بسیاری از اندیشمندان و صاحب‌نظران سیاسی و اقتصادی بر این عقیده‌اند که وجود دولت به‌عنوان یک رکن اصلی برای بقا و قوام هر جامعه واجب و ضروری است. 
به سوی هویت ملی

به عبارتی در نبود و فقدان دولت، جامعه دچار هرج و مرج و گسستگی خواهد شد. لذا اندیشمندان تصریح می‌کنند دولت‌سازی امری ضروری برای تداوم حیات یک جامعه است.

فوکویاما اظهار می‌کند بعد از انجام دولت‌سازی باید به سراغ ملت‌سازی رفت. به این معنی که بعد از تشکیل دولت، شرط لازم برای تداوم فعالیت دولت، ایجاد ملت است. وی در ادامه اشاره می‌کند لازمه ملت‌سازی، خلق هویت ملی است.

منظور از دولت‌سازی تاسیس نهادهای عینی و ملموس مانند ارتش، پلیس، بوروکراسی و تصویب قوانین و دستورالعمل‌های مورد نیاز است. در مقابل ملت‌سازی ایجاد حسی از هویت ملی است که افراد به آن وفادار باشند، ملت‌سازی بر‌خلاف دولت‌سازی نیازمند ایجاد موارد ناملموسی چون سنت‌های ملی، نمادها، حافظه تاریخی مشترک و مراجع مشترک فرهنگی است. دولت‌ها می‌توانند از طریق سیاست‌های زبانی، مذهبی و آموزشی هویت‌های ملی بیافرینند.

آندرسون معتقد است با ظهور سرمایه‌داری تجاری در اروپای قرن شانزدهم که به واسطه اختراع صنعت چاپ و رشد بازار کتاب نیرو می‌گرفت، امکان تشکیل هویت‌های ملی، بیشتر امکان‌پذیر شد. گسترش روزنامه‌ها که عمده خوانندگانشان را طبقات متوسط تحصیلکرده تشکیل می‌دادند تاثیر شگرفی بر ایجاد آگاهی ملی در قرن نوزدهم داشت. آنهایی که هرگز روستای کوچک خود را ترک نکرده بودند با مطالعه، خود را در پیوند با مردمان دیگر روستاهای دورافتاده می‌دیدند و هویت ملی جمعی شکل می‌گرفت.
 در نقطه مقابل در دوران جدید می‌توان نیجریه را نام برد. نیجریه کشوری است که از نظر تاریخی هرگز یک ملت نبوده است. بریتانیایی‌ها به هنگام در اختیار گرفتن این کشور یک دولت مرکزی خوب سازمان‌دهی‌شده را فتح نکردند. مردم بومی در نیجریه بیشتر وفادار به طوایف کوچک بودند. فقدان هویت ملی خیلی زود به فروپاشی کشور و فرورفتن آن در گرداب جنگ داخلی و بحران اقتصادی انجامید.

از سوی دیگر پیش از قرن بیستم کشوری به نام اندونزی وجود نداشت، اندونزی شامل انواع سلطان‌نشین‌ها، قبایل، پایگاه‌های تجاری و گروه‌های قومی بود که به صدها زبان مختلف حرف می‌زدند، انتخاب یک زبان ملی اندونزیایی نقش بسیار مهمی در شکل‌گیری هویت در حال ظهور اندونزی داشت.

در دهه۱۹۹۰ میلادی درآمد سرانه هر دو کشور نیجریه و اندونزی مشابه یکدیگر و حدود ۵۰۰دلار بود. ولی در حال حاضر درآمد سرانه اندونزی بالای ۴۰۰۰دلار و بیش از دو برابر نیجریه است. عواملی مانند مذهب، تاریخ، فرهنگ، موارد با اهمیتی در شکل‌گیری هویت ملی هستند. پس از شکل‌گیری هویت ملی، حفظ و نگهداشت و تقویت هویت ملی امری مهم و البته طاقت فرساست. چه بسا کشورهایی که توانسته‌اند، هویت ملی را شکل دهند؛ ولی در استوارسازی و استحکام بیشتر آن ناکام مانده‌اند.

