جمعه 31 فروردين 1403 شمسی /4/19/2024 3:19:23 AM

🔻روزنامه تعادل
📍 سناریوی پیش‌روی بورس
✍️ نوید فرهادی
بورس تهران پس از تحمل یک ماه سختی و خون‌ و خونریزی در نخستین روز‌های اسفند تحت تاثیر سه عامل تغییر و اصلاح سیاست‌های ارزی بانک مرکزی و راه‌اندازی بازار نیمای دوم، امیدواری به ایجاد تغییرات مثبت در بودجه دولت و حرکت دلار به سمت کانال ۵۰‌ هزار تومانی بالاخره نفس راحتی کشید و با تقاضای فوق‌العاده از سوی خریداران همراه شد.

به واقع این تغییرات موجب شد تا بازار دیگر بهانه‌ای برای فروش نداشته باشد. به این ترتیب و در یک اتفاق دور از ذهن شاخص توانست از سقف کوتاه‌مدتی خود گذر کرده و تا میانه‌های کانال ۱.۸ میلیون واحدی پیش‌روی کند تا فعالان سناریو بدبینانه اصلاح شاخص تا محدوده ۱.۴ میلیون واحدی را به‌طور کل از یاد ببرند. البته در این مسیر نقش صنایع بزرگ و دلار محور و نماد‌های شاخص‌ساز بیش از سایر نماد‌های بازار بود. به‌طوری که بیش از ۷۰ درصد از نماد‌های موجود حتی نتواستند به سقف قبلی خود دست یابند. از سوی دیگر نیز جمع کثیری از فعالان معتقدند که آهنگ رشد شاخص با سرعت افزایش قیمت نماد‌ها همخوانی ندارد یا به زبان ساده‌تر شاخص کل نمایان‌گر سبد دارایی معامله‌گران نیست که البته تا حدودی نیز جای تامل دارد.

در ادامه اما با نزدیک شدن به روز‌های پایانی سال و تحت تاثیر عواملی چون اتمام سال مالی بسیاری از حقوقی‌ها، تامین نقدینگی حقیقی‌ها برای تعطیلات نوروز، تسویه اعتباری در برخی از کارگزاری‌ها که از قضا امسال کمی پر‌رنگ‌تر از سال‌های گذشته شده بود و همچنین نگرانی از بابت عدم رفع برخی از ابهامات نظیر کاهش جدی نرخ ارز به واسطه بهبود روابط در سیاست خارجی و... به مرور شاهد عقب‌نشینی خریداران و حضور فروشندگان در راستای شناسایی سود بودیم. البته ابتکار برخی از حقوقی‌ها باعث شده تا شناسایی سود از روش تهاتر کمترین آسیب را به بازار بزند از طرف دیگر نیز جا ماندگی بازار سهام از دیگر دارایی‌های سرمایه‌ای مانند دلار، طلا، سکه، خودرو و ملک و همچنین فاصله قیمت‌های فعلی تا محدوده ارزندگی موجب شد تا شرایط به‌طور کل بهتر از انتظار باشد. اما در حالی این یاداشت را قلم می‌زنیم که تنها دو روز کاری دیگر تا پایان سال فاصله داریم و بازار رفته‌رفته برای نوروز آماده می‌شود.

به این ترتیب چهارشنبه هفته گذشته آخرین مهلت فعالان برای فروش سهام و ثبت درخواست وجه حاصل بود. لذا از اینجا به بعد، بازار دیگر مشکلی از بابت فروش‌ حقیقی‌ها ناشی از تامین نقدینگی نخواهد داشت. در کف بازار چهارشنبه نیز فروشنده‌ها تمایلی برای عرضه سهام از خود نشان نمی‌دادند در طرف مقابل اما شاهد ایستادگی جدی خریداران بدون توجه به تعطیلات پیش رو بودیم که خود عاملی برای تداوم حرکت روبه جلوی شاخص در این دو روز باقی‌مانده خواهد بود. لذا در جمع‌بندی مطالب گفته شده و با توجه به کاهش ریسک‌های بازار و همچنین غیبت فروشندگان به نظر می‌رسد برای امروز بازار مثبت و خوبی را داشته باشیم؛ به‌ویژه اینکه پس از اتمام ساعت معاملات چهارشنبه خبر رسید که نرخ تسعیر ارز جهت محاسبه قیمت خوراک محصولات پتروشیمی و پالایشی در اسفند ماه مطابق با نیمای ۲ و برای سال ۱۴۰۲ نیز به همین شکل محاسبه خواهد شد. این خبر بسیار مهمی است و برداشت ما این است که مطابق با این تصویب‌نامه، دولت نرخ نیمای ۲ را به رسمیت شناخته و این اتفاق فضای بودجه عمومی دولت را اصلاح می‌کند.

و اما به سراغ پیش‌بینی بازار ۱۴۰۲ برویم. سالی که اکثر فعالان معتقدند می‌تواند سال خوبی برای بازار سرمایه باشد. چراکه با منعکس شدن واقعیت‌های اقتصادی و بهبود وضعیت سودسازی شرکت‌ها به واسطه نرخ دلار حواله‌ای ۳۷-۳۸ هزار تومانی و همچنین محصولاتی که در بورس کالا بعضا با دلار بیش از ۴۵ هزار تومانی به فروش می‌رسانند، به مرور کف قیمت در بسیاری از سهم‌ها رشد خواهد کرد. از طرف دیگر تحولات و بهبود روابط در حوزه سیاست خارجی که در پاراگراف اول به آن اشاره‌ای کوتاه کردیم باعث عقبگرد جدی طلا و دلار و خروج پول از این دست بازار‌ها شده است گرچه تاثیرات آن چند روزی بازار ما را نیز دچار نوسان کرد اما با توجه به فاصله جدی بازار سرمایه با دیگر بازار‌ها از بُعد ارزندگی، همچنان بورس می‌تواند محل خوبی برای جذب نقدینگی و سرمایه‌های سرگردان باشد. امری که دولت هم از آن به خوبی باخبر است.

لذا دولت با جبران اشتباهات گذشته خود یعنی توقف دست درازی به جیب شرکت‌ها و به رسمیت شناختن بورس کالا و همچنین مدیریت صحیح بازار ارز به معنای نزدیک کردن نرخ حواله نیمای ۲ به بازار بازار آزاد می‌تواند رکود سایر بازارها را رقم بزند که این تغییرات می‌تواند نقطه آغازی برای حرکت رو به جلوی بورس باشد. رویدادی که در نهایت به سود دولت تمام خواهد شد.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 ناهار مجانی، رشد نقدینگی و تورم
✍️ دکتر تیمور رحمانی
سال ۱۴۰۱ ‌‌مانند چهار سال اخیر با تورم بالای ۴۰ درصد در حال خاتمه یافتن است. این موضوع نشان می‌دهد حتی اگر ما از تورم بیزار هم باشیم، تا زمانی که نیروی بنیادی تورم برقرار است، تورم نیز برقرار است چون قوانین علم اقتصاد ماهیتی مشابه قوانین طبیعی دارند و وقوع مقدماتی با احتمال بسیار بالا نتایج مشخصی را به بار می‌‌آورد. بنابراین هیچ امر غیرعادی و غیرقابل توضیحی در مورد تورم سال ۱۴۰۱ وجود ندارد. البته لازم است اشاره شود که بخشی از تورم سال ۱۴۰۱ مرتبط با حذف ارز ترجیحی بود که در واقع نوعی تورم به تاخیر افتاده محسوب می‌شود و بخشی هم متاثر از شوک ارزی که بر اثر تشدید خروج سرمایه رخ داد. دلیل اشاره به این موضوع هم آن است که رشد نقدینگی در سال ۱۴۰۱ کاهش یافته است هرچند هنوز رشد نقدینگی بالاتر از متوسط تاریخی آن است و نمی‌توان با رشد نقدینگی کل تورم سال ۱۴۰۱ را توضیح داد.

