🔻روزنامه تعادل
📍 هیجان سیاسی در بازارها
✍️ فردین آقابزرگی
بازار سرمایه نسبت به سایر بازارها بازدهی بیشتری داشته اما این بازدهی لزوما به تغییر در سوددهی شرکت‌ها ارتباطی ندارد و می‌دانیم که دولت تبحر خاصی در دست‌اندازی آنها دارد، بنابراین موضوع سودآوری شرکت‌ها نیست که این موضوع هم در سال ٩٩ و هم سال گذشته دیده شد. به‌طوری که در سال گذشته شاهد آن بودیم که با تغییر در سود شرکت‌ها لزوما قیمت سهام تغییری نداشت. حمایت از بازار سرمایه به معنای خروج از قیمت دستوری است. در طول دوره‌های دولت محافظه‌کار، اصلاح‌طلب و دولت‌هایی که بورس را قمار می‌دانستند و دولت‌هایی که برای جذب سرمایه به بورس فراخوان عمومی اعلام می‌کردند بورس نسبت به سایر بازارها بیشترین بازدهی را داشت و در ٨ سال گذشته بیشترین بازدهی متعلق به بازار سرمایه و بورس بوده و با این شرایط باید بستر برای ورود نقدینگی به بورس مهیا شود.
در حال حاضر هم دلیل رشد متغیر‌های کلان اقتصادی حجم نقدینگی تورم که عدم تناسب رشد اقتصادی است. اما چون نمودش را در سطح جامعه نمی‌بینیم مورد تردید است که رشد اقتصادی با نفت یا بدون نفت ۴.۵ درصد ۶.۵ درصد آیا درست است یا خیر؟ روی کاغذ چیز‌هایی نوشته‌اند، اما نمودش در معیشت مردم دیده نشده است. به همین دلیل این متغیر‌ها با فنری که سال گذشته جمع شده بود و اجازه ندادند بالا برود یک باره خودش را نشان داد. همسو و همراستا با میزان تورم نرخ ارز باید رشد کند. حتی اگر در بازه کوتاه مدت مدیریت و سرکوب شود بالاخره خود را نشان می‌دهد. بنابراین، انتظار من به عنوان یک فعال اقتصادی این است که اگر تورم پیش‌بینی شده ما برای سال ۱۴۰۳ بر اساس گفته مسوولین که به عنوان کارنامه مثبت ارایه می‌کنند که به سمت ۴۰ درصد کاهش داده‌اند و باید انتظارداشته باشید ۴۰ درصد نرخ ارز از ۶۲ هزار تومان تا انتهای سال با فرض ثابت بودن نرخ تورم اضافه شود. بنابراین، دلار ۸۵ و ۹۰ هزار تومانی در انتهای سال ارزش طبیعی پول که هیجانات سیاسی و اشتیاق به خرید و مخاصمات بین‌المللی را کنار می‌گذاریم و با فرض ثابت بودن شرایط حال این اتفاق رخ می‌دهد.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 اقتصاد «داده‌محور» برای بنگاه‌ها
✍️ دکتر سیاوش محدث
در سطح فعالیت‌های تجاری، نگاهی به آنچه در سال گذشته موجب شکوفایی یا نزول بنگاه شده است، می‌تواند به آینده‌ای بهتر برای بنگاه بینجامد. مهم‌تر آنکه بنگاه می‌تواند با نگاه به پیشرفت تکنولوژی و ارزیابی تاثیر بهره‌گیری از این فناوری‌ها، درس‌های مهمی برای مدیریت فرآیند تولید خود در دوره جدید بگیرد.
سال۱۴۰۲ برای بنگاه‌های تولیدی و خدمات در سطح جهانی سالی پر تلاطم و سرشار از چالش‌های جدید بود. برای اولین بار، خدمات پیشرفته مبتنی بر هوش مصنوعی مولد (generative AI) برای مصرف عادی و تولیدکنندگان عرضه شد و بنگاه‌ها به‌طور مستقیم پیامد‌های استفاده از این سرویس‌های مبتنی بر ارتباط زبانی شرکت open AI را احساس کردند. در این مقاله، هدف این است که درس‌هایی از اقتصاد داده‌محور عصر جدید برای بنگاه‌های تولیدی و دیجیتالی ایران به‌طور جداگانه ارائه شود.

در بسیاری از کشورها و طی دو سال اخیر، بازار‌ها به شکل بسیار سریع خود را با این نهاده تولید جدید وفق دادند: بنا بر ارزیابی بلومبرگ، سرمایه‌گذاری شرکت‌های آمریکایی در این صنعت طی ۲سال اخیر ۴برابر شده و قیمت پایین دریافت APIاز شرکت‌های مرجع، امکان ایستادن بر شانه‌های این بنگاه‌ها را از طریق نوآوری باز برای استارت‌آپ‌ها فراهم کرده است. مهم آنکه سود هنگفت شرکت‌های عرضه‌کننده این سرویس‌ها منجر به ورود بازیگران بزرگی مانند گوگل و اپل به این عرصه شده است و به نظر می‌رسد جذابیت‌های این محصولات باعث انقلاب بعدی صنعتی و افزایش بهره‌وری پس از چند دهه نزول باشد. از آنجا که ورود به چنین بازاری و رقابت با شرکت‌های تریلیون دلاری برای تازه‌واردان خرد‌تر عملا غیرممکن به نظر می‌رسد، بنگاه‌های خدماتی و تولیدی موجود و نوپا باید بر استفاده از خدمات شرکت‌های پیشرو بازار در راستای بهینه‌سازی محصولات خودشان تاکید کنند.
ظهور هوش مصنوعی و داده‌محوری برای بنگاه‌های تولیدی دو پیامد عمده دارد که متداوما و در سطح جهانی موضوع بحث متخصصان بوده است. پیامد اول تطابق فرآیند تولید با بهینه‌سازی نیروی کار (یادگیری ابزار جدید) و پیامد دوم متمرکز بر سرمایه، بهینه‌سازی تقاضای کالای واسطه‌ای و خط تولید (کاهش هزینه‌های نامولد) است. به‌طور خلاصه، از نیروی کار متخصص و غیرمتخصص و شرکت‌های مشاوره صنعتی انتظار می‌رود که یادگیری نحوه کار با ابزارهای هوش مصنوعی مولد را سرلوحه برنامه خود قرار دهند و بتوانند خطای وظایف روزمره مانند نامه‌نگاری اداری و درون سازمانی و همچنین برنامه‌نویسی ساده را به حداقل برسانند.

از سویی دیگر، شرکت‌ها با شبیه‌سازی فرآیند تولید خود از طریق مدل‌سازی و استفاده از داده‌های لحظه‌ای (زمان واقعی) خود می‌توانند هزینه‌های خط تولید خود را کاهش دهند. چنین کاهشی معمولا از طریق کاهش ماده اولیه اتلاف‌شده و بهینه‌سازی مصرف انرژی صورت می‌گیرد. به‌عنوان مثال، تصور کنید که یک تولیدکننده سرامیک درمی‌یابد که خاموش و روشن کردن کوره در حین استراحت کارگران نه تنها موجب کاهش مصرف انرژی نمی‌شود، بلکه گرم کردن دوباره این کوره از گرم نگاه داشتن کوره به میزان اندکی بیشتر انرژی مصرف می‌کند. چنین کاهش هزینه‌ای شاید در کوتاه‌مدت جزئی به نظر بیاید، اما تکرار مداوم چنین بهینه‌سازی موجب افزایش تولید و سود بنگاه یا رفاه مصرف‌کنندگان (به‌دلیل قیمت پایین‌تر محصول نهایی) خواهد شد.

در بازار خدمات دیجیتالی، مساله کمی متفاوت است. به‌طور عادی، این‌گونه شرکت‌ها به شکل خودکار تلاش می‌کنند خود را با فناوری پیشرو جهانی تطبیق دهند. چنین انطباقی در بازارهای دیجیتالی به‌دلیل انحصار (یا انحصار چندجانبه) و حاشیه سود (mark up) بالاتر از تولید صنعتی و نااطمینانی پایین‌تر با سرعتی بالاتر صورت می‌گیرد. آنجایی که اقتصاد ایران به‌طور فزاینده‌ای دیجیتال شده است و اکثر خدمات خرده‌فروشی، حمل‌ونقل و ترابری از طریق دیجیتال صورت می‌گیرد، نمی‌توان بر تطبیق‌پذیری بازار ایران خرده گرفت و می‌توان انتظار داشت که نیروی کار ماهر شاغل در این بخش به سرعت خود را با هوش مصنوعی مولد تطبیق دهد.

اما چالش عصر جدید ورای دیجیتالی شدن است و «داده» در قلب پژوهش‌ها قرار گرفته است: اگر این فعالان بازار دیجیتال نتوانند از داده‌های بزرگ استفاده ببرند، نمی‌توان به ادامه رشد بالای این بخش طی دهه اخیر خوش‌بین بود. بسیاری از این شرکت‌ها چند میلیون تراکنش در ماه را ثبت می‌کنند و عمدتا دارای مالک یا مالکان مشابه هستند یا به‌طور مستقیم و غیرمستقیم زیر نظر هلدینگ‌های فعال در بخش دیجیتال مدیریت می‌شوند. اگر – با فرض حفظ حریم شخصی مصرف‌کنندگان – این بنگاه‌ها داده‌های خود را با یکدیگر به اشتراک بگذارند، امکان بهره‌برداری حداکثری از داده به‌عنوان یک عامل بهینه‌ساز فراهم می‌شود.

مهم‌ترین جنبه، بهینه‌سازی خریدهای عمده این شرکت‌ها و کاهش هزینه‌های انبارداری از طریق تخمین تقاضای با خطای کمتر محصولات در دوره‌های آتی است. طریق دومی که استفاده از داده‌های بزرگ موجب کاهش هزینه‌های این شرکت‌ها می‌شود، افزایش بازاریابی مویرگی از طریق ارتباط ارزان با مشتری (ایمیل) با ترکیب محصول+قیمت مورد نظر مشتری است که همگام با سیاست تبعیض قیمتی بنگاه‌های بزرگ با قدرت انحصاری است. این‌گونه فعالیت‌ها نه تنها درآمد شرکت را افزایش می‌دهد، بلکه هزینه‌های نامولد مربوط به بازاریابی کور (مانند بیلبوردهای گران بزرگراهی) را کاهش می‌دهد.

نهایتا، داده‌محوری یکی از چندین راه پیش روی بنگاه‌ها برای افزایش بهره‌وری و سودآوری است. از آنجا که شرکت‌های پیشرو و رهبر بازار به‌دلیل ریسک‌پذیری بالاتر همواره مایل به انجام آزمون و خطای داده‌محوری بوده‌اند، شرکت‌های ایرانی می‌توانند با ارجاع به گزارش‌های فصلی شرکت‌های بزرگ -که برای عموم قابل دسترس است- و فعالیت‌های خبری استارت‌آپ‌ها در شبکه‌های اجتماعی، از مزایای داده‌محوری با جزئیات بیشتری با خبر شوند.

خبر خوب آنکه نظام حساب‌های ملی (SNA) که به کشورها مشاوره حسابداری شرکت‌ها ارائه می‌کند، اعلام کرده که از سال۲۰۲۵ شرکت‌ها می‌توانند «داده»هایی را که در فرآیند تولید استفاده می‌کنند، به‌عنوان دارایی ثابت ثبت کنند. در این گزارش، پیش‌بینی شده است که حدود ۰.۸ تا ۴درصد رشد شرکت‌ها (و در نتیجه رشد صنعت و اقتصاد) به‌دلیل عدم ارزش‌گذاری داده در حساب‌های ملی ثبت نمی‌شود و مخفی می‌ماند. به این دلیل، بسیاری از مدیران شرکت‌های بزرگ به دنبال روش‌های خلاقانه برای ارزش‌گذاری دقیق داده رفته‌اند تا عملکرد مخفی مانده شرکتشان در پشت پرده ماهیت داده نماند.


🔻روزنامه کیهان
📍 نقشی که بر آب شد
✍️ سید محمدعماد اعرابی
اندکی پس از عملیات طوفان‌الاقصی در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ «ولودیمیر زلنسکی» در محکومیت عملیات مقاومت فلسطین و برای حمایت از رژیم صهیونیستی گفت: «این عملیات مرا به یاد روزهای اولیه جنگ تمام عیار مسکو علیه کی‌یف می‌اندازد.» چنین تشبیه‌سازی احمقانه‌ای میان اوکراین و اسرائیل فقط از رئیس‌جمهور نادان اوکراین برمی‌آمد. مسلما اگر امروز در مورد شباهت اوکراین و اسرائیل از زلنسکی سؤال شود، او ترجیح می‌دهد این سؤال را بی‌پاسخ بگذارد و در مورد موضوع دیگری صحبت کند. چون هیچ‌کس دوست ندارد به رژیم جنایتکاری که مشغول نسل‌کشی در غزه است تشبیه شود.
احمقانه‌تر از این اقدام زلنسکی، تکرار همین تشبیه در سخنرانی ماه اکتبر «جو بایدن» رئیس‌جمهور آمریکا برای دریافت بودجه از کنگره در حمایت از اسرائیل بود. حالا کار به جایی رسیده که «فیونا هیل»، مسئول سابق وزارت امور خارجه آمریکا و کارشناس امور روسیه، سیاستی که بایدن در سخنرانی خود با تشبیه شرایط رژیم صهیونیستی به شرایط اوکراین در پیش گرفته بود را تصمیمی نادرست ارزیابی کند.
اما شاید این تشبیه در همان روزهای اولیه این‌قدر احمقانه به نظر نمی‌رسید. در واقع پشت این تشبیه محاسبه‌ای ساده وجود داشت؛ آمریکا پیش‌بینی می‌کرد می‌تواند با آن یک اجماع همگانی در حمایت از رژیم صهیونیستی علیه مقاومت فلسطین شکل دهد؛ درست شبیه کاری که در موضوع اوکراین علیه روسیه انجام دادند. آمریکا مغرور از اجماع‌سازی علیه روسیه، فکر می‌کرد در احیای نظم آمریکایی جهان تا حدودی موفق شده است. آنها توانسته بودند ۱۴۰ کشور را در مجمع عمومی سازمان ملل برای محکومیت حمله روسیه به اوکراین با خود همراه کنند؛ و همین تصور را برای حمایت از اسرائیل در فکر خود می‌پروراندند.
این فقط صبر بی‌نظیر و استقامت مثال‌زدنی مردم مظلوم غزه بود که ورق را برگرداند و محاسبات ایالات متحده را به هم ریخت. ۱۳ دسامبر ۲۰۲۳ (۲۲ آذر ۱۴۰۲) در مجمع عمومی سازمان ملل، آمریکا فقط توانست ۸ کشور را با خود در حمایت از اسرائیل همراه کند؛ کشورهایی مثل میکرونزی، نائورو و پاپوآ! زمانی «مادلین آلبرایت» وزیر خارجه سابق آمریکا در دولت کلینتون می‌گفت، نمی‌توان از نقش آمریکا در تصمیمات بین‌المللی چشم پوشید اما رأی‌گیری ۱۳ دسامبر ۲۰۲۳ مجمع عمومی سازمان ملل ثابت کرد آن دوران تقریبا به پایان رسیده است.
تشبیه اسرائیل به اوکراین یک ضربه سخت دیگر هم برای آمریکا و متحدانش به همراه داشت. ضربه‌ای که ناشی از افشای استانداردهای دوگانه آنها در مواجهه با موضوعات واحد بود. درحالی که آمریکا و متحدانش قصد داشتند تا با این تشبیه و یادآوری شرایط اوکراین در برابر تهاجم روسیه، سایر کشورهای جهان را به همدردی و حمایت از اسرائیل تشویق کنند اما همه چیز برخلاف خواست آنها رقم خورد و مردم جهان به همدردی با فلسطین پرداختند. نشریه انگلیسی تایم با انتقاد از قیاس اشتباه مقامات آمریکایی نوشت: «روسیه به اوکراین حمله و آن را اشغال کرد؛ اما در عملیات ۷ اکتبر حماس، این فلسطینی‌ها هستند که برای دهه‌ها تحت اشغال اسرائیل زندگی می‌کنند.» حالا با تبدیل فلسطین به موضوع اصلی اخبار جهان و پیوند آن به جنگ اوکراین توسط مقامات واشنگتن، آنها برخلاف انتظارشان و علی‌رغم میل باطنی‌شان باید به این سؤال پاسخ می‌دادند که چرا آمریکا و متحدانش مانند اوکراین از حق فلسطینیان در برابر اشغالگری اسرائیل دفاع نمی‌کنند؟
«پاتریک وینتور» سردبیر دیپلماتیک «گاردین» با اشاره به عواقب استانداردهای دوگانه آمریکا در مواجهه با قضیه فلسطین نوشت: «ریاکاری آشکار آمریکا در مورد اسرائیل و روسیه می‌تواند به قیمت از دست رفتن اعتبار جهانی این کشور تمام شود.» علاوه‌ بر این روزنامه‌نگار انگلیسی، دیپلمات‌های غربی نیز به فایننشال‌تایمز گفتند: «واکنش غربی‌ها به عملیات هفتم اکتبر [طوفان‌الاقصی] ماه‌ها تلاش غرب برای ترسیم کردن روسیه به عنوان یک کشور مطرود در سطح جهان با ادعای نقض قوانین بین‌المللی را خنثی کرده و حالا خود آمریکا، اتحادیه اروپا و متحدان‌شان [به دلیل مواضعی که در حمایت از اسرائیل اتخاذ کردند] متهم به ریاکاری شده‌اند.»
برای نشان دادن ریاکاری آشکار آمریکا و متحدانش در موضوع فلسطین می‌توان مصادیق بسیاری را فهرست کرد. تازه‌ترین نمونه آن نامه اخیر نمایندگان مجلس آمریکا برای توقف ارسال سلاح به اسرائیل است. ۴۰ نماینده دموکرات مجلس آمریکا در نامه‌ای به بایدن و بلینکن در واکنش به کشته‌شدن ۷ امدادگر خارجی توسط رژیم صهیونیستی، خواستار توقف انتقال سلاح به اسرائیل شدند. این در حالی است که نزدیک به ۳۳ هزار نفر غیرنظامی فلسطینی از ابتدای حمله رژیم صهیونیستی به نوار غزه، به شهادت رسیده‌اند. کشتاری که با حمایت کامل آمریکا و با تسلیحات عمدتا آمریکایی انجام شده اما در تمام این مدت هیچ خبری از چنین نامه‌ای برای متوقف کردن ارسال سلاح به اسرائیل نبود. ظاهرا در منطق مضحک آمریکایی، امدادگران نباید کشته شوند اما مانعی برای مرگ هزاران امدادجو نیست. البته که اگر امدادگران هم شهروند کشورهای غربی نبودند، هرگز چنین نامه‌ای نوشته نمی‌شد.
طبق گزارش واشنگتن‌پست از زمان حمله رژیم صهیونیستی به نوار غزه بیش از ۱۰۰ محموله نظامی بی‌سروصدا از آمریکا به اسرائیل ارسال شده است. این محموله‌ها شامل مهمات‌تانک، گلوله‌های توپخانه ۱۵۵ میلی‌متری، بمب‌های هوا به زمین «سقوط آزاد»(غیر هدایت‌شونده)، مهمات هدایت‌شونده و موشک‌ برای نفوذ به پناهگاه‌های زیرزمینی و... بود. به گفته کارشناسان اسرائیل در غزه اغلب از بمب‌های ۹۰۰ کیلوگرمیMK۸۴ استفاده می‌کند که به قدرت تخریب بالا معروف است. آمریکا بسیاری از این تسلیحات را از زرادخانه‌های خود در اروپا به اسرائیل می‌رساند. طبق اعلام رسانه‌های اسرائیلی از ۷ اکتبر تاکنون حدود ۳۵ هزار تن سلاح و مهمات توسط بیش از ۳۰۰ هواپیما و حدود ۵۰ کشتی به اسرائیل منتقل شده است. بنا بر گزارشی، آمریکا علاوه ‌بر فروش جنگنده‌های F۳۵ و قطعات آن، ۱۸۰۰ فروند بمب MK۸۴ و ۵۰۰ فروند بمب MK۸۲ را به اسرائیل تحویل داده است. ارزش این تسلیحات چیزی حدود ۱۸ میلیارد دلار عنوان شده است. بمب MK۸۴ همان بمبی است که بیمارستان المعمدانی در نوار غزه با آن هدف قرار داده شد. جرمی کونیندیک، یکی از مقامات ارشد سابق در دولت بایدن و رئیس فعلی سازمان بین‌المللی پناهندگان درباره تسلیحات ارسالی واشنگتن به تل‌آویو، به واشنگتن‌پست گفت: «این میزان فروش فوق‌العاده [تسلیحات] در مدت زمانی بسیار کوتاه، کاملا نشان می‌دهد که عملیات اسرائیل بدون این سطح از حمایت ایالات متحده دوام نخواهد آورد.»
علی‌رغم این حجم از کشتار و جنایت توسط رژیم صهیونیستی اما وزارت امور خارجه آمریکا اعلام کرد نیازی به آغاز هیچ‌گونه بررسی رسمی در مورد اینکه آیا رژیم صهیونیستی مرتکب جنایات جنگی شده است یا خیر، نمی‌بیند. آمریکا نه تنها با وجود کشته‌شدن حدود ۳۳ هزار غیرنظامی در غزه ارسال تسلیحات به اسرائیل را متوقف نکرد بلکه قطعنامه‌های «آتش‌بس» و یا حتی «وقفه بشردوستانه» در شورای امنیت سازمان ملل را نیز وتو می‌کرد. موضوعی که باعث خشم کشورهای جنوب جهان (کشورهای در حال توسعه و کمتر توسعه یافته) شد. یک دیپلمات آفریقایی درباره این اقدامات آمریکا به رویترز گفت: «آنها اعتبار خود را با این وتو از دست دادند. چون چیزی که برای اوکراین خوب است برای فلسطین خوب نیست. این وتو به ما گفت که زندگی اوکراینی‌ها ارزشمندتر از زندگی فلسطینی‌ها است.»
خون شهدای غزه و صبر مردم مظلوم آن، از این زاویه کاملا به ثمر نشسته است. آمریکا و متحدانش امروز در موضوع فلسطین منزوی‌تر از همیشه هستند و با یک رسوایی آشکار در به کارگیری استانداردهای دوگانه مواجه‌اند. وضعیتی که حتی «دانیل لوی»، مدیر برنامه خاورمیانه و شمال آفریقای شورای روابط خارجی اتحادیه اروپا و مشاور سابق دفتر نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی نیز به آن اعتراف کرد: «فضای جامعه در بسیاری از کشورهای جنوب (کشورهای در حال توسعه و کمتر توسعه یافته) و یا حتی کشورهای غربی به طور نمادین به یک فضای شورش علیه ریاکاری غرب، نظم غیرقابل قبول جهانی و نظم پسااستعماری تبدیل شده است.»
شکستی که آمریکا و متحدانش در جبهه سیاسی و بین‌المللی از طوفان‌الاقصی خورده‌اند به اندازه درماندگی نظامی رژیم صهیونیستی در باتلاق غزه مهم است. تا پیش از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ آنها می‌خواستند نظم جدیدی با حفظ نقش محوری خود در جهان ایجاد کنند؛ پس از ۷ اکتبر همه چیز تغییر کرد. البته آمریکا و متحدانش اکنون نیز در حال ایجاد نظمی جدید در جهان هستند با این تفاوت که به ازای هر روز ادامه جنگ غزه و حمایت از اسرائیل نقش خود را در جهان آینده کمرنگ و کمرنگ‌تر می‌کنند. یک دیپلمات ارشد از اعضای گروه هفت (هفت کشور صنعتی جهان،G۷) با اشاره به حمله رژیم صهیونیستی به نوار غزه و رویکرد دوگانه غرب در حمایت از اوکراین و عدم حمایت از فلسطین، به فایننشال‌تایمز گفت: «ما قطعا نبرد در حوزه جهان جنوب (کشورهای در حال توسعه و کمتر توسعه یافته) را باخته‌ایم. تمامی تعاملاتی که بر سر اوکراین با بلوک جهان جنوب انجام داده بودیم نقش بر آب شد. دیگر قوانین و نظم جهانی را فراموش کنید. آن‌ها دیگر حتی حاضر نیستند به حرف ما گوش دهند.»


🔻روزنامه اطلاعات
📍 اقتصاد گروگان سیاست
✍️ فتح‌الله جوادی
نگارنده قبلاً در همین ستون در قالب یک یادداشت هشدار دهنده اشاره‌ای داشت به سیاست سرکوب ارزی کاملاً سیاسی دولت در سال گذشته که فرجام این سیاست، جهش ارزی ناگزیر پس از انتخابات مجلس و در آستانه سال جدید است. این یادداشت چند ماه قبل از برگزاری انتخابات مجلس در همین ستون چاپ شد و گفته آمد که لطفاً مقامات دولت و بانک مرکزی دلایل قانع‌کننده‌ای برای اتخاذ این سیاست و رفع نگرانی مردم و فعالان اقتصادی از آنچه که در آینده‌ای نزدیک رخ خواهد داد ارائه دهند تا جامعه مطمئن شود که سیاست‌های آنان از جامع نگری و دوراندیشی و عقلانیت و تدبیر برخوردار است که البته چنین انتظاری هرگز برآورده نشد و بانک مرکزی صرفاً به این نکته اشاره داشت که با برنامه‌ریزی‌های صورت گرفته، جهش ارزی سال آینده توهمّی بیش نیست و مردم به شایعات توجه نکنند!
اما حال که فنر نرخ ارز در رفت ـ که باید درمی‌رفت ـ و اوضاع بازار را به هم ریخت، نمایندگان مجلس بر آن شدند که رئیس بانک مرکزی را به مجلس بکشانند و توضیح بخواهند. احتمالاً ایشان هم انتظارات تورّمی، تهدیدات دشمنان و شیطنت‌های رژیم جنایتکار اسرائیل را عامل اصلی این وضع آشفته معرفی می‌کند و عوامل خارجی و داخلی استکبار جهانی را عامل آن می‌نمایاند و اشتباهات بارها تکرار شده نظام سیاست‌گذاری و دخالت‌های بیجای دولتی را به روی خویش نمی‌آورد و در این میان مردم می‌مانند و نوسانات متعدد تورّمی و افزایش قیمت‌هایی که هنوز بهار به نیمه راه نرسیده، طعم خوش بهار و جوان شدن طبیعت را از مذاق‌ها برده است.
این روزها افسار گسیختگی‌ بهای سکه و طلا و افزایش ۲۵ درصدی قابل پیش‌بینی قیمت ارز، البته بیش از همه حقوق بگیران ثابت و کارمندان دولت را نگران کرده است که همین آغاز سال افزایش ۲۰ درصدی حقوقشان را پیش خور شده می‌بینند و آنها می‌مانند و بازاری که کاری به دغدغه‌های آنان و قدرت خرید‌شان ندارد و بلافاصله خود را با تورّم هماهنگ می‌کند؛ کاری که در قدرت حقوق بگیران نیست و صرفاً سفره‌هایشان را کوچک‌تر می‌کند.
کاملاً پیداست و بارها هم به آن اشاره شده تا زمانی که اقتصاد توسط سیاست و خواست و اراده حاکمان و مقامات سیاسی به گروگان گرفته شود و به زبان ساده‌تر، با اقتصاد و فضای کسب و کار با سازوکار و منطق علمی برخاسته از دانش بشری رفتار نکنیم به نتیجه دلخواه نمی‌رسیم و راه خروج از بحران را در نخواهیم یافت. حال متولیان دولت سیزدهم باید فهمیده باشند که برخلاف آنچه قبلاً گمان می‌کردند و برخلاف شعارهایی که فریاد می‌زدند و وعده‌هایی که می‌دادند، در عرصه عمل با چه زمین سفت و سختی روبرو می‌شوند و شده‌اند که باعث شده است در سی‌و دو ماهه نخست تصدی اداره دولت اکثر رکوردهای تورّمی را درنوردند؛ به نحوی که استمرار تورّم ۴۰ درصدی و بالاترین نرخ رشد بهای سکه و طلا در این بازه زمانی و بیشترین فاصله درآمد حداقل بگیران با خط فقر را به عنوان بالاترین رکوردها در تمامی دولت‌های پیشین برجای گذارند و نسبت دادن تمامی این اتفاقات به تحولات بیرونی و تحریم و جنگ غزه و حملات اسرائیل و... و دادن نشانی‌های غلط برای توجیه اشتباهات عملکردی و ناکارآمدی مدیریتی و فاصله گرفتن از دانش و منطق و عقل و تدبیر در نظام تصمیم‌گیری، دردی از آنان دوا نخواهد کرد، درد مردم و ملک و ملت را نیز.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 از پشت ذره‌بین به پشت تلسکوپ
✍️ محمد‌صادق جنان‌صفت
همه کسانی که اکنون در نهادهایی مثل مجلس یازدهم و دولت سیزدهم و نیز در رسانه‌های هوادار دولت فعالیت می‌کنند کسانی‌اند که در دوره فعالیت دولت‌های حسن روحانی منتقد بوده و پشت ذره‌بین‌های خود سنگر گرفته و کوچک‌ترین رفتار دولت در هر حوزه به‌ویژه اقتصاد را می‌دیدند و بازتاب می‌دادند و صدای انتقادشان گوش فلک را پر کرده بود.

همه منتقدان سرسخت و پیگیر سال‌های ۱۳۹۲ تا ۱۴۰۰ حالا اما در دولت سیزدهم و نیز در نهادهای دیگر فعالیت می‌کنند. این گروه پرشمار که طیف‌های گوناگون یک جناح سیاسی به‌حساب می‌آیند در این ۳۰ماه تازه ‌سپری‌شده اما به جای اینکه پشت ذره‌بین بنشینند و واقعیت‌های خرد و درشت را با هم ببینند، جزئیات را ببینند و از دولت انتقاد کنند پشت تلسکوپ نشسته و دوردست‌ها و پدیده‌های بزرگ را می‌بینند و البته دیدن کلیات که به هر حال اختیار تولیدشان در دست دولت است خوشایند است.
در سوی دیگر اما رسانه‌ها و کارشناسان اقتصادی و فعالان اقتصادی مستقل از نهادهای رسمی قدرت وجود دارند که برایشان تفاوت نمی‌کند کدام دولت با کدام مرام سیاسی قدرت را در دست دارد. آنها به وظیفه حرفه‌ای خود که دیدن واقعیت‌های جامعه و گزارش وضعیت به مردم است عمل کرده و بازهم به جزئیات نگاه می‌کنند و در نقد رفتارهای دولت‌ها رفتاری مشابه دارند. در این وضعیت اما کسانی که تا ۳۰ماه پیش پشت ذره‌بین نشسته و هر
یک تومانی که دلار بالا می‌رفت دولت و بانک مرکزی را زیر تیغ قرار می‌دادند و به رسانه و کارشناسان و رسانه‌نگاران مستقل فشار می‌آوردند که چرا پشت ذره‌بین نشسته و جزئیات امور و تحولات را بازتاب می‌دهند. برخی نیروهای تندروتر اما در سال جدید و در ادامه رفتار عناد‌آمیز خود با منتقدان به دولت فشار می‌آورند که چرا به این رسانه‌ها یارانه می‌دهد و چرا شرکت‌های دولتی به اینها آگهی می‌دهند.
این رفتارهای عجیب اما چیزی از واقعیت داستان نمی‌کاهد و شهروندان ایرانی به هر شکل و به هر قیمتی از رخدادها آگاه می‌شوند و این را از زندگی روزمره خود می‌فهمند. میلیون‌ها کارگر ایرانی می‌بینند که دولت با کارفرمایان در یک سنگر نشسته و راه افزایش مزد را حتی به اندازه‌ای که قانون تعیین کرده است می‌بندد. شهروندان می‌بینند که قیمت هر سکه تمام‌بهار از ۴۵میلیون تومان و دلار از ۶۵هزار تومان عبور کرده و به‌زودی قیمت دیگر کالاها می‌خواهد خود را به این مرزهای باورنکردنی برساند. آیا نوشتن این واقعیت‌ها بخش اصلی حرفه رسانه‌نگاری نیست؟ تغییر محل دیدن از ذره‌بین به تلسکوپ کاری حرفه‌ای نیست.


🔻روزنامه اعتماد
📍 فصل بی گدار به آب زدن نیست
✍️ محمدصادق جوادی‌حصار
واقعیتی مهم در همه جنگ ها و نبردها و رویارویی‌ها وجود دارد که باید آنرا پذیرفت. واقعیتی که می‌گوید هرگز نباید طرف مقابل در جنگ را دست کم گرفت، حتی اگر حریف در ظاهر ضعیف به نظر برسد. به عبارت روشن‌تر، هرگز نباید در جنگ‌ها احساسی عمل کرد و تدبیر را کنار گذاشت. حقیقت آن است که اسراییل مدت‌هاست، تحت فشار افکار عمومی داخلی و بین‌المللی قرار دارد. اگر قرار باشد،بین ایران و اسراییل طرفی به خاطر کشته شدن سرداران، اُمرا و نیروهایش احساس شرمندگی و شکست بکند، این طرف اسراییلی است. چرا که این اسراییل است که ادعا کرد ظرف یک هفته غزه را تصرف کرده، منطقه را صاف و نهایتا نیروهای رزمی حماس را نابود می‌کند. ضمن اینکه همه اسرای اسراییلی را هم آزاد می‌کنند.البته این ادعاهای طرف اسراییلی به پشتوانه حمایت‌های بی‌دریغ امریکا و فرانسه و انگلیس مطرح شدند. اسراییل اما نه تنها به این اهدافش دست پیدا نکرده بلکه افکار عمومی جهان هم بر علیه اسراییل بسیج شد. تا جایی که سازمان ملل علی‌رغم همه فشارهای سیاسی، قطعنامه‌ای علیه اسراییل مصوب کرد. پس از این قطعنامه اسراییل هر روز که آتش بس را می‌شکند، در واقع ناقض مصوبات بین‌المللی است.اسراییل هر بهانه‌ای هم که داشته باشد، پس از مصوبه سازمان ملل در خصوص آتش‌بس در حال پرداخت هزینه های فراوان در عرصه های دیپلماسی و افکار عمومی جهانی است. هنوز مدت زمان زیادی از اظهار نظر ترامپ به عنوان یکی از حامیان مهم اسراییل نمی‌گذرد که اعلام کرد: « اسراییل بازی را در افکار عمومی جهانی باخته است. همه می دانند اسراییل نیازمند حمله ایران است تا برای اروپایی‌ها و آمریکایی ها این توجیه را بتراشد که ایران یک تهدید امنیتی و نظامی است. باید این بهانه‌ها را از دست اسراییل گرفت. البته ایران هرگز اعلام نکرده که تلافی نمی‌کند و تاوان این حمله را از اسراییل نمی‌گیرد اما تاوان مهم‌تر آن است که اسراییل از ترس حمله ایران بیش از ۲۸سفارتخانه‌اش را تعطیل کرده است. اساسا معنای نبرد این نیست که کشورها فقط سلاح در دست بگیرند و وارد میدان جنگ شوند.

واقعیت آن است که اسراییل در همه جوانب، دست پایین را دارد؛ اینکه اعلام شده اسراییل خان یونس را هم ترک کرده و محاصره را شکسته، بخشی از فشاری است که این روزها تحمل می‌کند. البته حماس اعلام کرده این نوع خبرسازی‌ها بازی تاکتیکی اسراییل برای کاهش فشارهاست.اما در کل مشخص است که محور مقاومت در منطقه دست بالا را دارد و اسراییل به هیچکدام از اهداف اعلام شده خود نرسیده است.جز اینکه عنوان جهانی کودک‌کشی و کشتن زنان بی پناه و پیرزنان بی پناه و نسل‌کشی بر پیشانی این رژیم خورده است. معتقدم افکار عمومی ایران واقعیت‌ها را درک می‌کنند، افراد و جریاناتی که فشار بیهوده بر نیروهای نظامی کشورمان وارد می‌سازند، آگاهانه یا ناآگاهانه در زمین دشمنان بازی می‌کنند. به هیچ عنوان نباید نیروهای خودمان را تحت فشار قرار دهیم که به اسراییل حمله کنند. رزمندگان و فرماندهان و اداره کنندگان نبرد چه در اتاق های جنگ و چه در میدان باید راهبردهای مناسب را طراحی کنند نه اینکه به دنبال تعجیل در پاسخ دادن باشند. تعجیل در پاسخگویی به معنای قدرتمند بودن نیست. اگر اینگونه بود، امریکایی‌ها به دلیل ضرباتی که در سطح منطقه به کرات از ایران خورده‌اند باید به دنبال درگیری‌های پی در پی می‌بودند. در حالی‌که اینگونه رفتار نکرده و نمی‌کنند. ایران و امریکا پس از رخدادهای اخیر به کرات مدام پیام رد و بدل کردند، این پیام ها یعنی دیپلماسی جنگ. گذشت زمانی که بدون فکر در میادین جنگ به خط می‌زدند و تلفات بالا می‌دادند ، امروز نیازمند رویکردهای سیاستمدارانه، روانشناسانه و مدبرانه در حوزه نبردهای نوین هستیم تا کسی بی گدار به آب نزند. در یک کلام فصل آن نیست که بی گدار به آب بزنیم.


🔻روزنامه شرق
📍 سه یار دبستانی کاش واقعی بود
✍️ حمزه نوذری
دیروز دانش‌آموز دبیرستانی با آب‌و‌تاب قصه سه یار دبستانی را برایم تعریف می‌کرد و آن‌قدر از این قصه ذوق‌زده شده بود که می‌پرسید حسن صباح کیست؟ دوست دارم بیشتر درباره خواجه نظام‌الملک طوسی بدانم. واقعا خیام با این دو نفر دوست دوران مکتب بوده‌اند؟ وقتی پرسیدم دقیق‌تر بگو جریان چیست؟ گفت بچه‌های مدرسه در سال جدید درباره سریال حشاشین حرف می‌زنند که مصری‌ها ساخته‌اند و درباره حسن صباح و فرقه اسماعیلیه است. آن‌قدر شور و ذوق فهمیدن زندگینامه حسن صباح و خواجه نظام و فرقه اسماعیلیه و قلعه الموت را داشت که برای من بسیار عجیب بود که چطور یک سریال توانسته است این‌همه شوق برای فهمیدن و دانستن درباره شخصیت‌های تاریخی ایجاد کند؛ درحالی‌که کتاب‌های مدرسه نه‌تنها جذابیت ایجاد نمی‌کنند بلکه با نوع روایت تاریخ دافعه هم به وجود می‌آورند. دختر دانش‌آموز برایم تعریف کرد که در حشاشین این سه دوست با هم عهد و پیمان می‌بندند که در راه اعتلا و سربلندی ایران و اسلام تلاش کنند و برای ایران کارهای بزرگی کنند. وقتی پی برده بود که این سه یار دبستانی هریک راه متفاوتی انتخاب کرده بودند، برایش جالب‌تر هم شده بود؛ یکی راه علم و ادبیات، یکی راه علم و سیاست و حکومت‌داری و یکی راه نظامی‌گری و مبارزه برای حاکمیت فرقه اسماعیلیه. وقتی به او گفتم در اینکه این سه شخصیت بزرگ تاریخی، در یک شهر متولد شده باشند، در یک مکتب درس خوانده باشند و هم‌‌سن‌و‌سال باشند و پیمانی با هم بسته باشند، محل تردید است؛ هرچند هر سه در یک دوره تاریخی نزد یک شخصیت دینی که مورد اعتماد و احترام طغرل سلجوقی بوده است، شاگردی کرده‌اند، گفت کاش این داستان واقعی بود. گفت سه یار دبستانی عهدی که با هم بسته‌اند، خیلی امروزی و جذاب است و این جذابیت است که ما را علاقه‌مند به تاریخ و شخصیت‌های تاریخی می‌کند؛ یعنی از امروز و اکنون به سراغ تاریخ برویم. به او گفتم واقعی است؛ اما واقعیت این است که این روایت به معنای شکل یا طریق مواجهه با جهان اجتماعی-سیاسی است. سنتی که خواجه نظام الملک طوسی در پیش گرفت و معتقد بود لازم نیست با نظام حاکم و سلجوقیان جنگید؛ بلکه باید سنت ایرانی را با در پیش گرفتن سیاست‌ورزی و اصلاح حاکمان پایدار نگه داشت و جامعه را سامان داد. مسلکی که خیام در پیش گرفت، مبتنی بر علم و شعر است و روش سوم که حسن صباح انتخاب کرد، مبارزه نظامی بود. هر سه نفر خواستند یاور کشورشان باشند؛ اما به سه طریق مختلف. به نظر تو کدام‌یک موفق‌تر بودند؟ بعد از گفت‌وگو با این دانش‌آموز متوجه شدم که چه نشسته‌ایم که دیگران تاریخ و شخصیت‌های ما را روایت می‌کنند که گاهی نادرست و غلط؛ اما جذاب و دارای فانتزی‌های امروزی است. تازه متوجه شدم که بازی با همین مضمون هم وجود دارد. در هر دو فیلم و بازی حسن صباح و طرفداران او به گونه‌ای قاتلان معتاد و جزء اولین ترورکنندگان حرفه‌ای در تاریخ معرفی شده‌اند گویی تروریسم از درون ایران و فرقه اسماعیلیه متجلی شده است. علاوه‌بر‌این طرفداران حسن صباح را کسانی معرفی می‌کنند که با کشیدن ماده مخدر دیگران را به قتل می‌رسانند. به نظر می‌رسد اروپایی‌ها و صلیبیون بعد از شکست‌هایی که از حکومت فاطمیون در مصر، که اسماعیلی مذهب بودند، متحمل شدند و جان‌فشانی و ازخودگذشتگی آنها برای‌شان عجیب بود، روایت‌هایی از آنها ساخته‌اند که جعلی، خیالی و بسیار توهین‌آمیز است؛ اما تلاش کمی برای زدودن این مزخرفات و جعلیات انجام شده است. درست است که فرقه اسماعیلیه و طرفداران حسن صباح در زمان حکومت مقتدر سلجوقی توان جنگیدن رودررو نداشتند و سعی می‌کردند بزرگان سلسله سلجوقی را بکشند؛ اما هیچ وقت مردم عادی را نمی‌کشتند و این خیلی با مسئله ترور فاصله دارد و کشتن شخصیت‌های سیاسی چندان وسیع و گسترده نبوده است. صلیبیون و اروپایی‌ها با نشان‌دادن حسن صباح و فرقه اسماعیلیه به‌عنوان قاتلان، تروریست و معتاد خواسته‌اند شکست خود را توجیه کنند و مسلمانان شرقی را بدنام کنند؛ اما ما چه کرده‌ایم. چقدر فیلم تاریخی با اندکی فانتزی ساخته‌ایم که نوجوان و جوانان ما را به تاریخ اجتماعی، سیاسی و اقتصادی غنی و پیچیده ایران آشنا کند. چرا محتوای کتاب‌های تاریخی و اجتماعی آن‌قدر انتزاعی و کسل‌کننده است که برای دانش‌آموزان از‌جمله سخت‌ترین کتاب‌ها است که شوق و شوری برای مطالعه برنمی‌انگیزد؟ آیا وقت آن نرسیده است که تغییری در سیاست‌ها ایجاد کنیم؟


🔻روزنامه کسب‌وکار
📍 بازار مسکن در رکود تورمی
✍️ فرشید ایلاتی
دولت براساس تکلیفی که دارد باید برای تحقق به وعده خود از تمامی مکانیزم‌های موجود بهره‌مند شود. بازار مسکن هم‌اکنون در رکود تورمی به سر می‌برد. خرید و فروشی در این بازار رخ نمی‌دهد. با توجه به رشد قیمت دلار در بازار نیز اتفاقاتی افتاده است. تاثیر رشد نرخ دلار بر بازار مسکن انکارناپذیر است. این اتفاق بر رکود تورمی دامن خواهد زد. قدرت خرید همچنان کاهش یافته و وضعیت بازار مسکن نامناسب است. به عبارت دیگر هم‌اکنون بازار مسکن در رکود تورمی قرار دارد که با توجه به افزایش قیمت ارز در بازار، به مرور زمان این رشد قیمت در بازار مسکن تاثیر خواهد داشت.
در برنامه ریزی ها توجه خاصی به سرمایه گذاران بخش خصوصی نشده و ارزش افزوده ای برای آن ها در نظر گرفته نشد. همین موضوع می تواند در نهایت به شکست پروژه ها منجر شود. ساخت مسکن باید به شکل یک بسته ی سرمایه گذاری دیده شود تا جذابیت بیشتری برای بخش خصوصی پیدا کند. نباید صرفا به ساخت مسکن اشاره کرد. بلکه باید عنوان نمود که چه فرصت های سرمایه گذاری دیگری برای بخش خصوصی به وجود می آید. در صورتی که این فرصت ها به شکل دقیقی محاسبه و عنوان شوند، می تواند علاوه بر ساخت مسکن، هزینه های ساخت را نیز کاهش داد.
از سوی دیگر حدود ۱۵ سال است که درگیر بحث مالیات بر عایدی سرمایه مسکن هستیم. سال ۸۷ اولین گزارش مالیات بر عایدی سرمایه توسط مرکز مطالعات علم و صنعت منتشر شد، حتی قبل از مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی. حدود ۱۶ سال است که در حال جنگ هستیم تا مالیات بخش مسکن را با عدد درست وارد پایه‌های مالیاتی کشور کنیم.
مقاومت‌هایی وجود دارد که جذابیت بازار مسکن همچنان باقی بماند. در این شرایط بحث تسهیل صدور مجوزها مطرح می‌شود که البته این بحث درست اما جزء کوچکی است که سود حاصل از بخش زمین و مسکن آن‌قدر بالاست که انتظار برای دریافت مجوزها مقرون‌به‌صرفه است.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0