اتحاد جماهیر شوروی هفتاد سال را صرف خلق «انسان جدید شوروی» کرد که قرار بود از مقولاتی چون قومیت و مذهب فراتر رود، لکن اتحاد جماهیر شوروی در سال۱۹۹۱ (براثر مشکلات اقتصادی) به جمهوری‌های تشکیل‌دهنده خود تجزیه شد و هویت‌های ملی کهنی که تصور می‌شد مدت‌هاست از بین رفته‌اند دیگر بار خود را نشان دادند.

در نمونه‌ای دیگر، یکی از اهداف تشکیل اتحادیه اروپا، ایجاد هویت اروپایی بین کشورهای مختلف بود تا از این طریق نوعی ملت‌سازی با برچسب اروپای واحد ایجاد شود. عملکرد اقتصادی اتحادیه اروپا طی دو دهه گذشته به هیچ وجه مطابق انتظار نبود، این عملکرد نامناسب اقتصادی، نقش اصلی را در خروج انگلیس از اتحادیه اروپا ایفا کرد.

بنابراین بدیهی است که عنصر عملکرد اقتصادی به عاملی تعیین‌کننده برای ارتقا یا زوال هویت ملی عمل می‌کند. در شرایطی که بنیه اقتصادی مردم هر روز تحلیل رود، امکان وفاداری آنها به هویت ملی کاهش می‌یابد.

به گفته فوکویاما، ممکن است شهروندان به سهم خود وفاداری‌شان (نسبت به هویت ملی) را به این حساب و کتاب عقلانی منوط کنند که آیا دولت هم به وظایفش در چارچوب وعده‌های داده‌شده و انتظارات شکل‌گرفته در جامعه پایبند است یا نه؟

از سوی دیگر عملکرد اقتصادی قابل قبول، عاملی انگیزشی برای تقویت هویت ملی محسوب می‌شود. آنچه درباره اتحاد مجدد آلمان غربی و شرقی رخ داد، موید همین نکته است در این مورد، مرزهای آلمان ادغام و گسترش یافت و ملتی با هویت ملی مشترک آلمانی پدید آورد.

سخن آخر اینکه، دولت‌سازی فرآیندی بنیادی برای هر جامعه است. دولت‌ها برای آنکه قادر باشند دوام بیشتری به حکمرانی خود بدهند، باید پروژه ملت‌سازی را به نحو قابل قبولی اجرا کنند. هویت ملی عاملی تاثیرگذار برای انجام ملت‌سازی است. داشتن هویت ملی به معنی به رسمیت شناخته شدن است. هر میزان افراد بیشتری به این باور برسند که به رسمیت شناخته شده‌اند، احساس تعلق خاطر آنها به جامعه افزایش می‌یابد و زمینه برای تقویت هویت ملی برقرار می‌شود. از یکسو، هرچه اعضای جامعه به لحاظ اقتصادی در تنگنای بیشتری قرار بگیرند، به مرور زمان میزان وابستگی آنها به هویت ملی کاهش می‌یابد. از طرف دیگر در جامعه‌ای که هویت ملی آن تضعیف شده باشد، دیگر نمی‌توان انتظار داشت افراد جامعه برای اعتلا و پیشرفت کشور خود، از تمام توان خود بهره ببرند.

چنین جامعه‌ای تهی از انگیزه، فداکاری و امید به آینده است، بنابراین جوامعی که فاقد هویت ملی قابل اتکا هستند، نتوانسته‌اند عملکرد اقتصادی قابل دفاعی ارائه دهند. از سوی دیگر کشورهایی مانند ژاپن، چین، آلمان و...که توانسته‌اند هویت ملی مستحکمی پدید آورند، در زمینه عملکرد اقتصادی نیز موفق بوده‌اند.

منبع: دنیای اقتصاد


سیدجوادجمالی

مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0