اما چرا اقتصاد ایران دست به گریبان تورم بالا شده و دست به گریبان باقی مانده است؟ ما اقتصادخوانده‌ها برای آنکه مختصر و مفید علت تورم ماندگار(نه شوک‌‌های موقتی تورمی) را توضیح دهیم، به رشد نقدینگی اشاره می‌‌کنیم. واضح است که ما اقتصادخوانده‌ها بی‌‌اطلاع از ریزه‌‌کاری عواملی که نهایتا تورم را شکل می‌دهند، نیستیم، اما معتقدیم اگر آن عوامل قرار باشد به تورم ماندگار منجر شود حتما خود را در رشد نقدینگی منعکس می‌‌کند. حال وظیفه دشوارتر آن است که ما اقتصادخوانده‌ها به زبانی بسیار ساده، اما حرفه‌‌ای برای عموم مردم و برای سیاستگذاران توضیح دهیم چه چیزی ورای تداوم رشد بالای نقدینگی است. واضح است که ممکن است برخی اقتصاددانان درگیر در مجادلات سیاسی باشند و درگیر شدن در مجادلات سیاسی ممکن است تحلیل حرفه‌‌ای آنها را تحت تاثیر قرار دهد. همچنین ممکن است برخی از اقتصاددانان بر این عقیده باشند که تنها در صورتی تمایل به توصیه به سیاستگذاران دارند که آن سیاستگذاران از حزب و گروه سیاسی خودشان باشند. اما تعهد حرفه‌‌ای حکم می‌‌کند که ما اقتصادخوانده‌ها در تحلیل و توصیه‌های خود از عالم سیاست خارج شویم(همان‌طور که یک پزشک در امور درمان خود به این نگاه نمی‌‌کند که آیا سیاستگذاران حوزه بهداشت و درمان در گروه و حزب او قرار دارند یا خیر) و یادمان باشد که تحت هر شرایطی آنچه به کاهش مشقت مردم کمک می‌‌کند انجام دهیم و با تکرار و تکرار و تکرار آنچه را که به بهبود وضعیت اقتصادی می‌‌انجامد، در میان عامه مردم و در میان سیاستگذاران جا بیندازیم. یکی از موضوعات با اهمیت که گویی ما اقتصاد خوانده‌ها هنوز راه درازی برای پیمودن در آن داریم، شرح چگونگی ایجاد تورم و عوامل شکل‌‌دهنده رشد نقدینگی به عنوان عامل تورم ماندگار است.

اگر در گذشته تلاش کرده‌‌ایم که نشان دهیم رشد نقدینگی علت تورم است، به نظر می‌‌رسد در این بخش موفق شده‌‌ایم و امروزه حتی سیاستگذاران ناآشنا با علم اقتصاد نیز می‌‌دانند رشد بالای نقدینگی علت تداوم تورم بالا است، حتی اگر چگونگی اثرگذاری رشد نقدینگی بر تورم را ندانند. حال لازم است تلاش خود را معطوف این موضوع کنیم که چرا در کشور ما رشد نقدینگی بالا است و چرا با وجود آنکه می‌‌دانیم رشد بالای نقدینگی علت تداوم تورم است، در کنترل رشد نقدینگی ناتوان هستیم. به بیان دقیق‌‌تر، چرا قادر نیستیم روش کنترل رشد نقدینگی را به سیاستگذاران بیاموزیم و در مسیر اجرا قرار دهیم. اگر به زبانی ساده علت تداوم رشد بالای نقدینگی منجر به تورم بالا را بیان کنیم، می‌توان آن را به این موضوع نسبت داد که باور عمومی ما و از جمله سیاستگذاران این است که ناهار مجانی وجود دارد. به عبارت دیگر، عدم تردید در مورد اینکه «ناهار مجانی وجود ندارد» عامل اصلی ورای تداوم رشد بالای نقدینگی و بنابراین تورم بالا است. البته تحلیل اقتصاد سیاسی مساله به این سادگی نیست، اما در مجموع نوع نظام تصمیم‌گیری تخصیص منابع در بخش عمومی در شکل دادن به این باور موثر بوده است. این باور که ناهار مجانی وجود دارد، از شروع دهه ۱۳۵۰ با ما وجود داشته است و نباید فراموش کنیم که نخستین جهش تورمی شش دهه گذشته در سال ۱۳۵۶ رخ داد که در آن نرخ تورم به ۲۵ درصد رسید و این در حالی بود که ایران از منابع ارزی فراوان برای واردات برخوردار بود و تحریم در کار نبود و نرخ ارز ثابت بود و هنوز اقتصاد ایران از نظر نظام مالی و پولی پیچیدگی بسیار کمتری نسبت به الان داشت. همان باور به ناهار مجانی که تورم سال ۱۳۵۶ را رقم زد، تورم بالای دهه ۱۳۷۰ را رقم زد و تورم‌‌های بالای بعدی را رقم زد.

اما منظور ما چیست از اینکه ما هنوز باور نداریم که «ناهار مجانی وجود ندارد» عامل رشد بالای نقدینگی و در نتیجه عامل تورم بالا است. موضوع ساده است. اگر برنامه‌های توسعه و بودجه‌های سالانه و اظهارنظرهای مقامات سطح بالای تصمیم‌گیری در دولت‌ها و مجلس‌‌های مختلف را مورد دقت قرار دهیم، انبوهی از توقعات و تصورات ناممکن برای ایجاد رفاه را مشاهده می‌‌کنیم که غالبا با نیت خیر هم بیان می‌شود. به عنوان نمونه‌های متعدد تامین مسکن ارزان برای آحاد مردم، تامین محصولات مصرفی ارزان برای آحاد مردم، رفع محرومیت و فقر با تزریق انواع یارانه، تصویب و اجرای پروژه‌های بزرگ با قصد ایجاد رشد بالای اقتصادی و ارتقای استاندارد زندگی و... را مشاهده می‌‌کنیم. اما بلافاصله این پرسش مطرح می‌شود که کجای این موضوعات معنی ناهار مجانی را می‌دهد. اصل موضوع مورد نظر ما ایجاد توقع سطح رفاه برای جامعه است در شرایطی که اصل بنیادین علم اقتصاد کمیابی منابع است و در نتیجه تلاش برای ایجاد رفاه در شرایطی که منابع کمیاب موجود چنین امکانی را نمی‌دهد، خود را در قالب رشد بالای نقدینگی نمایان می‌‌کند.

به عنوان نمونه، هنگامی که با نیت خیر به شخصی که فاقد توانایی فعالیت اقتصادی است از طریق اعطای تسهیلات ارزان تلاش می‌‌کنیم او را قادر به فعالیت اقتصادی کنیم، در اصل تصور کرده‌‌ایم که ناهار مجانی وجود دارد و نتیجه آن تلاش ما رشد نقدینگی نامتناسب با پتانسیل تولید کالاها و خدمات است. هنگامی که مصرف‌کنندگان‌(چه خانوار و چه بنگاه‌های کوچک و بزرگ) را عادت می‌‌دهیم که در مصرف آب و برق و گاز زیاده‌روی کنند، در اصل باور داشته‌‌ایم که ناهار مجانی وجود دارد و البته نتیجه آن موضوع آن است که ناچاریم برای تداوم تولید آب و برق و گاز، بانک‌ها را وادار به اعطای وام و امهال آن به شرکت‌های مهیا‌کننده آب و برق و گاز کنیم که به معنای رشد نقدینگی نامتناسب با پتانسیل تولید کالاها و خدمات است. هنگامی که تلاش می‌‌کنیم با پایین نگه داشتن نرخ ارز، برخی کالاها و خدمات وارداتی را ارزان به دست مصرف‌کنندگان برسانیم، آنگاه دولت دچار ناترازی می‌شود و آن ناترازی با رشد نقدینگی حل‌وفصل می‌شود. هنگامی که اجازه می‌‌دهیم ده‌ها سازمان و موسسه دولتی فاقد هیچ ضرورت و دارای تعداد زیادی پست مدیریتی با هزینه‌های فراوان به فعالیت ادامه دهند و به تعداد آنها افزوده شود، در اصل باور داریم که ناهار مجانی وجود دارد و هزینه‌های تحمیل شده از سوی آنها نه‌تنها مانع انجام هزینه کافی برای وظایف پایه دولت می‌شود، بلکه با شکل دادن ناترازی برای بخش دولتی اسباب رشد نقدینگی است. هنگامی که به تعداد زیاد منطقه آزاد و ویژه اقتصادی درست می‌‌کنیم که هم تشکیلات دولت را گسترده می‌‌کند، هم تجارت خارجی را مختل می‌‌کند و هم اسباب انواع محروم‌شدن دولت از کسب درآمد می‌شود، در اصل باور داشته‌‌ایم که ناهار مجانی وجود دارد و نتیجه ناترازی حاصله برای دولت نهایتا با رشد نقدینگی خود را نمایان می‌‌کند. می‌توان فهرست چند جلدی از این‌گونه مثال‌‌ها ارائه کرد.
واضح است که این باور مربوط به سال یا دهه اخیر نیست، بلکه طی دهه‌ها شکل گرفته است و به همین دلیل وارونه کردن مسیر نیز کاری نیست که طی زمان کوتاهی امکان‌پذیر باشد. آنچه ما اقتصاد‌خوانده‌ها بر عهده داریم، تلاش برای آشنا کردن عموم و به ویژه سیاستگذاران با سرچشمه‌های اصلی تداوم رشد بالای نقدینگی است و جا انداختن این موضوع که «ناهار مجانی وجود ندارد.» به‌‌طور طبیعی، اگر موفق شده‌‌ایم بقبولانیم که رشد بالای نقدینگی علت تداوم تورم بالا است، موفق خواهیم شد که بقبولانیم رشد بالای نقدینگی ناشی از نادیده گرفتن اصل بنیادین علم اقتصاد یعنی کمیابی منابع است و اینکه ما دهه‌ها است اصرار داریم که کمیابی منابع را با خلق نقدینگی می‌توانیم کنار بزنیم. فریدمن چند دهه تلاش کرد تا اهمیت پول در ایجاد بی‌‌ثباتی و تورم را بقبولاند و گرچه امروزه هیچ بانک مرکزی از قاعده فاقد انعطاف او برای سیاستگذاری پولی استفاده نمی‌‌کند، اما از روح تحلیل او که خلق نقدینگی نمی‌تواند کمیابی منابع را برطرف کند، استفاده می‌‌کند.


🔻روزنامه کیهان
📍 چرا باید به توافق ایران و عربستان خوش‌بین بود؟
✍️ جعفر بلوری
توافق ایران و عربستان چند روزی است در صدر اخبار جهان
قرار دارد و تقریبا روزی نیست که دهها تحلیل و خبر و گزارش و مصاحبه راجع به آن ارائه نشود. همین «در صدر بودن» نشان از اهمیت بالای این توافق دارد. در ایران خودمان طبیعتا بیش از سایر نقاط جهان، به این توافق پرداخته می‌شود. اگرچه برخی رسانه‌ها و چهره‌های سیاسی زرد در کشور تلاش کردند، با پیش کشیدن مباحث زرد و تحلیل‌های تا نوک دماغی، از اهمیت آن کاسته و طبق معمول، آب به آسیاب دشمن بریزند اما در هر صورت، آنها نیز به‌رغم اینکه عصبانی‌اند، لااقل در ظاهر نتوانستند اصل موضوع، یعنی توافق بین دو کشور مهم منطقه را
زیر سؤال ببرند بلکه صرفا تلاش کردند، نعل وارونه زده و تحلیل وارونه‌ای از آن ارائه بدهند.
اما این توافق چرا این‌قدر مهم است؟ چه تبعات اقتصادی، سیاسی و امنیتی می‌تواند برای ما، عربستان و کل منطقه و حتی جهان داشته باشد؟ آیا واقعا غربی‌ها آن طور که برخی از آنان مدعی‌اند، از این توافق خوشحالند؟ غرب‌زده‌ها چطور؟ اصلا چقدر می‌توان به این توافق و فردی در مختصات «محمد بن‌سلمان» و به طور کلی آل‌سعود خوش‌بین بود؟
ما فکر می‌کنیم، یکی از دلایل اصلی که این توافق را «متمایز» و «مهم» کرده، رَوَندی است که برای رسیدن به این نقطه، طی شده است. این توافق طی مذاکرات نه چندان آشکار یک‌ونیم ساله با وساطت کشورهایی مثل چین، عراق، عمان، روسیه و... حاصل شده و طبق اظهارات نخست‌وزیر سابق عراق، پایه و مبنای این توافق را هم سردار بزرگ شهید سلیمانی بنا نهاده است. به عبارتی در حصول این توافق، آمریکا و به طورکلی غرب، هیچ نقشی نداشته‌اند و از خبرهایی که
گاه و بیگاه منتشر می‌شود می‌توان حدس زد، این کشورها صرفا از «برگزاری مذاکراتی بین ایران و عربستان» مطلع بوده‌اند. این دقیقا دلیلی است که باعث عصبانیت غرب و غربزده‌ها شده است. غربی‌ها، عربستان را تا همین یکی دو سال پیش گاو شیرده خود می‌دانستند و چرخش در سیاست خارجی این کشور به سمت شرق را یک شکست بزرگ برای خود می‌دانند.(رجوع شود به اظهارات دونالد ترامپ در دوران ریاست جمهوری) غرب‌زده‌ها هم چون این توافق منهای غرب حاصل شده، آن را بر نمی‌تابند و برای کم اهمیت جلوه دادن آن است که مدام از لزوم چرخش به غرب می‌نویسند. آنها مسیر رسیدن به توسعه در همه زمینه‌ها را «غرب» معرفی می‌کردند و مدام می‌گفتند، بدون برجام و اف‌ای‌تی‌اف (بخوانید بدون غرب) ایران کار به جایی نمی‌برد. این توافق اما خلاف این ادعاها را ثابت کرد و به قول آن روزنامه صهیونیستی «تُفی بود بر صورت اسرائیل» یا فلان روزنامه آمریکایی که نوشت «سیلی بود بر صورت آمریکا». از همین نکته می‌توان پیش‌بینی کرد، آنها [غرب‌زده‌ها] برای برهم زدن این توافق یا حداقل تضعیف یا کم اهمیت جلوه دادن آن، دست به هر کاری خواهند زد. از نگاه این طیف، هر مسیری غیر از «مسیر غرب»، نباید به نتیجه مطلوب برسد چرا که، ماهیت و فلسفه وجودی این طیف، تبلیغ «غرب به عنوان تنها راه‌حل ملت‌ها برای رسیدن به توسعه پایدار» است! غرب اگر در معادلات سیاسی ایران تضعیف یا مثلا حذف شود، آنها خود را تضعیف یا حذف شده خواهند یافت.
توافق و آشتی با عربستان- در صورت بر هم نخوردن آن- به معنای آشتی با کشورهای امارات، قطر، اردن، بحرین و...هم هست و کمترین دستاورد آن برای همه این کشورها و منطقه، صلح، بهبود شرایط اقتصادی و امنیتی، جلوگیری از هدر رفت توان و انرژی و هزینه‌هایی که صرف تقابل طرفین با یکدیگر می‌شد و از همه مهم‌تر، شکل گیری نظمی جدید در منطقه آن هم بدون آمریکا خواهد بود. ممکن است عده‌ای بگویند، عربستان بنا به دلایل متعدد از جمله نیازی که به حمایت‌های نظامی آمریکا دارد، نمی‌تواند از این کشور فاصله بگیرد. در پاسخ باید گفت، در حال حاضر بزرگ‌ترین تهدید برای عربستان در منطقه، انقلابیون یمن و الحوثی‌ها هستند و از نگاه سعودی‌ها برای مقابله با آنها و ایران است که، نزدیکی با آمریکا ضروری بود. حالا عربستان که
از ۸ سال تقلا برای مقابله با این «بزرگ‌ترین تهدیدها» طرفی نبسته است، اگر از ادعای خود دست بردارد و با آنها وارد مذاکره و معامله شود، آیا نیازی به آمریکا خواهد دید؟ به عبارت واضح‌تر، خسارات نزدیکی به آمریکا و همراهی با سیاست‌های ضدایرانی این کشور، مهم‌ترین دلیل بروز وضعیتی است که، عربستان را به پذیرش آشتی با ایران ترغیب کرده است و آل سعود به درستی تشخیص داده مشکل را باید از ریشه حل کند، و راه‌حل ریشه‌ای این مشکل، از سر آشتی درآمدن با ایران است.
توافق ایران و عربستان را اگر کنار چند تحول مهم دیگر ببینیم، شاید بهتر بتوان گفت «وقتی می‌گوییم نظم جدیدی در حال شکل گیری است یعنی چه» این روزها در کنار توافق ایران و عربستان که به دنبالش، توافقاتی با سایر کشورهای نزدیک به سعودی مثل امارات در حال شکل گیری است، تحولات مهمی هم در سوریه رخ داده است. تقریبا تمام کشورهایی که تا همین چند سال پیش با شعار اسد باید برود
(Assad Must Go) کمر همت برای سرنگونی یکی از محورهای اصلی مقاومت بسته بودند، راهی دمشق شده‌اند و در حال عادی ‌سازی روابط با این کشورند. در این بین فقط آمریکاست که صراحتا نسبت به این امر، موضع انتقادی گرفته و صراحتا می‌گوید، از سفرهایی که به سوریه انجام می‌شود خوشحال نیست. اهمیت این تحولات را زمانی بهتر می‌توان متوجه شد که به یاد بیاوریم، اصولا هدف از این اتحاد نامیمون و جنگ افروزی در سوریه سرنگونی بشار اسد بود و برای رسیدن به این هدف، هیولایی به بزرگی داعش خلق کرده بودند تا اسرائیل در حاشیه امن قرار بگیرد. اکنون که در حال مطالعه این یادداشت هستید، بشار اسد فاتحانه به میزبانی نمایندگان همین کشورها می‌پردازد، و در اسرائیل تنها چیزی که نیست همین «حاشیه امن» است. چالش اسرائیل، «فروپاشی» است و سازندگان این رژیم جعلی به دنبال راهی هستند تا فرو نپاشند. جنگ اوکراین را هم به این شرایط اضافه کنید. اروپا و آمریکا وارد باتلاقی به بزرگی جنگ اوکراین شده‌اند و ده‌ها هشدار نسبت به فروپاشی نظم فاتحان جنگ جهانی دوم داده شده است. راز آوردن تمام ظرفیت‌های بلوک غرب به میدان برای شکست روسیه، همین است. غرب خوب می‌داند که اگر در این جنگ شکست بخورد، دنیا، دنیای سابق نخواهد بود. بنابر این دیدن تمام این تحولات که بالا برشمردیم در کنار هم، آیا نمی‌توانند نظم منطقه و جهان را دستخوش تغییرات کنند؟ آیا منطقه و حتی جهان بدون اسرائیل، با جهان با اسرائیل متفاوت نخواهد بود؟ پاسخ این سؤال‌ها واضخ‌تر از آن است که نیاز به تشریح و تبین داشته باشد.
اما درباره توافق بین ایران و عربستان، مثل هر توافق دیگری باید گفت که «سود و زیان» مهم‌ترین منطق پذیرفته شده در روابط بین‌الملل است. این منطق یک روز ایجاب می‌کند دو کشور دشمن هم باشند و روز دیگر ایجاب می‌کند با یکدیگر دوست شوند. خلاصه این که سیاست،
دو دو تای چهارتای خودش را دارد و خوش‌بینی مفرط بد بینی مفرط جایی در این حوزه ندارد. مثل تمام توافقات دنیا، تا وقتی طرفین به تعهدات خود عمل کنند، توافق پابرجا خواهند ماند و ما هم امیدواریم این توافق ادامه دار بوده و حتی کامل‌تر و وسیع‌تر هم بشود.
اما آیا غرب به ویژه آمریکا واقعا از این توافق خوشحال است؟ به قطع و یقین می‌توان گفت «خیر»، غربی‌ها دروغ می‌گویند و از این توافق خوشحال نیستند چون اصولا، «ایران هراسی»، مهم‌ترین سیاست و دستاویزی بوده که غرب با تکیه بر آن، تا توانسته است دلار از کشورهای عربی دریافت کرده است. این توافق در صورت اجرایی ‌شدن و تکامل، به معنای پایان سیاست ایران‌هراسی و به تَبَع آن پایان دلارهایی خواهد بود که غرب به بهانه حمایت از این کشورها به جیب می‌زند. عربستان و سایر کشورهای عربی اگر فقط یک دستاورد از این توافق داشته باشند، ماندن میلیاردها دلار پول در جیبشان است که غرب، به طور سالانه بابت ایران هراسی از آنها دریافت می‌کرد. شما بفرمایید: کشوری مثل آمریکا که تا همین چند ماه پیش به دنبال راه‌اندازی «ناتوی عربی» با هدف «مقابله با ایران» بود، می‌تواند از این توافق خوشحال باشد؟


🔻روزنامه اطلاعات
📍 سالی که گذشت، سال عبرت!
✍️ جمیله کدیور
به این موضوع فکر می‌کردم که اگر بخواهم به عنوان آخرین مقاله‌ام برای سال ۱۴۰۱ به یک موضوع محوری یا کانونی توجه کنم، کدام حوزه بیشتر شایسته توجه است؟ حوزه سیاست، فرهنگ، اجتماع، اقتصاد، رسانه، روابط بین الملل
یا …؟ و آن موضوع محوری، چه موضوعی خواهد بود؟ مسأله یا موضوع زنان و دختران و حجاب که با افسوس بسیار در گردونه لجاجت و ندانم‌کاری‌ها افتاده است و جمعی از مردم و طیفی از حاکمیت مثل دو خط موازی هر کدام راه خود را می‌روند و گویی در دو سیاره و شاید کهکشان متفاوت سیر می‌کنند؟ موضوع اعتراضات اخیر و توهم عده‌ای برای جا انداختن آن به عنوان انقلابی جدید و رویاهای عوام‌فریبانه‌شان برای فروش به عوام‌الناس و البته دولت‌های غربی؟ موضوع قطعی اینترنت و کندی سرعت آن و فیلترینگ برخی شبکه‌های اجتماعی و ضربه‌ای که همه‌روزه به روح و روان جامعه وارد می‌آورد؟ موضوع معضلات اقتصادی و کوچک‌شدن سفره معیشت مردم و افت و خیزهای حیرت‌انگیز قیمت دلار و بالا رفتن قیمت مسکن و ماشین و طلا و بی‌ارزش‌شدن ریال و جان آدم‌ها؟ موضوع ناکارآمدی‌ها و تعلل‌ها در انجام امور و فرصت‌هایی که به تهدید تبدیل شدند؟ موضوع عزل و نصب‌های بی‌منطق و به‌کارگیری دوباره افراد بی‌کفایت معزولی که بلافاصله بعد از عزل در منصب مهم دیگری مشغول به کار شدند و زنجیره تخریب و ناکارآمدی خود را از یک ارگان و نهاد به ارگان و نهادی دیگر تسری دادند؟ موضوع جریانی که از بدو پیروزی انقلاب با هدف ایجاد انحراف در انقلاب تحت نام و عنوان و حزب و جبهه‌های مختلف، قدم به قدم برای تسخیر همه‌جانبه قدرت از هیچ اقدامی دریغ نکرد و اخیرا نیز رویاهای بلندپروازانه‌تری را در سر می‌پروراند؟ موضوع شکاف‌های نسلی، نافهمی، عدم تفاهم یا ناهمزبانی نسل‌ها و شاید هم ناهمزمانی عصرها و تعارض ارزش‌ها و خواست‌های نسل‌های گوناگون؟ موضوع مذاکرات بی‌سرانجام برجام و تحمیل تحریم‌های دنباله‌دار سیاسی و هزینه‌های فراوان مترتب بر آن؟ موضوع مولدسازی و مصادیق و آثارش؟ موضوع مسمومیت‌های مدارس و عوامل و پیامدهایش؟ موضوع تمامیت ارضی و پیوستگی و وحدت ملی یا رویکرد طیفی متوهم از اپوزیسیون برانداز به گسستگی ملی و سرزمینی؟ موضوعی که در منشور و اقدامات و اظهارات جماعت در حال ریزش براندازان پر مدعا و البته بعضا بی‌اعتبار و بی‌اثر به کرات شنیده و دیده شده، به حدی که چهره‌های مطبوعاتی و فرهنگی منصف اپوزیسیون هم نگرانی خود را برای فردای ایران با ادعاهای چنین جمعی بروز داده‌اند یا بسیاری موضوعات دیگر که هر یک به تنهایی ارزش و اهمیت جدی بررسی و تحلیل دارد؟

وجه مشترک همه این موضوعات، ایران و آینده این سرزمین است که به آیندگان چگونه و با چه تصویری به ارمغان می‌رسد؟ به نظرم رسید به اختصار بر این موضوع تمرکز و تأکید داشته باشم، که حاکمیت باید صدای مردم را در حوزه‌های مختلف بشنود. امام علی (ع) در دوران حکومت خود از افرادی نام می‌برد که آنان بر حسب ظاهر مسئولیت حکومتی نداشتند، اما وظیفه‌شان این بود که به مثابه چشم ایشان باشند و لایه‌های پنهان و زوایای تاریک جامعه را ببینند و به ایشان گزارش دهند. اگر حکومت، نگاهی گزینشی و تبعیض‌آمیز به مردم داشته باشد و همه مردم را سرمایه کشور و عضوی از این سرزمین پهناور نداند و صدای طیف‌های مختلف مردم اعم از زن و مرد و پیر و جوان را نشنود و اگر مردم به این نتیجه برسند که صدایشان شنیده نمی‌شود و توسط حکومت نادیده گرفته می‌شوند، بین حکومت و ملت شکاف‌های عمیق و گسترده بی‌اعتمادی ایجاد می‌شود و این بی‌اعتمادی منشاء بحران‌های متنوع پی در پی خواهد بود. در گذر زمان، جامعه دوقطبی و از حالت تعادل پایدار خارج می‌شود و مثل دیگ جوشان با هر واقعه طبیعی، اتفاقی و یا برنامه‌ریزی شده، به غلیان در می‌آید و فرصت‌های ملی از دست می‌رود و خسارت‌های هنگفت بر جای می‌گذارد و شوربختانه، دولت بدون حمایت مردم سرانجامی مطلوب نخواهد داشت.

در روزگاری که کشورهای مختلف، به ویژه کشورهای منطقه با شتاب در مسیر توسعه تلاش و حرکت می‌کنند و عرصه‌های جدید علم و تکنولوژی را تجربه و جذب سرمایه‌های مادی و انسانی را سر لوحه عمل خود قرار داده‌اند، دریغ است که ما با بی‌عملی یا تأخیر در عمل و ضایع کردن فرصت‌ها و پرداختن به مباحث فرعی و پیش پا افتاده و مسأله‌سازی و ایجاد نارضایتی، مصادیق خسران و زیان در سرمایه‌های مادی و انسانی کشور باشیم. به عنوان نمونه، گفته می‌شود که ایرانیان جزو اصلی‌ترین خریداران ملک در ترکیه‌اند و طی این سال‌ها سرمایه عظیمی از کشور خارج شده است. این میزان سرمایه مادی، سوای سرمایه‌های معنوی و انسانی است که ایران سخاوتمندانه به کشورهای دیگر عرضه و صادر کرده است! و سؤالی که ضروریست از خود بپرسیم: چرا بایستی سرمایه‌های ملی ایران اینگونه بر باد رود و موجب آبادی و توسعه دیگر کشورها شود؟ حکومت بایست به همین پیام توجه کند و صدای موج مهاجرت انسان‌ها و سرمایه‌ها را بشنود؛ انتقادهای ولو تند را با سعه صدر گوش کند، در جلب رضایت مردم بکوشد و نقایص را مرتفع نماید و نسبت به کسانی که در مناصب قدرت و منابر و رسانه بر آتش دوقطبی‌کردن جامعه می‌دمند و تشدید نارضایتی می‌کنند و با اظهارات و اقدامات خود درصدد خشمگین‌کردن مردم و نفرت‌پراکنی‌اند، با تردید و سوء ظن بنگرد. تجربه نشان داده که بسیاری از عناصر نفوذی با شکل و شمایل به‌ظاهر موجه و همسو با گفتمان غالب در مناصب مختلف نفوذ می‌کنند، با شبهه‌پراکنی و برچسب‌زنی و نفرت‌پراکنی تولید خشم می‌کنند و انسان‌های دانا و باتجربه و متخصص را حذف و دفع و طرد و فراری می‌کنند و در نتیجه افرادی مجال عمل می‌یابند که نه توان مدیریت وظیفه‌ای که برعهده گرفته‌اند را دارند و نه ظرفیت ذهنی ساماندهی امور و نه قدرت اقناع جامعه و ایجاد رضایت بین مردم. مجموعه‌ای که در کارنامه خود و زیرمجموعه خود به هیچ اشتباه و شکستی باور ندارند و اذعان نمی‌کنند دچار پوکی استخوان می‌شوند و شاید صدای شکسته‌شدن استخوان‌های خود را بشنوند.

حال در آستانه نوروز و با عبرت از گذشته، به‌ویژه سالی که روزهای پایانی آن طی می‌شود، روند تحولات کشور بعد از مدت‌ها انفعال، دفع‌الوقت، بی‌اقدامی یا عدم ابتکار عمل به سمت اقداماتی امیدبخش به جریان افتاده است. توافق ایران و عربستان برای از سرگیری همکاری دو کشور بعد از چندین سال تنش و قطع ارتباط، در روزهای پایانی سال را باید به فال نیک گرفت و آن را زمینه‌ساز توسعه مناسبات منطقه‌ای ایران و همکاری‌های بیشتر با کشورهای منطقه و از سرگیری روابط با کشورهای دیگر تلقی کرد. آثار این رویکرد ایجابی بدون شک در سطوح مختلف خارجی و داخلی مشهود است.

حال که قوه عاقله نظام در پی بهبود روابط خارجی و به تبع آن ایجاد تغییرات مثبت در اوضاع داخلی است و بعد از اقدام برای از سرگیری روابط با عربستان، فعالیت برای بهبود روابط با کشورهای دیگر سرلوحه عمل قرار گرفته، تلقی افکار عمومی این است که مطرح شدن دوباره موضوع حجاب و اقدامات و اظهارات نسنجیده برخی متولیان امر برای خشمگین‌سازی مردم و رو در رو قرار دادن آنها یا استمرار اختلالات اینترنتی و ایجاد التهاب در جامعه به منظور آن است که در روند مذاکرات و بهبود شرایط منطقه‌ای و بین‌المللی ایران مجدد، خدشه و مشکل ایجاد کنند. حال باید به انتظار نشست و دید در سال نو با عبرت از گذشته، اعتبار مخدوش‌شده ایران که به تدریج با برخی اقدامات در حال ترمیم است، بازسازی می‌شود؟ یا جریانی بدنام درصدد مسأله‌سازی مجدد برای کشور هم در داخل و هم در خارج کشور است؟ نظر به اتفاقات مهم سال آینده از جمله برگزاری دو انتخابات سرنوشت‌ساز، انتخابات دوازدهمین دوره مجلس و ششمین دوره مجلس خبرگان رهبری، اعتبار و مشروعیت نظام در گرو اصلاحات جدی در زمینه‌های مختلف از جمله اصلاح رویکرد به روند انتخابات و بررسی صلاحیت‌ها و اقداماتی در جهت تنش‌زدایی و رفع التهابات در داخل کشور و تمکین و احترام به خواست‌های مردم برای جلب مشارکت و ترمیم اعتماد عمومی است.

چنین باد!


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 تغییر مسیر از تقابل به تعامل با دنیا
✍️ محمدرضا سعدی
سال ۱۴۰۱ در حالی رو به پایان است که در همین هفته‌های آخر سال، تحولات بسیاری در حوزه سیاست خارجی ایران در حال وقوع است؛ تحولاتی که به احتمال زیاد نتایج آن در سال ۱۴۰۲ به ثمر خواهد نشست. هرچند کارنامه دولت سیزدهم در حوزه اقتصاد، قابل قبول نیست و تقریبا همه تصمیماتی که برای اداره اقتصاد کشور توسط تیم اقتصادی دولت اخذ شده، ناموفق بوده است، با این حال پالس‌هایی که از خبر توافق ایران و عربستان به اقتصاد داده شد، نشان می‌دهد که همچنان سیاست خارجی تعامل‌گرا با دنیا می‌تواند گره‌های کور اقتصاد ایران را بگشاید.
بیش از یک دهه است که اقتصاد ایران گرفتار تحریم‌های طاقت‌فرساست؛ تحریم‌هایی که نقطه شروع آن از دولت محمود احمدی‌نژاد بود و تفکری که او برای تقابل با دنیا در پیش گرفت، گریبان کشورمان را گرفت. با وجودی که دولت حسن روحانی تلاش کرد مسیر تعامل و آشتی با دنیا را در پیش بگیرد، اما تفکری که محمود احمدی‌نژاد بذر آن را کاشت، در بخش‌های دیگر تصمیم‌گیر و تاثیرگذار گسترش یافت و در برهه‌های زمانی شاهد بودیم که چگونه همین تفکر باعث به بن‌بست رسیدن مذاکرات با دنیا در همه حوزه‌ها، تعلیق برجام و شدت گرفتن تحریم‌ها علیه ایران شد.
نتیجه تفکری که دولت محمود احمدی‌نژاد برای ایران به ارمغان آورد، کاهش شدید سرمایه‌گذاری، فرار سرمایه، توقف در مسیر توسعه، تورم‌های پیاپی و کوچک شدن سفره‌های مردم است. این تفکر که تقابل با دنیا را هدف‌گذاری کرده بود، نه تنها در اقتصاد، بلکه در سایر بخش‌ها هم تاثیرگذار بود. فرار نخبگان و کاهش اعتماد عمومی ماحصل چنین تفکری است که امروز به بدترین شکل ممکن خود را نشان داده است.
این روزها، شاهد تحولات بزرگی در سیاست خارجی هستیم. سفر علی شمخانی دبیر شورای‌عالی امنیت ملی به چین و توافق با عربستان از یک‌سو و سفر او به امارات متحده نشان از فعال شدن دیپلماسی در راس یک نهاد امنیتی است. به نظر می‌رسد علی شمخانی در مقام نماینده ایران قرار است، به سفرهای دیگری هم برود و ملاقات‌های او حامل خبرهای مهمی برای دیپلماسی کشور خواهد بود. هرچند وزیر امور خارجه عنوان کرده که در این سفرها، نماینده وزارت خارجه همراه با شمخانی خواهد بود و در این رابطه اختلافی وجود ندارد، با این حال بازتاب بیرونی این مذاکرات آن هم از سوی دبیر شورای‌عالی امنیت ملی بیانگر آن است که رییس‌جمهور درصدد تغییر استراتژی است.
اگر این گزاره درست باشد، آیا این تغییر استراتژی یعنی بازگشت از تقابل به تعامل با دنیا، در بدنه دولت ابراهیم رییسی هم صورت گرفته است یا تعامل با دنیا یک سیاست کوتاه‌مدت برای کاهش فشارهای کنونی از اقتصاد ایران است؟ شکی نیست که در شرایط کنونی که ایران به لحاظ فشار تحریم‌ها، انتخاب‌های محدودی دارد، این تعاملات تازه می‌تواند امیدبخش باشد، اما در عین حال ابهام‌های بسیاری را برجای گذاشته است؛ ابهام‌هایی مانند اینکه آیا تغییر استراتژی، لزوما به معنای تغییر رویکرد دولت است و کابینه ابراهیم رییسی هم با این تعاملات همراه خواهند شد؟ در بیرون از دولت، گروه‌هایی که پیش‌تر در حمله به سفارت عربستان نقش داشتند، چطور؟ آیا آنها هم این تغییر رویکرد را پذیرفته‌اند؟ این تعامل قرار است تا کجا ادامه داشته باشد؟
ماموریت این روزهای علی شمخانی که زمانی وزیر دفاع دولت سیدمحمد خاتمی بود، یک واقعیت را آشکار می‌کند که توسعه و رفاه هر کشوری در سایه تعامل و ارتباط پویا با دنیا اتفاق می‌افتد. هیچ کشوری در انزوا به توسعه دست نیافته است که ما آن را الگو قرار دهیم. شمخانی شاید امروز نماینده دولت باشد، اما به هر حال در دولتی وزیر بوده که طرح «گفت‌وگوی تمدن‌ها»ی آن در جهان طنین‌انداز شد. اگر محمدجواد ظریف توانست با مذاکره به قرارداد برجام برسد، دلیلش آشنا بودن به زبان دیپلماسی و تعامل با دنیا بود. ایران امروز بیش از هر زمان دیگری به فنون دیپلماسی و تعامل دوسویه و چند‌سویه با کشورهای دیگر نیاز دارد.


🔻روزنامه اعتماد
📍 آیا نفت واقعا ملی شده است؟
✍️ مرتضی افقه
چرا منافع ناشی از فروش نفت به همه ملت نرسیده است؟

نفتی که در سال ۱۲۸۷ شمسی (۱۹۰۸ میلادی) توسط شرکت‌های انگلیسی اول بار در چاه شماره یک مسجدسلیمان کشف و به مرور با نقش‌آفرینی جدی در اقتصاد کشور، وارد معیشت و سفره مردم ایران شد، تا اواخر اسفند ۱۳۲۹ هجری شمسی تحت سیطره بیگانگان استخراج و به فروش می‌رسید. اما از زمستان ۱۳۲۸ هجری شمسی، زمزمه ملی شدن نفت توسط نیروهای ملی و مذهبی به رهبری دکتر محمد مصدق مطرح و با تشدید فشار گروه‌های سیاسی و مطبوعات وقت و نیز بسیج مردمی سرانجام در ۲۴ اسفند ۱۳۲۹ توسط مجلس شورای ملی و در ۲۹ اسفند همان سال، توسط مجلس سنای نفت در ایران ملی شد. با این وصف، با دخالت دولت وقت امریکا و کودتای محمدرضا شاه، دوره ملی شدن نفت نیز به اتمام رسید. از آن تاریخ تا سال ۱۳۵۷، وضعیت حقوقی مدیریت صنعت نفت در ایران با فراز و فرودهایی همراه بود تا اینکه با پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۱۳۵۷، سرنوشت کامل مدیریت نفت به دست حکومت انقلابی افتاد و شرکت ملی نفت ایران مدیریت همه بخش‌های مرتبط با نفت از کشف و استخراج تا فروش را به عهده گرفت. حال بعد از گذشت حدود ۷۲ سال از اعلام ملی شدن نفت، آیا به واقع نفت ملی شده است؟ پاسخ به این سوال نیازمند توضیح و تحلیل بیشتری است که در زیر به صورت مختصر ارایه می‌شود:
ملی شدن نفت از منظر حقوقی: در مقدمه بالا بیان کردم که از منظر حقوق بین‌الملل، ملی شدن نفت از ۱۳۲۹ تا انقلاب اسلامی فراز و فرودهایی را طی کرد تا سرانجام با پیروزی انقلاب اسلامی، مدیریت نفت، به‌طور کامل در اختیار حکومت ایران قرار گرفت. ملی شدن از منظر بهره‌مندی ملت: اکنون بعد از گذشت بیش از چهار دهه از پیروزی انقلاب و حاکمیت کامل کشور بر منابع نفت و گاز، این پرسش قابل طرح است که آیا «نفت به معنی واقعی یعنی بهره‌مندی همه ملت از این منابع خدادادی ملی شده است»؟ منظور از ملت در اینجا همه فردفرد مردم در نسل کنونی و نسل‌های بعدی است. پاسخ به این سوال از دو طریق قابل بررسی است.

اول: اینکه آیا همه درآمدهای نفتی به صورت برابر بین مردم توزیع شده یا می‌شود؟ در توضیح این سوال، یک دیدگاه این است که درآمدهای نفتی پس از دریافت توسط دولت، باید بین همه مردم به صورت مساوی توزیع شود و دولت از طریق اخذ مالیات ناشی از به جریان افتادن درآمد نفتی توسط مردم، خدمات عمومی خود را ارایه دهد. اما اینکه منافع نفت به نسل‌های بعدی هم می‌رسد یا خیر به این بستگی دارد که چه سهمی از درآمدهای نفتی صرف سرمایه‌گذاری‌های زیربنایی که منافع‌شان بین نسلی است، شده یا خواهد شد؟ سوال دوم، حال که نظریه فوق هرگز پذیرفته نشده و بنابراین عملیاتی و اجرا نشده، آیا حاکمیت به نمایندگی از ملت توانسته درآمدهای نفتی را به گونه‌ای سرمایه‌گذاری و مدیریت کند که همه ملت حتی به صورت نسبی از منافع آن بهره‌مند شوند؟ واقعیت آن است که ملی شدن نفت به لحاظ حقوق بین‌الملل و کوتاه کردن حاکمیت بیگانگان بر آن، شرط لازم برای بهره‌مندی ملت از منافع کامل آن بوده و هست، اما تامین شرط کافی، نیازمند اقدامات دیگری بود که به نظر نمی‌رسد تاکنون به معنی واقعی انجام شده باشد. اینکه نفت ملی نباشد و بخش قابل توجهی از منافع آن را بیگانگان تصاحب کنند، برای ملت چه تفاوتی دارد با اینکه نفت ملی شده باشد اما منافع آن به دلیل بی‌تدبیری یا سوءتدبیر و سوءاستفاده، به عده‌ای محدود و خاص تعلق گیرد و توسط آنها به همان کشورهای قدرتمند انتقال یابد؟ نتیجه هر دو اتفاق این است که هنوز اکثریت مردم از این هدیه خدادادی بهره‌مند نشده‌اند: و این یعنی آنکه نفت به معنی واقعی هنوز ملی نشده است. از منظر تکنولوژیکی: زمانی می‌توان ادعا نمود که نفت به صورت کامل ملی شده است که اراده و خواست بیگانگان بر کشف، استخراج و فروش آن تاثیرگذار نباشد. واقعیت آن است که به‌رغم پیشرفت‌های قابل‌توجهی که در بخش‌های فنی استخراج نفت حاصل شده است اما هنوز وابستگی فنی، علمی و تکنولوژیکی به کشورهای پیشرفته در هر سه مرحله کشف تا فروش به حدی هست که نتوان ادعا نمود نفت به صورت کامل ملی شده است. این گفته بدان معنا نیست که در همه مراحل کشف تا فروش نفت الزاما باید خودکفا بود و هیچ ارتباطی با کشورهای دیگر نداشت، بلکه به این معناست که اگر به هر دلیلی کشورهای دیگر از کمک‌های فنی و علمی و تکنولوژیکی در امر کشف و استخراج نفت امتناع نمودند، کشور با اتکا به منابع انسانی، مالی و توان علمی و تکنولوژیکی خود بتواند ادامه حیات بدهد. تحمیل تحریم‌ها طی چهار دهه گذشته و به خصوص در زمان فعلی این ادعا را اثبات می‌کند که هنوز کشور به لحاظ علمی، فنی و تکنولوژیک در حوزه نفت و گاز و پتروشیمی به کشورهای دیگر نیازمند است، پس ملی بودن نفت به معنی واقعی محل تردید است. ملی شدن نفت از منظر اقتصادی: با تزریق درآمدهای نفتی به اقتصاد کشور از زمان کشف در ۱۱۴ سال پیش تاکنون، اقتصاد کشور ابتدا به مرور و از سال ۱۳۵۳ با افزایش چندبرابری قیمت نفت، با شتاب به نفت وابسته و معتاد شد. این وابستگی، اقتصاد و حتی استقلال کشور را آسیب‌پذیر می‌نمود. به همین دلیل حتی از پیش از انقلاب یکی از اهداف سیاست‌گذاران و تصمیم‌گیران کشور رهایی از وابستگی اقتصادی به درآمدهای نفتی بود. بعد از پیروزی انقلاب، رهایی از وابستگی اقتصاد به درآمدهای نفتی به یکی از شعارها و آرمان‌های اصلی تبدیل شد و در تمامی برنامه‌ها و سیاست‌گذاری‌های بعد از انقلاب جزو اهداف اصلی تلقی می‌شد. اما بعد از گذشت بیش از چهار دهه از پیروزی انقلاب، کشور هنوز در آرزوی تحقق این شعار مانده است. بر اساس آمارها و شواهد قطعی می‌توان اذعان نمود که امروز هم بودجه دولت و هم تولید ملی کشور به صورت مستقیم و غیرمستقیم بیش از ۹۰ درصد به درآمدهای نفتی وابسته مانده است و فشارهای ناشی از تشدید تحریم‌های چهار سال گذشته این ادعا را تایید می‌کند. اینکه چرا هنوز اقتصاد کشور به نفت وابسته مانده و نیز منافع ناشی از فروش این منبع خدادادی به همه ملت نرسیده نیاز به تحلیل‌های جداگانه‌ای دارد که خارج از ظرفیت این نوشته کوتاه است.


🔻روزنامه آرمان ملی
📍 اعتماد جامعه نیازمند صداقت مسئولان
✍️ سیدمصطفی هاشمی‌طبا
توافق اخیر ایران و عربستان می‌تواند بر حوزه‌های مختلف داخلی و خارجی تاثیرگذار باشد. اما با توجه به تغییر و تحولات موجود احتمالا با مشکلاتی نیز مواجه باشیم. با این حال مشکل اصلی جامعه و حاکمیت این است که در خارج دشمنانی و در داخل دوست نمایانی دارد که می‌خواهند ایران را منزوی کنند. یعنی در ظاهر دوست ولی در عمق؛ نفوذی یا نادان هستند. مشخص نیست که دولت آقای رئیسی چه میزان می‌تواند در مقابل توطئه‌هایی که برای به ثمر نرسیدن این توافق( توافق ایران و عربستان) تلاش می‌کنند و همچنین برخی که همیشه مخالف روابط بودند مقاومت کند. اکنون توافقی روی کاغذ صورت گرفته است و اگر موفق شوند این روند را ادامه دهند طبیعتا می‌توانند از این تجربه در داخل نیز استفاده کنند. از طرفی با توجه به اتفاقات و تحولاتی که طی ماه‌های اخیر در جامعه رخ داده و موجب لطمه خوردن به اعتماد را فراهم آورده یک مقدار کار برای احیای اعتماد جامعه سخت شده و به گذشت زمان همراه با تعدیل تصمیم‌گیری‌ها و مشارکت بیشتر مردم در امور احتیاج است. یعنی بالاخره مردم باید احساس صداقت بیشتر از مسئولان کنند. البته این نکته به این معنا نیست که صداقت وجود ندارد و باید این احساس در مردم تقویت شود که این مهم زمان می‌برد و اقدامات لازم را می‌طلبد. تصمیم‌گیری‌هایی که می‌شود بخصوص در انتخابات پیش‌روی مجلس خیلی مهم است که چگونه با این موضوع برخورد شود. البته در بحث مولفه‌ها و اقدامات لازم باید به این نکته توجه کرد که این سیاست خارجی چقدر می‌تواند تداوم داشته باشد و عملیاتی شود. این مساله می‌تواند در سیاست داخلی و جامعه بسیار تاثیر‌گذار باشد. اگر این طرح موفق و عملیاتی گردد و دولت موفقیتی حاصل به نظر می‌رسد که می‌تواند اقدامات لازم را انجام دهد. منتها این مساله هم اراده و هم برخورد با گروه‌های تندروها در داخل و خارج از کشور می‌خواهد. آن زمان می‌توانیم این کار را انجام دهیم. اخیرا یکی از نمایندگان مجلس گفته تندروها همان نفوذی‌ها هستند. اما به هر حال هر کسی که در جهت منزوی کردن ایران از جامعه بین‌المللی تلاش کند جزو همان کسانی است که سیاست دشمنان ایران را دنبال می‌کند و به نظر می‌رسد که برای موفقیت دولت، باید برخورد جدی با این افراد و جریانات صورت گیرد. مساله مهم دیگری که باید به صورت جدی به آن پرداخت موضوع بحران‌های کشور در حوزه‌های مختلف است. البته اقدامات موضعی وجود دارد اما اقدام تاثیرگذار باید به نحوی باشد که همه‌جانبه و برای همه سطح کشور باشد. لذا باید سیاست جدیدی در زمینه‌های مختلف پیش گرفته شود. هرچند که در اتخاذ سیاست‌ها باید بر مبنای اولویت‌ها عمل کرد اما اگر بخواهیم همه کارها را با هم انجام دهیم نمی‌شود. باید یکسری اولویت‌ها را در نظر گرفت و بر روی آن اولویت‌ها کار و سرمایه‌گذاری کنیم که این سرمایه‌گذاری متضمن آینده بهتر کشور خواهد بود.


🔻روزنامه شرق
📍 تاکتیک‌های بن سلمان
✍️ احمد غلامی
اگرچه عربستان برای گفت‌و‌گو و تفاهم با ایران درباره مسائل بین دو کشور و منطقه پیش‌قدم شده است؛ اما ایران هم در شرایط کنونی با وجود مشکلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خاصه حوادث چند ماهه اخیر از پیشنهاد این گفت‌وگو استقبال کرد. نکته دیگر اینکه عربستانی‌ها این‌ بار با موضوع یمن پا پیش نگذاشته بودند؛ موضوعی که پیش‌از‌این ایران را متهم به دخالت در سرنوشت یمن می‌کرد. این گفت‌وگوها که به واسطه‌گری چین صورت می‌گیرد، نشان می‌دهد عربستان‌ سعودی از سیاست خارجی حسابگرانه‌ای برخوردار است؛ چراکه با توجه به وضعیت داخلی کنونی ایران، عربستان در این شرایط باید به انتظار بنشیند تا بهره‌برداری خودش را بکند؛ اما عربستان دست به چنین کاری نزد و در روزهای خاص ایرانیان پا به میدان گفت‌وگو گذاشت و کشور قدرتمند چین را برای این مهم برگزید؛ چراکه می‌دانست ایران به‌ندرت به چین نه می‌گوید و این کشور نیز از اتوریته لازم برای انجام این گفت‌وگوها برخوردار است. تجربه گفت‌گوها در کشور عراق نشان داده بود کشور ضعیف نمی‌تواند گرانیگاه این کار مهم باشد. ایران هم با پذیرش این پیشنهاد نشان داد که در سیاست خارجی‌اش در ‌روی یک پاشنه نمی‌چرخد و در شرایط متفاوت باید از برخی سیاست‌ها عقب‌نشینی کرد و نباید غافل بود که ایران در کهنسالی به سر می‌برد، برخلاف عربستان که در گرماگرم جوانی، جاه‌طلبی و خیره‌سری است. اگر اتفاق خارق‌العاده‌ای رخ ندهد، محمد بن سلمان در سه، چهار دهه آینده نقش تعیین‌کننده‌ای در عربستان و منطقه خواهد داشت؛ نقشی که در سند چشم‌انداز توسعه اقتصادی ۲۰۳۰ پیش‌بینی شده است. اگر عربستان بخواهد آینده سیاسی و اقتصادی خود را تضمین کند، راهی جز خلاصی از یک‌جانبه‌نگری یعنی دلگرمی به حمایت آمریکا ندارد و آمریکا نشان داده است بیش از آنکه دغدغه عربستان را داشته باشد، نگران وضعیت اوکراین و هند و اقیانوس‌ آرام است. اگرچه این گفت‌وگوها ابتدا بین ایران و عمان مطرح شد؛ اما این چین بود که به آن عینیت بخشید و این ابتکار چین در طول تاریخ سیاست خارجی این کشور بی‌سابقه است؛ چراکه چین در هیچ مسئله خارجی که ربط مستقیمی به او نداشته، پادرمیانی نکرده است. این اقدام چین نشان می‌دهد چینی‌ها درصدد «هژمونی‌زدایی» آمریکا در منطقه هستند. از سوی دیگر چینی‌ها به فکر تجارتی بلندمدت در منطقه‌اند و این کار فقط با «صلح مسلح» بین ایران و عربستان صورت خواهد گرفت. چین بهتر از هر کشوری می‌داند اختلافات مهمی در حوزه یمن و لبنان بین ایران و عربستان وجود دارد که اگر لاینحل نباشد، به‌زودی حل‌شدنی نیست. شاید به همین دلایل است که درصدد برپایی اجلاس مهمی با حضور پررنگ این دو کشور قدرتمند در منطقه است و این کار بیش‌از‌پیش ظن جایگزینی چین در منطقه را به‌ جای آمریکا تقویت می‌کند. البته نباید تمایل عربستان از‌جمله محمد بن‌ سلمان را در این گفت‌وگو نادیده گرفت. عربستان با این کار هشداری جدی به آمریکا داد که ریاض دوستان دیگری هم برای شراکت دارد و چشم‌انتظار رفقای بی‌وفا نخواهد ماند. بن‌ سلمان شخصیت جاه‌طلبی دارد که ایران باید آن را جدی بگیرد و در پی تحقیرش برنیاید، بن‌ سلمان پسر بزرگ «فهده» همسر دوم ملک سلمان است که بیش از دیگر فرزندانش به او توجه داشت. محمد بن ‌سلمان از همان ابتدا سودای حکمرانی در سر داشت و در ایام جوانی به دوستانش گفته بود برای پیشبرد عربستان برنامه‌های اساسی دارد. به همین منظور او مانند دیگر خواهرها و برادرهای تنی و ناتنی‌اش برای درس‌‌خواندن به کشورهای آمریکایی و اروپایی نرفت و در همان ریاض درس خواند و در کنار پدر همواره حاضر بود تا از او سیاست و حکمرانی را بیاموزد. سلمان (پدر) فرماندار ریاض بود و کسی باور نمی‌کرد اقبالی برای پادشاهی داشته باشد. سلمان بیست‌و‌پنجمین پسر پدری بود که سی‌و‌شش پسر داشت، سلمان در ۲۰‌سالگی به فرمانداری استان ریاض رسید و ۵۰ سال این منصب را در اختیار داشت. در همین مدت ریاض از یک بیابان به یک کیهان‌شهر تبدیل شد. شاید همین اصرار پدر بر توسعه و نوسازی عربستان است که بن‌ سلمان را چنین شیفته توسعه ساخته است. برای شناخت محمد بن ‌سلمان و عمق جاه‌طلبی‌اش باید ملک سلمان را شناخت؛ کسی که بی‌تردید استاد مسلم و مستقیم او است. بن‌ سلمان در همین مدت کوتاه نشان داده برای محقق‌ساختن خواسته‌هایش از هر تاکتیکی سود خواهد برد، اگر گاه این تاکتیک حمله به مخالف باشد و گاه عقب‌نشینی در برابر او، هر دو یک معنا را خواهد داشت، زمانی که به پیروزی منتهی شود و ایران استثنائی بر این قاعده نیست. از سوی دیگر ناگفته نماند در شرایطی که بسیاری از مخالفان ایران به دنبال القای این فکرند که این کشور از اقتدار سیاسی و نظامی لازم در منطقه برخوردار نیست، این گفت‌وگوها این‌گونه القائات را بی‌ثمر کرده و نشان می‌دهد ایران کشور مقتدری است که بدون تعامل با او در منطقه هر طرح و برنامه‌ای به سرانجام نخواهد رسید.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین