاطب اصلی بنده هستند. اصولا جوانان و معترضان کف خیابان نه چندان بنده و امثال مرا می‌شناسند و نه با موضوعات و رویکردها و حتی ادبیات نوشتاری ما سنخیتی دارند، و چه بسا مسخره بکنند. من اگر بخواهم برای این گروه‌ها بنویسم، هم ادبیات نوشتاری خود را تغییر می‌دهم و هم نحوه ورود به موضوعات را. اگر شرایط اجازه می‌داد یک یادداشت با این رویکرد می‌نوشتم و با تیتر جذاب و ادبیات احساسی و نتیجه‌گیری‌های فوری منتشر می‌کردم تا آقایان متوجه شوند که نوشتارهایی که آنان مخاطب باشند، از چه ادبیات و منطقی پیروی می‌کند؟ جهت اطلاع شما مشخصات دنبال کنندگان حساب اینستاگرامی من چنین است که ۱۴درصد زنان هستند و ۴درصد آنان زیر ۲۵ سال هستند. یعنی کمتر از یک درصد مخاطبان من در اینستاگرامی است که پلتفرم مورد علاقه زنان و جوانان است.
پس چرا بخشی از این نیروهایی که مخاطب هستند، به جای استفاده از این مطالب هدف و مضمون آن را تحریف می‌کنند؟ علت این کار نیز روشن است. این‌گونه مطالب که در نقد رویکردهای رسمی است، بخش‌هایی از خود آنان را تحت تاثیر قرار می‌دهد و به تأمل وامی‌دارد. این به معنای آن نیست که هر چه می‌نویسم درست است. حتی مواردی هم هست که دوستان خودم هم ممکن است نپسندند و با نتیجه‌گیری آن موافق نباشند، ولی در هر حال موضوعاتی است که مخاطب را به تأمل بیشتر دعوت می‌کند. شاید نتیجه آن هم راسخ‌تر شدن بر اعتقادات قبلی آنان باشد ولی همیشه هم این‌چنین نیست.
یک پرسش دیگر این است که چرا این نوع مطالب تا این حد باعث نگرانی طرفداران سیاست‌های سخت‌گیرانه می‌شود؟ یک دلیل اصلی برای آن می‌توان ذکر کرد و آن سستی استدلال‌های مدافعان این سیاست‌ها و عدم اعتماد به نفس آنان است.

این چیزی است که لایه‌های معترض جامعه نیز مستقیما در رفتار شما می‌بینند و نه از طریق یادداشت‌های امثال من. گیرم من و دیگران ننویسیم شما با آثار رفتارتان چه می‌کنید؟ هنگامی که می‌نویسم خودم را به جای همین مخاطبان فرضی می‌گذارم و می‌کوشم که از منظر آنان هم به ماجرا نگاه کنم و ببینم که چه تاثیری بر برداشت‌های آنان و حتی بر احساسات آنان می‌گذارد. در درجه اول حساس هستم که آتش کینه و نفرتی را روشن یا شعله‌ور نکنم. احساساتی را تحریک ننمایم و فقط بر منطق گفتاری تاکید کنم. ولی متاسفانه همین رویکرد نیز مورد نفرت برخی از این افراد است که نمی‌توانند در این میدان وارد شوند. اتفاقا کسانی که برای گروه‌های پای کار اعتراضات می‌نویسند زیاد هستند و راحت هم می‌نویسند و تا حدی در امان هم هستند. خیلی روشن باید گفت؛ نوشتن نه سود مالی برای من دارد، می‌توانید حقوق دریافتی مرا از روزنامه جویا شوید، احتمالا جز تاسف و تعجب واکنش دیگری نخواهد داشت. هزینه‌های سنگین نوشتن هم که بر کسی پوشیده نیست و البته بنده همیشه از بیان آن در مورد خودم خودداری کرده‌ام، اگر وجدان اجازه می‌داد، قطعا قلم را به زمین می‌گذاشتم. از عمر ما نیز چندان باقی نمانده است که حسابی برای آینده خود باز کرده باشم. بنابراین مخاطبان محترم به جای تحلیل‌های امنیتی و پیچیده کردن موضوعات، مطالب مرا بخوانند، اگر نکته مفیدی بود از آن استفاده کنند و اگر بی‌اهمیت و نادرست بود، گمان نکنند که مردم و جوانان نشسته‌اند تا آن را بخوانند و منحرف شوند! آنان به نگاه و مطالب ما می‌خندند، همچنان‌که به نگاه‌ها و مطالب شما می‌خندند. البته هر کدام از زاویه‌ای می‌خندند. ما را از روی ساده‌انگاری که نسبت به شما داریم و شما را هم به دلایل دیگری که احتمالا خودتان بهتر می‌دانید. شخصا حساسیت یا مخالفتی با برخی ارزش‌ها و اهداف شما ندارم. اتفاقا با بخشی از آنها موافق هم هستم. استقلال برایم مهم است، اخلاق و معنویت، عدالت، احترام به ارزش‌های تاریخی و سنتی اهمیت دارد. اتفاقا من بیش از آنکه تحول‌خواه باشم، رویکرد محافظه‌کارانه دارم و شاید در میانه این طیف هستم. ولی آنچه می‌بینم این است که به نام دفاع از این ارزش‌ها و رویکردها، بنیان‌های آن را نابود می‌کنید. نفاق و دورویی را نهادینه می‌کنید. همه این ارزش‌ها فقط در پرتو عقلانیت و علم قابل تحقق است. تا آنجا که به یاد دارم حتی یک استدلال غیرعقلی از پیامبر و امام علی در زندگی سیاسی و جمعی آنان نشنیده‌ام و اکنون بخشی از نیروهای مدعی، عقل و علم را به کلی تعطیل کرده‌اند و انتظار دارند که دیگران هم چنین کنند. جامعه ایران در نقطه عطف تاریخی خود قرار دارد. همه سرمایه‌های تاریخی و سنتی آن و به‌ طور مشخص گزاره‌ها و مفاهیم و ارزش‌های اسلامی در تقابل با مطالبات و واقعیات مدرن به میدان آمده است. این تقابل فقط از طریق تفاهم و عقلانیت و التزام به علم حل شده و قابل رسیدن به تفاهم است. اگر ایران از این نقطه عطف خود عبور کند، آینده امیدبخشی را شاهد خواهیم بود. ظرفیت‌های این کشور فراوان و حتی بی‌نظیر است. ولی وجود بحران‌های گوناگون نتیجه چیزی نیست جز پشت کردن به عقلانیت و علم. قرار نیست کسی را محکوم کنیم. همه به نسبتی در این ماجرا نقش داشته‌ایم. نگاه را به آینده ببریم. فرزندان ما و آیندگان ما را نخواهند بخشید اگر این وضع را ادامه دهیم. لطفا مسائل عادی را امنیتی نکنید. قدری ارتفاع بگیرید شاید بسیاری از رفتارهای رسمی برای‌تان خنده‌آور بلکه گریه‌آور شود. از نقد آنها استقبال کنید و نه تخطئه. والسلام.


🔻روزنامه شرق
📍 جامعه غایب
✍️ کامبیز نوروزی
‌از زمان آشنایی ایران با تمدن و جامعه جدید اروپا که مصادف با دوران حکومت قاجار بود، جدال میان اهل تجدد و اهل شرع دامن گرفت. جان این جدال این بوده است که برای انتظام و سامان جامعه و ساختار حکومت به کدام طریق باید رفت و راه چیست؟

اهل تجدد انگشت به سمت اروپا گرفتند که به تازگی ثمرات شیرین و دلپذیر رنسانس و انقلاب صنعتی را می‌چشید و برای آن ناظر بیرونی که از جامعه فقیر و بیمار و بی‌نظم و استبدادزده ایران آمده بود دلبری می‌کرد. آنها قانون اروپا، به‌ویژه فرانسه را درمان دردها یافته‌ بودند. اهل فقه و شرع و مجموعا حقوق دینی در مقابله با متجددان بر آن بودند که فقه و احکام شرعی نه فقط کافی، که مطلوب است و با تمسک به آن جامعه و حکومت سامان می‌یابد. معروف‌ترین نماینده این تفکر شیخ فضل‌الله نوری بود که هرچند جان بر سر عقاید و اعمالش گذاشت اما فکرش در آینده ادامه یافت.

استناد و استدلال اهل تجدد متمرکز بر توفیقات فراوان جامعه اروپایی بود که در آن اقتصاد و فرهنگ و آزادی شکوفا بود و حکومت‌ها تابع اراده مردم. در آثار میرزا یوسف‌خان و ملکم و تقی‌زاده و دیگران این توصیفات و استدلال‌ها فراوان است. آنها می‌پنداشتند که آنچه اروپا را به این روزهای روشن رسانده، قانون است. پس باید قوانین آنها را آورد و تصویب کرد و به کار گرفت. فقیه بزرگی مانند علامه نائینی نیز همت گماشت بر اینکه موافقت شرع با این دیدگاه را تبیین کند‌. قانون اساسی مشروطه که مقتبس از قانون اساسی فرانسه و بلژیک بود محصول همین نگاه است.

اهل شرع اما در برابر این دیدگاه صف‌آرایی داشته‌اند. ایشان احکام شرعی را به عنوان حکم خداوندی به طور موبد مناسب و متناسب با جامعه می‌دیده‌اند که می‌تواند جامعه را به سعادت برساند. آنچه حق و عدالت است احکام شرعی است که از ادله شرعیه استنباط می‌شود.

این دو دیدگاه اگرچه اختلافاتی پردامنه و بسیار عمیق با یکدیگر دارند اما در یک چیز با هم مشترک هستند. در هر دو دیدگاه «جامعه ایران غایب است». یک دیدگاه بیرون از مکان است و دیگری بیرون از زمان.

مهم‌ترین منبعی که اهل تجدد برای اثبات نظرات خود به آن استناد می‌کرده‌اند تجربه اروپایی پیشرفت و دموکراسی و نظم است که توسط قوانین متعدد پایدار شده‌اند. این دیدگاه بر خارج از مکان و جغرافیای ایران متکی است و منبعث از تجربه زیسته جوامع اروپایی است.

طرفداران حقوق دینی اگرچه به تجربه زیسته جغرافیای دیگر کاری ندارند اما متکی به سلسله‌ای از احکام هستند که در زمانی بیرون از زمان جاری بیان شده‌اند. مرحوم مرتضی مطهری با درک همین خصوصیت بود که تلاش کرد با طرح «مقتضیات زمان» این فاصله را تا حدی از میان بردارد.

مخرج مشترک دو تفکر فعال و مؤثر در جامعه ایرانی، اهل تجدد و اهل شرع، غیاب جامعه در تفکر و سپس در طراحی نظامات حقوقی مناسب برای توسعه و پیشرفت و ثبات و آزادی‌هاست. یکی بیرون از مکان است و دیگری بیرون از زمان.

مسئله اینجاست که هر جامعه در زمان معین دارای خصوصیات و ساختارها و قواعد و اصول زیستی خود است. در قاره کوچک اروپا با وجود تاریخ و دین مشترک تنوع وسیعی مشاهده می‌کنیم. زبان، آداب و رسوم، سنت‌ها، ادبیات، حتی تفکرات فلسفی و خیلی چیزهایشان از یکدیگر متمایز است. نظام حقوقی انگستان هیچ شباهتی با نظام حقوقی فرانسه ندارد. حقوق آلمان یک چیز است و حقوق ایتالیا چیز دیگر، سنت‌های سیاسی روسیه قابل قیاس با سوئیس نیست و... . با همه مشترکاتی که این کشورها دارند اما این تفاوت‌های وسیع و عمیق در آنها هویداست. اینها جملگی محصول تجربه زیسته تاریخی هریک از این جوامع‌اند.

در سوی دیگر نیز بیرون از زمان تفاوت‌های همه‌جانبه جامعه امروز ایران با گذشته‌ها و زمانه‌ای ایران و دیگر جوامع خاورمیانه‌ای آشکار است.

نمی‌توان یک جامعه را بر پایه ساختارهایی از قواعد و اصول سامان داد که براساس تجربه‌های زیسته بیرون از زمان و مکان شکل گرفته‌اند. تقریبا هیچ‌یک از قوانینی که نهادهای مدرن را به ایران وارد کرد، از قانون اساسی مشروطه تا قوانینی مثل قانون مالیات و قانون ثبت و قانون تجارت و... موفق نبودند و نتوانستند به درستی اجرا شوند. مانند اینکه در ایران مردم همچنان مالیات را پول زور می‌دانند و از نظر دولت مالیات موجب هیچ حقی نیست. در دهه‌های جدیدتر نیز قوانینی که متکی به حقوق دینی به نظام حقوقی ایران وارد شدند، به چالش‌هایی دامن زدند. عادت مألوف دیرین ماست که هر ناکامی را بیرون از خود جست‌وجو کنیم و علتش را در دیگری بیابیم. همواره یک «دیگری» وجود داشته است که مانع از رسیدن به آرمان‌هایی مانند عدالت و آزادی و توسعه و... بوده‌‌اند.

غفلت بزرگ این است که هرگاه سخن از تغییر و تحول بوده، با همه صداقتی که مصلحان اجتماعی داشته‌اند، این را ندیده‌اند که جامعه ایران با همه تنوعی که داشته است چگونه و با چه شیوه‌ای می‌تواند به این اهداف و آرمان‌ها دست یابد؟ روشی که سازگار باشد با ساختارهای اجتماعی، سنت‌ها، ارزش‌ها و تنوع اجتماعی ایران چیست؟ تاریخی‌بودن ایران فقط یک تابلوی افتخار نیست.

ایران در طول تاریخ طولانی خود در برابر انواع توفان‌ها تاب آورده و زبان و هویت خود را محفوظ داشته است و تن به هر فرمان و دستور و امریه نمی‌دهد. اگر آن را نپسندد، از آن تن می‌زند. به تعبیر محمدعلی اسلامی‌ندوشن خاک ایران «مظروفی است که فرهنگ و تاریخ سه هزار ساله ما در آن قرار گرفته‌ است». این مظروف چه ظرفی می‌خواهد که سالم بماند و شیرین‌تر و گواراتر شود؟ نه بلور بوهمیای چک نه کاسه سفالی صدها سال پیش نمی‌توانند ظرف این مظروف باشند.

سنت فکر سیاسی و حقوقی نمی‌تواند در غیاب جامعه از بیرون از زمان و بیرون از مکان مشکل‌گشای جامعه ایرانی باشد. امید می‌آفریند ولی امیدهایش زود به ناامیدی می‌رسند. پرسش از ابعاد گونه‌گون چیستی جامعه ایرانی و انداختن طرحی که لباس فاخر و اندازه این تن زخم‌دیده باشد دشوار است اما تا این پاسخ پیدا نشود گرهی از گره باز نمی‌شود. این پاسخ نه بیرون از مکان کشف می‌شود و نه بیرون از زمان. این پاسخ در دل جامعه امروز است.


🔻روزنامه کسب‌وکار
📍 اصلاح نظام مالیاتی به نفع تولید
✍️ عبدالمجید شیخی
دولت باید اصلاح اساسی در نظام مالیاتی انجام دهد. در واقع باید نظام مالیاتی را دگرگون کند. بزرگترین اقدام جلوگیری از فرار مالیاتی است که لازمه آن طراحی سامانه رصد تراکنش‌های پولی و مالی و پیاده سازی آن است تا تمام تراکنش‌ها کنترل شوند و از محل انتقال و گردش سرمایه و نقدینگی براساس ضوابطی مالیات دریافت کنند. به این نکته توجه کنید که حجم اقتصاد و حجم گردش سرمایه در بخش غیرمولد به قدری بالاست که جلوگیری از فرار مالیاتی برای دولت بس است و نیاز به فروش حتی یک قطره نفت هم ندارد. در کنار این لازم است تمام بنگاه‌ها به پایانه‌های الکترونیکی فروش تجهیز شوند. روش‌های اخذ مالیات خوداظهاری و ممیّزی روش‌های غلطی است همچنین باید پایه‌های مالیاتی اصلاح، بسیاری از معافیت‌ها لغو شود و ضرایب مالیاتی هم باید به نفع تولید حقیقی اصلاح شود.
با اصلاح نظام مالیاتی کشور می توان اقشار پردرآمد و ضعیف را شناسایی کرده و از فرار مالیاتی جلوگیری کنیم. همچنین می توان بسیاری از اقلامی که در بخش غیر حقیقی اقتصادی تبدیل به یک کالای سرمایه ای شده اند را رصد کرده و از آنها مالیات بگیریم. مسکن، خودرو، ارز و سکه که تبدیل به کالای سرمایه‌ای شده‌اند باید از بخش غیر حقیقی اقتصاد خارج شوند.
حجم بخش مجازی باید به حداقل برسد. همین سامانه باید متکی شود به یک سامانه بارکد گذاری کالا که کالاها را از مبدا تا مقصد رصد کند. از کجا می آید به کجا می رود از مبدا داخلی تا مقصد خارجی. یا از مبدا خارجی تا مقصد داخلی. نظام بارکدگذاری کالا که از دولت نهم برنامه‌اش مطرح بود، هنوز اجرایی نشده است.
بنابراین این نظامات هوشمند یکپارچه مانند سامانه تراکنش‌های مالی و پولی و یا سامانه بارکدگذاری کالا برای رصد کالاها و تنظیم تجارت خارجی و غیره، همزمان می تواند کمک زیادی به سامانه سازمان مالیاتی هم بکند. همه این ها دست به دست هم خواهند داد تا منابع کسری بودجه دولت نه تنها تامین شود؛ بلکه دولت دستش پر باشد تا بتواند این گونه طرح های افزایش حقوق و همسان سازی را اجرایی کند.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین