جمعه 31 فروردين 1403 شمسی /4/19/2024 2:58:13 AM

🔻روزنامه تعادل
📍 دامن زدن به رکود و تورم توامان
✍️ مرتضی عزتی
امسال هم سقف بودجه ۱۴۰۲ به نسبت سال قبل با افزایش حدودا ۴۰درصدی مواجه شده است. مطابق سال‌های قبل می‌توان پیش‌بینی کرد که نمایندگان مجلس در جریان بررسی بودجه هم این سقف را بالاتر ببرند تا مطالبات حوزه‌های انتخابیه خود را حداقل در ظاهر عملی کنند. این روند افزایش‌ها، احتمال بروز کسری بودجه را بیشتر کرده و متعاقب آن هم مشکلاتی که هر سال به دلیل کسری بودجه رخ می‌دهد را محتمل‌تر می‌سازد.

اما آیا هر نوع افزایش هزینه‌ای در بودجه منفی و آسیب‌زا است؟ در پاسخ باید گفت؛ خیر. چنانچه اعداد و ارقام بودجه‌ای رشد پیدا کند و این رشد در راستای پروژه‌های تولیدی، عمران و برنامه‌ریزی‌های درست زیرساختی به کار گرفته شوند، بدون تردید به نفع اقتصاد است. اما اگر هر سال بر سقف بودجه اضافه شود و این افزایش‌ها، در مسیر بودجه‌های جاری و هزینه‌های غیرضروری به کار گرفته شوند و بودجه برخی نهادها و ارگان‌های غیرشفاف بالا رود از هر سمی برای پیکره اقتصاد، خطرناک‌تر خواهد بود.

هر سال با بروز کسری بودجه، دولت‌ها اقدام به استقراض از بانک مرکزی می‌کردند و این روند باعث رشد تورم می‌شد. در سال ۱۴۰۱ هم اقتصاد ایران با کسری بزرگی روبه‌رو شد؛ دولت سیزدهم اما برای پوشش این مشکل اقدام به اتقراض از سیستم بانکی به جای بانک مرکزی کرد. این تصمیم با این استدلال اجرایی شد که استقراض از سیستم بانکی تبعات تورمی کمتری به دنبال خواهد داشت، اما دولت سیزدهم به این موضوع توجه نداشت که استقراض از سیستم بانکی، تسهیلات‌دهی به بخش خصوصی را با چالش‌های جدی مواجه می‌سازد و نتیجه آن مستقیما در رشد اقتصادی اثرگذار خواهد شد. این روند هرچند آثار تورمی کمتری دارد اما مستقیما به رکود دامن می‌زند و بخش تولید و مصرف را با مشکل مواجه می‌کند.

در سال آینده هم اقتصاد ایران با کسری بودجه مواجه است و دولت یا با«تورم» یا «رکود» یا هر دو گزاره مواجه خواهد شد. این اثری است که در همه جای دنیا تجربه شده است و اقتصاد ایران هم از آن مستثنی نخواهد بود.

همانطور که گفته شد، افزایش هزینه‌های دولت به شرط اینکه به هدف مولد و مناسبی اصابت کند هم تولید را رونق می‌دهد و هم رشد اقتصادی را. اما از آنجا که دولت هزینه‌هایش را برای امور جاری، پرداخت دستمزدها و.... بالا برده، کسری بودجه باعث نزول شاخص‌ها و افزایش مشکلات می‌شود.

هرچند با پایان کرونا نشانه‌های رشد اقتصادی نسبی در اقتصاد ایران نمایان شد، اما در ادامه کسری بودجه‌های بالا طی سال‌های مستمر، سوءمدیریت‌های دولت و اثرات منفی نظام تصمیم‌سازی‌های اشتباه پولی و مالی باعث شده تا رکود، اقتصاد و معیشت مردم را تهدید کند و تولید آسیب ببیند. برای مواجهه با این مشکل دولت ناچار است یا استقراض از بانک مرکزی و سیستم بانکی را ادامه بدهد، یا اوراق منتشر کند یا اینکه اموال و دارایی‌های خود را به فروش برساند (هر سه این راه‌ها تجربه شده است) هر کدام از این راه‌ها، تبعات مختص خود را دارد.

انتشار اوراق نوعی مسکن مقطعی و انتقال مشکلات به آینده است؛ استقراض از بانک مرکزی باعث افزایش تورم می‌شود. ضمن اینکه استقراض از سیستم بانکی، رکود را دامن می‌زند و به تولید ضربه می‌زند. افزایش مالیات هم به مردم و صاحبان کسب و کار فشار زیادی وارد می‌سازد.

همانطور که مشاهده می‌کنید، هر تصمیم غیراقتصادی باعث افزوده شدن بر حجم مشکلات می‌شود. اگر دولت افزایش هزینه‌هایش را طی سال‌های بعدی هم ادامه دهد، مشخص نیست دیگر چه راهی پیش پایش باقی مانده است. چرا که دیگر اموالی برای فروش نخواهد داشت، سیستم بانکی هم توانی برای تامین کسری بودجه ندارد و از سوی دیگر، صاحبان کسب و کار هم توانی برای افزایش پرداخت مالیات‌ها ندارند.

در این شرایط تنها راه باقی مانده برای دولت و سیستم سیاسی کشور، احیای برجام و افزایش درآمدهایش از طریق افزایش فروش نفت است. چرا که دولت نه تخصصی برای بهره‌وری بیشتر دارد، نه اراده‌ای برای کاهش هزینه‌های غیرضروری و نه سایر ضرورت‌هایی که در یک چنین شرایطی در پیش گرفته می‌شود؛ بنابراین چشم‌انداز پیش روی اقتصاد ایران در سال ۱۴۰۲ خطرناک‌تر از سال قبل و سال بعد از آن هم خطرناک‌تر از قبلی خواهد بود. مگر اینکه روش متفاوتی برای نظام تصمیم‌سازی‌های اقتصادی و نظام حکمرانی در پیش گرفته شود.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 رشد حجم پول در وضعیت هشدار
✍️ دکتر مسعود نیلی
کشور ما برای دوره‌ای در حدود ۴دهه، به‌طور متوسط، تورمی در حدود ۱۸ تا ۲۰درصد داشته و از این نظر به‌عنوان اقتصادی با تورم مزمن شناخته می‌شده است. به خاطر طولانی شدن این نوع تورم، ما امروز مزمن‌ترین تورم جهان را داریم. دلایل زیادی وجود دارد که نشان می‌دهد ‌بسیاری از نارسایی‌های عمیق اقتصاد ایران، ‌مانند رشد پایین همراه با نوسان، نرخ رشد پایین سرمایه‌گذاری، وابستگی به نفت و حتی نوسانات بزرگ نرخ ارز، ناشی از وجود همین تورم مزمن و به‌ویژه واکنش‌های دولت‌ها به آن بوده است.
شواهد آماری نشان می‌دهد که مشخصا نیمه سال۱۳۹۷، از نظر شدت تورم، یک نقطه چرخش (turning point) برای اقتصاد ایران بوده است؛ به‌گونه‌ای‌که رژیم تورمی کشور از یک تورم نسبتا ثابت بالا (در حدود ۲۰درصد) به یک تورم فزاینده تغییر وضعیت داده است. بر اساس آمارهای منتشرشده توسط مرکز آمار ایران، متوسط تورم نقطه به نقطه ماه به ماه سال ۱۳۹۷، ۵/ ۲۶ درصد، سال ۱۳۹۸، ۳۴درصد، سال ۱۳۹۹، ۳۶درصد، ‌سال ۱۴۰۰، ۴۱درصد و متوسط ۱۰ماهه ۱۴۰۱، ۴۸درصد بوده است. همان‌طور که ملاحظه می‌شود، اولا از تورم متوسط حدود ۵/ ۱۸ تا ۲۰درصد به میزان قابل توجهی فاصله گرفته‌ایم؛ ثانیا، رژیم تورمی جدید، کاملا آهنگ افزایشی دارد. در واقع، تورم ۱۰ماهه سال ۱۴۰۱، ‌بدون تردید، قله تورمی اقتصاد ایران، پس از سال‌های ۱۳۲۱ و ۱۳۲۲ محسوب می‌شود. در طول ۲۵۰ماه گذشته، تنها ۱۵ماه تورم ماهانه بیش از ۴درصد بوده که ۱۲ماه آن از ۱۳۹۷ به بعد اتفاق افتاده و ۳ماه آن به‌تنهایی در ۱۰ماه سال۱۴۰۱ بوده است.

در تاریخ ثبت‌شده عملکرد اقتصاد ایران، تورم نقطه به نقطه بالاتر از ۵۰درصد، فقط در ۶ماه اتفاق افتاده که چهار دفعه آن در سال۱۴۰۱ بوده است.
علاوه بر آن، تورم خوراکی‌ها و آشامیدنی‌ها به‌عنوان شاخصی از میزان فشار به زندگی معیشتی قشر کم‌درآمد و نیز قشر متوسط، در ماه دی با ثبت مقدار نقطه به نقطه ۹/ ۶۴درصد، بالاترین تورم مواد غذایی دهه‌های متمادی اخیر را به ثبت رسانده است.

ماه‌های آبان و آذر و دی، تنها سه ماهی هستند که تورم سالانه خوراکی آنها بالاتر از ۶۰درصد بوده است (به ترتیب ۳/ ۶۱درصد، ۶۳ درصد و ۹/ ۶۴درصد). توجه داشته باشید که میزان افزایش قیمت مواد غذایی در یک‌ماه دی در سال جاری (۱/ ۴درصد)، به تنهایی به مراتب بیشتر از افزایش قیمت یک‌ساله همین محصولات در کل سال۱۳۹۶ بوده است (۶/ ۳درصد). در مقایسه‌ای دیگر، شاخص خوراکی‌ها و آشامیدنی‌ها، ظرف ۴۸ماه از ابتدای۱۳۹۳ تا انتهای۱۳۹۶، ۴۳درصد افزایش پیدا کرده است. این در حالی است که در همین ۷ماه گذشته، این شاخص، ۴۸درصد یعنی در طول ۷ماه بیش از ۴سال، تورم خوراکی به مردم تحمیل شده است.
مجموعه موارد ذکرشده بدون نیاز به ارائه شواهد دیگر، این نگرانی را که نگارنده طی چند سال اخیر درباره خطرات افتادن در مهلکه تورم‌های بسیار بالا مطرح می‌کرده است، بسیار جدی‌تر می‌سازد. نگرانی البته وقتی دوچندان می‌شود که توجه کنیم مسوولان دولتی به‌ویژه رئیس‌جمهور محترم مرتبا از دستاوردهای کاهش قابل توجه تورم نسبت به سال گذشته ابراز خشنودی کرده‌اند؛ درحالی‌که آمارهای رسمی منتشرشده کاملا عکس وضعیت یادشده را گواهی می‌دهد.

همان‌طور که بارها ذکر کرده‌ام، وقتی نرخ تورم در دامنه‌های بسیار بالا، مانند شرایط موجود قرار می‌گیرد، هیچ‌کس نمی‌تواند پیش‌بینی کند که آینده میان‌مدت تورم چه خواهد بود و آیا تغییر مسیر دیگری در پیش خواهد بود یا نه؛ اما مرور تجربه کشورهایی که در دام ابرتورم‌ها افتاده‌اند، نشان می‌دهد که این اتفاق به یکباره رخ می‌دهد. کافی است مروری بر چگونگی بروز ابرتورم در ونزوئلا داشته باشیم که متوسط تورم آن در فاصله ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۳، حدود ۲۴درصد بوده است. اما تورم سال۲۰۱۴ آن به ۶۲درصد، ۲۰۱۵ به ۱۲۰درصد، ۲۰۱۶ به ۲۵۰درصد و ظرف کمتر از دوسال به بیش از ۶۵هزار درصد رسید. بنابراین شرایط موجود را باید بسیار جدی گرفت.

قاعدتا وقتی نگرانی درباره تورم بالا می‌گیرد، برای داشتن تصویری از عوامل به‌وجودآورنده آن، لازم خواهد بود که مسیر متغیرهای پولی را دنبال کنیم. آن‌گونه که مسوولان محترم دولتی اظهار کرده‌اند، ‌تلاش بسیاری برای کاهش رشد نقدینگی به‌کار بسته‌اند.

بر اساس آمارهای منتشرشده از سوی بانک مرکزی، متوسط رشد نقطه به نقطه ماهانه نقدینگی در هفت‌ماه اول سال جاری، ‌برابر ۲/ ۳۷درصد بوده است که در مقایسه با همین رقم در سال گذشته، تنها کاهش ۶/ ۲درصدی را نشان می‌دهد. در مقایسه دیگر می‌توان مشاهده کرد که رشد نقدینگی در پایان مهر امسال برابر ۳/ ۳۴درصد بوده که در مقایسه با عدد ۸/ ۴۲درصدی سال گذشته، ۵/ ۸واحد درصد کاهش نشان می‌دهد که تاییدکننده تلاش تصمیم‌گیرندگان، هرچند با نتیجه محدود است.

اما متغیر مرتبط‌تری را که در شرایط رشد تورم، باید با دقت دنبال کنیم رشد حجم پول است. هرچند نقدینگی پوششی فراگیرتر از پول دارد، اما از آنجا که پول، دارای سیالیت بیشتر است، وقتی افزایش پیدا می‌کند به‌طور مستقیم گرایش به‌کارگیری نقدینگی در بازارهای مختلف را منعکس می‌کند. با قرار گرفتن تورم در دامنه‌های بالا (مثلا بالاتر از ۴۰درصد) و عدم واکنش متناسب نظام بانکی، ‌جذابیت پس‌اندازهای با ماندگاری بیشتر در بانک کاهش پیدا می‌کند و آحاد اقتصادی بر حسب میزان پس انداز مالی که دارند، تلاش خود را به‌کار می‌بندند تا آن را به انواع دیگر دارایی که همراه تورم یا حتی بیشتر، افزایش قیمت پیدا می‌کند (مانند ارز و طلا) یا به انواع کالاهای بادوام (مانند مسکن و خودرو) تبدیل کنند. این باعث می‌شود که پس‌اندازهای مالی در قالب حساب‌های جاری در بانک‌ها نگهداری شوند تا بتوانند به سرعت و با راحتی آن را به‌کار گیرند.

وقتی این چرخه به‌کار می‌افتد، قیمت ارز و طلا و مسکن و خودرو با افزایش زیاد مواجه می‌شود و به دنبال آن، تعداد بیشتری تصمیم به تبدیل دارایی‌های خود به این نوع دارایی‌ها و کالاها می‌گیرند که مجددا به معنی افزایش شدیدتر قیمت آنها است. وقتی تعداد بسیار زیادی از افراد وارد این فرآیند می‌شوند، ‌گویی ریسک چنین تصمیمی پایین‌تر آمده و خلاصه آنکه چرخه مزبور، ‌بسیار خطرناک است و همین عامل بوده که ظرف کمتر از ۵سال، ‌۳ بحران بزرگ ارزی را برای ما رقم زده است. لذا انتظار داریم که وقتی انتظارات تورمی بالا است پول در ترکیب نقدینگی به تدریج وزن بیشتری پیدا کند که به معنی تورم‌زایی بیشتر نقدینگی است. خلاصه آنکه وقتی تورم افزایش پیدا می‌کند، مقادیر بیشتری از نقدینگی به‌صورت پول نگهداری می‌شود و وقتی این‌چنین می‌شود، تورم بیشتر افزایش می‌یابد. چرخه ذکرشده همان عاملی است که تورم بالا را به ابرتورم تبدیل می‌کند. رشد حجم پول در اقتصاد ایران طی ۱۰سال ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۶، به‌طور متوسط، ‌سالی ۲/ ۱۴درصد بوده است. این در حالی است که متوسط رشد نقدینگی در این فاصله، ۱/ ۲۵درصد بوده است.
رشد حجم پول به‌یکباره در فاصله سال‌های ۱۳۹۷ تا ۱۴۰۰، با جهشی بسیار بزرگ، به عدد کاملا هشداردهنده ۵۰درصد در سال رسیده و در مسیر ویژه ذکرشده، ‌طی هفت ماه سال جاری به ۳/ ۵۶درصد افزایش پیدا کرده است. توجه به این نکته دارای اهمیت بسیار زیاد است که در چارچوب مقدار معین رشد حجم نقدینگی، تصمیم مردم به اینکه چه مقدار از نقدینگی را به صورت پول نگهداری کنند، می‌تواند به عنوان شاخصی از درجه اعتماد آنها به سیاستگذاران و فضای عمومی مورد انتظار کشور در آینده مورد شناسایی قرار گیرد. به‌طور کاملا قابل درکی می‌توان حدس زد که طی چند ماه اخیر، در پی اعتراضات سیاسی در داخل و فشارهای فزاینده کشورهای خارج ناشی از بروز چالش‌های بیرونی، رشد حجم پول طی ماه‌های مهر به بعد که هنوز آمارهای آن منتشرنشده، حتما آهنگ کاهشی نسبت به گذشته پیدا نکرده باشد. اگر این‌گونه باشد لازم است اقدامات عاجلی برای جلوگیری از افتادن در یک مسیر بدون بازگشت تورمی مد نظر قرار گیرد. این نکته را با تاکید زیاد ذکر می‌کنم که رشد حجم پول تا قبل از سال‌های اخیر، تنها در دوسال۱۳۵۳ به یک دلیل و سال۱۳۵۷ به دلیلی دیگر، بیشتر از ۵۰درصد بوده و به جز این دوسال تجربه دیگری در گذشته ثبت نشده است.

بنابراین از این نظر، واقعا اقتصاد کشور در وضعیت اضطرار به سر می‌برد. تصویر بودجه سال آینده، ‌اشتباهات بزرگ در سیاست‌های جدید ارزی از نظر تثبیت مجدد یک نرخ رانتی برای ارز و شاید از همه بدتر، ‌اظهارنظرهای با تکرار زیاد نسنجیده و همراه با اشتباهات زیاد مقامات تراز اول سیاسی دولت، همگی متاسفانه نشانه‌هایی از درک شرایط خطیری را که در آن قرار گرفته‌ایم، بروز نمی‌دهد. مقامات دولت ظاهرا تمایل زیادی دارند که همچنان خود را در مرحله ماه عسل انتقاد به دولت قبل نگه دارند و خود این رویکرد بیانگر عمق بسیار کم درک شرایط موجود است.

غافل از اینکه سرعت تحولات نامطلوب بسیار بالاتر از حد تصور است. به جای اجرای مانورهای متعدد درگیر شدن با دشمن فرضی دولت قبل و اعلام پیروزی، متمرکز بر درگیری با دشمن واقعی مشکلات فعلی شوید. باید پذیرفت که اقتصاد ما در تله تحریم‌های خارجی، سیاستگذاری‌های غیر علمی و بحران نبود سرمایه اجتماعی اسیر شده است و درد اینجاست که تصمیم‌گیرندگان، حداقل در بیان ظاهری، هرسه مشکل را انکار می‌کنند.


🔻روزنامه کیهان
📍 تأثیرات جهانی شخصیت سیاسی «امام» و «ملت ایران»
✍️ سعدالله زارعی
حضرت امام خمینی - قدس سره- وقتی پس از حدود ۱۴ سال به ایران بازگشتند، جلوه جدیدی از شخصیت عظیم‌شان که تحت‌الشعاع شخصیت عرفانی، فقهی و فلسفی‌شان قرار گرفته بود، بروز یافت. «شخصیت سیاسی» حضرت امام، گنجایش ایجاد تحول در نظامات سیاسی جهان داشت
و از این‌رو توجهات را به خود جلب کرد. «شخصیت سیاسی امام» از زمان طلوع، در ملت ایران هم این شخصیت عظیم سیاسی را ایجاد کرد. بیان این مسئله کار ساده‌ای نیست ولی نسل‌های ما که این موضوع را به صورت عینی و فیزیکی درک کرده‌اند، وجود این شخصیت سیاسی در
«امام و امت» را تصدیق می‌کنند.
قبل از طلوع خورشید شخصیت سیاسی خمینی، اندازه شخصیت سیاسی ما گرفتن یک عدالتخانه، لغو یک قرارداد استعماری، پیروزی
دست و پا شکسته در یک نهضت مشروطه‌خواهی و پیروزی چندماهه در یک نهضت ملی... بود. تازه در نهایت از پس این هم برنمی‌آمدیم و کار در آغاز یا نیمه راه متوقف می‌شد! گاهی هم در ماجراهایی مثل دیکتاتوری صغیر و کبیر پس از مشروطه، چندین گام عقب‌تر می‌رفتیم. شخصیت‌های برجسته سیاسی ما عمدتاً نتوانسته بودند یک جنبش یا یک نهضت و حتی گاهی یک قرارداد لغو شده -مثلاً قرارداد رژی و قرارداد ۱۳۱۹ وثوق- را به سرانجام برسانند.
حضرت امام خمینی که تاریخ سیاسی ایران از مشروطه تا نفت و بعد از آن را به صورت عینی و بی‌واسطه دیده و تجربه کرده بود و قاعدتاً باید به این نتیجه می‌رسید که «راه بسته است» و «نمی‌شود» و بعضی مراجع بسیار قدرتمند پیش از او هم با همین جمع‌‌بندی، توقعات خود از حکومت‌ها را بسیار پایین آورده بودند، معتقد بود این مسیرهای طی شده در نهضت‌ها بی‌فایده می‌باشد و مسئولیت فقها در عصر غیبت بسیار فراتر از آن چیزی است که تصور و اعمال شده است. بنابراین نقطه حرکت را روی این قله گذاشت و معتقد بود رسیدن به آن شدنی است.
این البته حرف ساده‌ای نبود، بسیار هم عجیب و غریب به نظر می‌آمد. حتی کسانی مثل مرحوم آیت‌الله طالقانی که مرد جهاد و حبس‌های طولانی و شهادت بودند و خود را برای قربانی شدن در راه اسلام و ایران در معرض خطرات بزرگ قرار داده بودند، خواسته حضرت امام را هر چند مقدس و مهم و خواستنی می‌دانستند، «غیرقابل دستیابی» می‌دیدند و البته پای در این راه نهاده و سهم خود را هم انجام دادند اما معتقد بودند سرنگونی رژیم پهلوی امکان‌پذیر نیست؛ چه رسد به کوتاه کردن دست آمریکا و انگلیس از این مملکت! خداوند این بزرگان را در اعلی درجه الطاف خود جای دهد که خوب به صحنه آمدند و جانبازی کردند و حقیقتاً «صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ» بودند اما آن عقیده‌ای که حضرت امام در امکان پیروز شدن بر استکبار و استبداد داشت، نداشتند.
حضرت امام خمینی -رحمت‌الله علیه- سلوک معنوی خیلی خاصی داشت. کتاب «شرح دعای سحر» و کتاب بسیار پیچیده‌ و گرانقدر «اربعین حدیث» ایشان به ترتیب در سال‌های ۱۳۰۸ و ۱۳۱۷ منتشر شده‌اند و قاعدتاً شروع نگارش آنها پیش از ۲۵ و ۳۰ سالگی ایشان بوده است. درک محتوای بسیار عمیق این کتاب‌ها با آنکه به شیوایی و ادیبانه نوشته شده‌اند، برای پیرمردهای عارف هم ثقیل است. این کتاب‌های بسیار عمیق معنوی و آن درس‌های عرفانی پررمز و رازی که او نزد استاد عظیم‌الشأنش مرحوم آیت‌الله‌العظمی شیخ محمدعلی شاه‌آبادی گذرانده بود، در واقع فارغ از اوج معنوی، پایه‌های «فکر سیاسی» حضرت امام را نیز تشکیل می‌دادند. از این‌رو ایشان معتقد بود «ما باید به تکلیف‌مان عمل کنیم و در این راه، «خود» را کنار بگذاریم» و «بدانیم چون خداوند وعده نصرت داده و او مسبب‌الاسباب می‌باشد، رسیدن به هدف‌های عظیم، ممکن است». مرور مباحثات امام با بعضی از آیات عظامی که از مقتدرترین و مؤثرترین فقهای قم و نجف بودند، «شخصیت بلند سیاسی» حضرت امام را برای ما روشن می‌کند.
در واقع حضرت امام با توشه معنویت و اخلاص دینی و با حل و فصل کردن مسائل خود با خداوند، وارد میدان سیاست شد و با همین عطر، جهان را به شدت تحت تأثیر قرار داد. حضرت امام با هدف قطع نفوذ غرب از ایران و قطع سلطه مفسدان از این ملت و تغییر معادلات جهانی به میدان آمد و در این راه اولاً از خود مایه گذاشت؛ در کشور پذیرش حبس و تبعید برای یک مرجع تقلید مرسوم نبود، امام از این موضوع با روی گشاده استقبال کرد و ۱۴ سال زندگی پرمشقت در تبعید را پذیرفت و علیرغم فشارهای مختلف، هیچ‌گاه از مبارزه طفره نرفت. در همان زمان که رژیم پهلوی بدون آنکه با مشکل عمده‌ای مواجه گردد، توانسته بود امام را زندانی و سپس تبعید کند، حضرت امام حتی هدف مبارزه را فراتر از اسقاط رژیم پهلوی قرار داده و به تعبیر خودشان «قطع سلطه اجانب» از سر مسلمانان را دنبال کرد. امام در همان مقطع فرمودند «هر گرفتاری که ملت ایران و ملل مسلمین دارند از اجانب است؛ از آمریکاست. ملل اسلام از اجانب عموماً و از آمریکا خصوصاً متنفر است. بدبختی دول اسلامی از دخالت اجانب در مقدرات آنهاست.» (صحیفه امام، ج ۱، ص ۴۱۱) حالا شما زمان طرح این بحث را در نظر بگیرید که عده‌ای از بزرگان می‌گفتند «ما رئیس شهربانی قم را هم نمی‌توانیم عوض کنیم، آقای خمینی چه حرف‌هایی می‌زند، می‌گوید شاه نباشد! آمریکا نباشد! آقا این چیزها شدنی نیست و فقط خون‌ها را هدر می‌دهد». در آن فضا که عده زیادی تغییر یک رئیس شهربانی را هم در قدرت خود نمی‌دیدند، حضرت امام «قطع سلطه اجانب» را آن هم نه فقط از ایران بلکه از جهان اسلام و از جهان مستضعفین دنبال می‌کردند و حالا پس از آن سال‌ها که بسیاری از ناباوران از میان ما رفته‌اند و خداوند رحمت‌شان بفرماید و بسیاری از کسانی که پا در رکاب مبارزه شدند و جان شیرین‌شان را در این راه نثار کردند که «طوبی لهم و حسن مأب»، ما می‌توانیم ببینیم، آنچه امام می‌خواستند و در واقع به آن مأمور بودند، تا حد بسیار زیادی محقق گردیده است. خود ایشان در
۲۵ مهر ماه ۱۳۶۱، در جمع مردم شریف آذربایجان فرمودند «ما درست نمی‌توانیم ادراک کنیم که حجم این پیروزی چقدر است. دنیا بعد ادراک خواهد کرد که این پیروزی ملت ایران چه حجمی دارد» (صحیفه امام، ج ۱۷، ص ۵۵)
در آن روز که یک عده‌ای می‌گفتند باید مماشات کنیم تا دماء مسلمانان حفظ شود و در واقع لبیک به آن همه نداهای قرآن مبنی بر قیام علیه ستمگران را به روزی دیگر -که معلوم نبود کی می‌آید!- واگذار می‌کردند، امام به میدان آمد و حدود ۱۵ سال بعد راه باز شد. بله راه حضرت امام بدون هزینه و قربانی دادن نبود، ولی اگر امام قیام نمی‌کرد و صحنه را تغییر نمی‌داد، همان دست‌های خارجی و داخلی که
در ۱۷ بهمن ۵۷ تصمیم گرفتند به قیمت کشتن یک میلیون شهروند در تهران، سلطه اجانب بر ایران را حفظ کنند، ملت ما را پیش پای دشمنان اسلام، پی در پی قربانی می‌کردند. اگر امام و انقلاب امام نبود و حوادث دهه ۱۳۸۰ که به اشغال افغانستان و عراق منجر شد، پیش می‌آمد، ایران هم‌اینک در وضع بسیار وخیم امنیتی قرار داشت. اگر امام و انقلاب امام نبود، صهیونیسم که همین حالا بر اروپا حکومت می‌کند، تمام سرزمین‌های مسلمانان به خصوص سرزمین‌های مقدس آنان را به تصرف درآورده بود، کما اینکه در سال ۱۳۵۰ پیشروی رژیم اسرائیل در سرزمین‌های منطقه، دو برابر متصرفات سال ۱۳۳۰ آن شده بود.
تکیه معرفتی انقلاب حضرت امام، بر قرآن کریم و ادعیه ائمه معصومین علیهم‌السلام و مواریث عرفانی اسلام بود و از این رو امام و مردم با مسائل اساسی کشور و جهان اسلام برخورد عمیق داشتند و نیز در این راه پایمردی ‌‌کرده و از میانه راه بازنگشتند. این انقلاب در سطح منطقه و جهان تا امروز و به طور پیاپی میلیون‌ها مخاطب جان بر کف به میدان آورده و هنوز هم به عنوان مهم‌ترین محرک ملت‌ها - از هر دین و زبان و قومیت- مطرح است. هنوز هم کسی نمی‌تواند در جلب محبت ملت‌ها، با شخصیت‌های این انقلاب الهی رقابت کند. حالا بگذارید دولت‌های استعماری اروپا از سر عصبانیت به هتاکی علیه چهره‌ها و نهادهای نورانی این انقلاب و نظام برآمده از آن بپردازند. این هتاکی‌ها ناشی از شکست از قدرتی است که راهی برای غلبه
بر آن ندارند.
وقتی یک کشیش فرانسوی می‌گوید چه نشسته‌اید که حتی در اروپا پرتعدادترین نام نوزادان «محمد» است و بعد می‌گوید محمد - صلی‌الله علیه و آله- دارد اروپا را می‌گیرد و بعد آمار می‌دهد که تا سال ۲۰۵۰، مسلمانان نیمی از جمعیت ۷۰۰ میلیونی اروپا را می‌گیرند و با توجه به جمعیت رو به رشد آنان در آفریقا و آسیا، اسلام به دین اول جهان تبدیل می‌شود و بعد می‌گوید باید بی‌رودربایستی با محمد و کتاب او مقابله کرد و بعد حقیرانه کاریکاتوری کشیده می‌شود و یا کتابی سوزانده می‌شود و به دست خودشان روی داعیه متمدن بودن خود خط می‌کشند، آیا شکستی از این بزرگ‌تر برای غرب وجود دارد؟ این اسلام که به قول مقامات اروپا به بحث اول جهان تبدیل شده، کدام اسلام است؟ بدون تردید این اسلام همان اسلام مولد محرک که پنجه در پنجه غرب انداخته و بارها آن را زمین زده می‌باشد. در این عرصه جایی برای عرض اندام «بدل‌ها» نیست؛ اسلام سعودی، اسلام سکولار، اسلام افراطی و... نه! این اسلام فقط اسلام ناب محمدی -صلی‌الله علیه و آله- است؛ اسلام خمینی و خامنه‌ای، اسلامی که امام آن به تنهایی یک امت است و امت آن در میان ملت‌ها، امام است. امت و امامی که ایستاده‌اند. به تعبیر ژرف حضرت امام «ما تا آخرین وقت و تا آخرین نفس ایستاده‌ایم و ملت ایستاده است و بحمدالله با قدرت دارد پیش می‌رود» (صحیفه امام، ج ۱۷، ص ۵۲).


🔻روزنامه اطلاعات
📍 چند پرسش ساده
✍️ علیرضا خانی
می‌گویند روزی، مردی در کنار دیوار نشسته بود و زانویش را بغل کرده و سخت می‌گریست. ناگهان صدای هق‌هق گریه فردی دیگر را در کنارش شنید. سرش را بلند کرد و دید مرد دیگری کنار او به همان‌سان نشسته و می‌گرید. پرسید تو کیستی و برای چه گریه می‌کنی. آن مرد گفت تو خودت برای چه گریه می‌کنی؟ اولی گفت: من پول ندارم، کار ندارم، خانه ندارم، گرسنه‌ام و برای همین تقدیرم گریه می‌کنم. دومی گفت: من دیدم تو اینجا نشسته‌ای و خیلی غمگین و مأیوس و گریانی، نشسته‌ام و برای تو گریه می‌کنم. مرد اول برآشفت و گفت: به جای گریه کردن برای من، برخیز و برو نان و لباس برایم بیاور تا از این وضع رهایی یابم. مرد دوم گفت: از نان خبری نیست، ولی گریه هر چه بخواهی برایت می‌کنم!
رئیس جمهوری در مصاحبه تلویزیونی سه‌شنبه شب گفت: «آنچه باعث رنج مردم می‌شود ما را هم می‌رنجاند. قیمت کالاها که افزایش می‌یابد، قبل از هر کس ما را رنج می‌دهد…»

با عرض معذرت، باید گفت مردم دولتی نمی‌خواهند که با گران‌شدن کالاها ـ به گفته رئیس‌جمهوری ـ، رنج ببرد و برایشان گریه کند. دولتی می‌خواهند که تدبیر کند، جلو روند رشد فزاینده قیمت‌ها را بگیرد، ارزش پول را حفظ کند، قدرت خرید مردم را بالا ببرد ـ یا لااقل نگذارد از این‌که هست پایین‌تر بیاید ـ از سرمایه‌گذاری حمایت کند، تولید را رونق بخشد و موانع داخلی و خارجی و سیاسی و بین‌المللی رشد تولید و افزایش درآمد کشور را بردارد وگرنه رنج‌کشیدن که نیاز به تخصص و شایستگی ندارد. همه کس بلدند رنج بکشند.

اینکه رئیس محترم دولت می‌گوید ما تورم را از ۶۰ درصد به ۴۰ درصد رساندیم و اگر ما نبودیم معلوم نبود الان تورم چه میزان بود، گزاره‌ای است که اولاً قابل اثبات نیست. یعنی اگر دولت دیگری به جای دولت ایشان برگزیده می‌شد، کسی نمی‌داند میزان تورم بدتر از الان بود یا بهتر؟ ثانیاً حتی اگر درست باشد به منزله پذیرش انتخاب میان بد و بدتر است! مگر تورم ۴۰ درصدی قابل تحمل است که مردم خوشحال باشند که بیشتر نیست؟!

رئیس‌جمهوری همچنین در همان مصاحبه گفت که ما آمار جان‌باختگان کرونا را به صفر رسانده‌ایم. واکسیناسیون کرونا البته در دولت قبلی شروع شده بود و در دولت فعلی نیز تداوم یافت و شیوع کرونا در سطح جهان نیز در دوره قبل اوج گرفته بود و در یک سال اخیر فرونشست. بدون تردید کادر درمان در این زمینه جانفشانی و فداکاری کردند و البته این بیشتر کاری مردمی و انسانی بود و در هر دولتی بود، انجام می‌شد.

از آن سو، بهای هر دلار در مرداد ۱۴۰۰ حدود ۲۵ هزار تومان بود که اینک به ۴۴ هزار تومان رسیده است. بهای هر لیتر شیر، هر واحد میوه یا گوشت، مواد غذایی علی‌العموم، مسکن علی‌الاطلاق، (اعم از قیمت خرید یا اجاره‌بها) طی این مدت به طرز باورنکردنی افزایش یافته و میزان افزایش حقوق کارمندان و کارگران در قیاس با سرعت افزایش نرخ‌ها حکایت لاک‌پشت و خرگوش است.

طبق مختصات بودجه ۱۴۰۲ پیش‌بینی شده است که سال آینده نیز تورم دست‌کم ۴۰ درصدی داشته باشیم. چنین انباشت تورمی بر گُرده مردم قابل تحمل نخواهد بود و چه بسا بحران اقتصادی حاصل از آن به شقوق دیگری از بحران تبدیل شود.

داستان کالابرگ الکترونیکی یا همان کوپن نیز، خود به خود به بیم‌ها دامن می‌زند. هیچ اقتصادی در شرایط عادی به کوپن و جیره‌بندی رو نمی‌آورد. دولت باید برای مردم توضیح دهد و تشریح کند که اگر کشور در بحران است چرا در بحران است و تا کی در بحران است و اگر نیست، حکایت کالابرگ چیست؟

نگارنده قصد زیر سوال بردن دولت را نداشت، اما اصرار رئیس دولت در همان مصاحبه به آمادگی برای شنیدن سخن همگان و نیز راه‌اندازی اتاق فکر و اصرار سخنگوی دولت مبنی بر فعال کردن مکانیزم گفتمان فرهنگی و استفاده از نظر منتقدان، نگارنده را تشویق کرد که نمونه پرسش‌هایی که در ذهن بسیاری از مردم می‌گذرد ـ ولی ممکن است به ذهن خبرنگار صدا و سیما نرسد ـ را با دولت محترم در میان گذارم.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 مصائب برپایی تجمع اعتراضی در غیاب تحزب
✍️ علی صوفی
«حق اعتراض» یکی از مطالبات جدی و اصلی شهروندان، به‌ویژه شهروندان معترض در همین اعتراضات اخیر بود؛ با این حال این حق قانونی و مشروع شهروندان، متاسفانه هرگز به رسمیت شناخته نشده است. معمولا در مواقعی که کشور شاهد اعتراضات است و سطحی از نارضایتی عمومی در کشور به‌وجود می‌آید، شاهد آن هستیم که بحث از «حق اعتراض»‌ یا چنان‌که این اواخر شاهد بودیم «تعیین مکانی برای برپایی تجمع اعتراضی» بر سر زبان‌ها ‌می‌‌افتد اما درحالی این مطالبه جدی، صرفا در همان بزنگاه‌های خاص و در سطح صحبت و اظهارنظر مسوولان مورد توجه قرار می‌گیرد که نگاه به معترضانی که دست به اعتراض زده‌اند، متفاوت است.
در این شرایط پرسشی که باید به آن توجه کنیم، این است که شهروندان چگونه باید در چارچوب قانون اعتراض خود را بیان کنند. شخصا معتقدم یکی از قانونی‌ترین شیوه‌ها، تحزب است. احزاب در جریان اعتراضات این چند سال گذشته و به‌طور مشخص در جریان اعتراضات دی‌ماه ۹۶ و آبان‌ماه ۹۸، این مطالبه قانونی یعنی حق برگزاری تجمعات اعتراضی را مطرح کردند. این مساله البته در قانون اساسی مورد اشاره قرار گرفته اما صرف اشاره به آن در قانون اساسی، منجر به اجرا نمی‌شد و برای عملی شدن و تحقق حق اعتراض شهروندان کفایت نمی‌کند، چراکه باید اصول قانون اساسی به قوانین موضوعه و موردی تبدیل شوند. بدین ترتیب که پیش‌نویس آن در قالب لایحه از جانب دولت یا به‌صورت طرح از سوی نمایندگان مجلس ارائه شود تا پس از طی روند قانونی تصویب و تبدیل شدن به قانون، زمینه اجرایش فراهم شود؛ شرایطی که در این بحث خاص شامل خط و مشی قانونی برای حق برگزاری اعتراضات است. این در حالی است که احزاب این مطالبه را نیز به‌طور جدی پیش کشیده و معتقد بودند که می‌توانند نقش میانجی و واسط میان مردم و حاکمیت را برعهده بگیرند. به‌ویژه آن‌که برپایی تجمع‌های اعتراضی به ‌شکل قانونی، از بروز سوءاستفاده‌ها جلوگیری کرده و آسیب‌های اجتماعی و تخریب اموال عمومی را به حداقل می‌رساند و از بین می‌برد.
با تمامی این اوصاف اما در نهایت اهمیتی به مطالبات و درخواست‌های حزبی داده نشد تا اینکه بالاخره اعتراضات اخیر باعث شد این خواسته و مطالبه بار دیگر مورد توجه قرار گیرد. فارغ از نقش احزاب در مدیریت اعتراضات عمومی، باید دقت داشته باشیم که نبود تحزب واقعی در کشور، آسیب‎های دیگری هم دارد و نباید از آن چشم‌پوشی کرد؛ تا جایی که اگر احزاب در انتخابات اخیر حضور داشتند، شاید شاهد این ناآرامی‌ها نبودیم. ما در حال حاضر در رابطه با احزاب قانون داریم اما در راستای اجرای اصل ۲۷ قانون اساسی، پیش‌بینی قانونی صورت نگرفته و روشن نیست که برای مثال، تجمع احزاب باید به چه شکل برگزار شود و همچنین به محل برگزاری آن، اشاره‌ای نشده و مشخص نیست. در واقع آنچه می‌بینیم با آنچه وزارت کشور می‌گوید منطبق نیست. امروز متاسفانه سیاست وزارت کشور حمایت از احزاب نیست، بلکه درست عکس آن عمل می‌کند و به عقیده من تاکنون هیچ‌کدام از احزاب و فعالیت‌های آنها به رسمیت شناخته نشده است. در این دولت پروانه فعالیت به احزاب، به‌خصوص احزاب اصلاح‌طلب داده نشده و در چنین شرایطی، وقتی رکن اصلی کنشگری سیاسی- مدنی شهروندان یعنی احزاب نادیده گرفته شد، دولت چگونه می‌خواهند زمینه برپایی تجمعات اعتراضی را فراهم کند.


🔻روزنامه اعتماد
📍 میراثی که آب شد
✍️ عباس عبدی
مهم‌ترین میراث انقلاب برای مردم ایران چه بود؟

سرمایه انسانی فقط نیروی کارشناسی و متخصص نیست؛ البته این هست، ولی یک چیز دیگر هم نیازمند است که این سرمایه انسانی به بالندگی برسد و آن اعتماد به نفس است. در واقع اعتماد به نفس وجه روانی و شاید هم اجتماعی سرمایه انسانی است، وجه تقویت‌کننده و حتی ایجاد‌کننده عنصر حرفه‌ای و کارشناسی است.‌گرچه اعتماد به نفس یک امر روانی- فردی است، ولی در حقیقت این ویژگی اجتماعی است. به عبارت دیگر فضای عمومی است که چنین ویژگی روانی را در فرد تقویت یا تضعیف می‌کند. اگر هر فردی چند بار به در بسته بخورد، یا چشم‌اندازی از آینده پیش روی خود نبیند، به کلی اعتماد به نفس خود را از دست می‌دهد. مثل کسانی که مدتی دنبال کار می‌گردند و چون پیدا نمی‌کنند، خانه‌نشین می‌شوند و قید شغل را می‌زنند. آنان نه فقط به لحاظ روحی و روانی بلکه به لحظ جسمی و طول عمر نیز دچار مشکل می‌شوند.
با این مقدمه اگر از من بپرسید که مهم‌ترین میراث انقلاب برای مردم ایران چه بود؟ خواهم گفت که ایجاد اعتماد به نفس. این ویژگی رکن اساسی نه فقط آن انقلاب که هر حرکت و جنبش اجتماعی است. اصولا بدون وجود اعتماد به نفس نمی‌توان در حرکت‌های اجتماعی سازنده مشارکت کرد و حضور داشت. مگر آنکه این جنبش‌ها کور و بی‌معنا شوند و حرکت‌های کور پیش از آنکه ناشی از امید به آینده و کنشگرانه باشند، ناشی از استیصال و یأس و ناامیدی از آینده خواهد بود.
اعتماد به نفس در عین حال که بسیار مهم و جزو ضروری برای پیشرفت است، باید با نوعی عقلانیت و واقع‌گرایی همراه باشد، در غیر این صورت خیلی سریع به در بسته خواهد خورد و این موجب شکسته شدن اعتماد به نفس می‌شود و ناامیدی و فقدان اعتماد به نفس جانشین آن خواهد شد. نمونه‌های تاییدکننده این فرآیند کم نیست و همیشه بوده و هست و خواهد بود. بنابراین عقلانیت و منطقی و اجرایی فکر کردن لازمه و مکمل شکل‌گیری اعتماد به نفس است. همچنان‌که وجود چشم‌انداز مثبت و مبتنی به داده‌های روشن زمینه شکل‌گیری اعتماد به نفس در مردم و جوانان است، با شعارهای بی‌محتوا نمی‌توان این جریان را ایجاد کرد. اینکه بگوییم «ما می‌توانیم» و پیاپی آن را تکرار کنیم، کافی نیست. اگر من بگویم که می‌توانم وزنه ۲۰۰ کیلویی را بزنم، نه تنها اعتماد به نفس مفید ایجاد نمی‌کند، بلکه موجب استهزای دیگران هم می‌شوم. امید به آینده باید مبتنی بر شواهد و قرائن عقلانی باشد. اینکه بگوییم «‏آینده را برای اقتصاد، سفره مردم و معیشت بسیار روشن می‌بینیم»، یا داریم پیشرفت می‌کنیم، برای ایجاد اعتماد به نفس کفایت نمی‌کند. این ادعاها باید مبتنی بر شواهد روشن و برنامه قابل دفاع از طرف نخبگان باشد. سیاست‌ها باید علمی و پذیرفتنی باشند.
واقعیت این است به عنوان کسی که در سال ۱۳۵۷، دانشجویی ۲۲ ساله بوده‌ام و حس و حال مردم را در آن دوره به یاد دارم باید بگویم که مهم‌ترین سرمایه و‌ میراث این انقلاب که ایجاد اعتماد به نفس نزد مردم و جوانان بود، اکنون چون برف در تابستان سوزان آب و تبخیر شده است. حرکت اعتراضی اخیر نیز که می‌رفت این اعتماد به نفس را زنده کند با سدهایی مواجه شد که شاید حکومت ایجاد این سدها را موفقیت بداند، ولی اصلا چنین نیست، چون ناامیدی را در جامعه رواج می‌دهد. تجربه مواجهه من با افراد این است که خاموش شدن اعتماد به نفس آنان ناشی از فقدان چشم‌انداز نسبت به آینده است. این یک عارضه مهم اجتماعی است بیش از آنکه فردی باشد. دود این وضعیت به چشم کلیت جامعه و حکومت خواهد رفت. این اصلی‌ترین میراث انقلاب بود که اکنون ذوب و تبخیر شده است. از میان رفتن اعتماد به نفسی که می‌خواست زنده شود به زیان حکومت هم هست و چه بسا در نوبت بعدی به شکل کور و اعتراضات تخریبی خود را نشان دهد. مهم‌ترین ظهور و بروز این فقدان چشم‌انداز و نداشتن اعتماد به نفس، تقویت نگاه به خارج و انفعال یا قضا و قدری شدن است. به هر اندازه که می‌بینیم نگاه به خارج و منجی بیگانه، تقویت می‌شود، آشکارا متوجه می‌شویم که از مهم‌ترین دستاورد آن انقلاب فاصله گرفته‌ایم. این یعنی میراثی که هزینه نابخردی‌ها شده است.


🔻روزنامه آرمان ملی
📍 تحریک برای مذاکره
✍️ علی‌اصغر زرگر
ایران در گذشته به آژانس اعلام کرده بود که در فردو غنی‌سازی با خلوص بالا را آغاز کرده است. بازرسان گزارشی را به آژانس اعلام کرده‌اند که ایران دو آبشار را به هم متصل کرده است. در حالی که باید این دو آبشار متوقف می‌شد. همچنین آژانس سه سوال از ایران دارد که جمهوری اسلامی ایران در برابر آن اعلام می‌کند که زمانی که توافق شده که ایران غنی‌سازی داشته باشد، دیگر آن سه سوال از سوی آژانس محلی از اعراب ندارد و در ذیل یک توافق کلی نباید به موضوعات جزئی توجه کرد. در حالی که آژانس اصرار دارد که تهران باید به سوالات در این زمینه پاسخ دهد. این موارد موجب شده اعلامیه و قطعنامه‌هایی علیه ایران صادر شود و تهران هم البته اصرار دارد که این آژانس بوده که در مورد فردو به اشتباه گزارش داده است و تحرکات ایران در فردو چیزی بیشتر از اعلام قبلی ایران نیست و از نظر فنی ایران تعدادی آبشار زیاد کرده است اما اصل قضیه بر خلاف اعلان ایران به آژانس نیست. ایران در طول مدت اخیر در برابر موضع گیری‌های اروپا در مورد سپاه پاسداران اعلام کرده بود که در صورت اعلام تصمیم در این ارتباط از سوی اروپا ایران هم مقابله به مثل خواهد کرد. از جمله اینکه ممکن است ایران از پروتکل‌های الحاقی خارج شود و یا اینکه این احتمال وجود داشت که ایران به اقدامات هسته‌ای خود بیفزاید. احتمالا ایران با چنین پیام‌هایی قصد دارد نوعی تاکتیک را در نظر بگیرد که بر مبنای آن آمادگی خود را برای حل و فصل پرونده هسته‌ای اعلام کند. این تاکتیک بعد از فروکش کردن و پایان یافتن اعتراضات داخلی صورت گرفته و ایران تمایل خود را نشان می‌دهد تا مساله هسته‌ای برای همیشه حل و فصل شود. از سوی دیگر باید با دیگر به موضع‌گیری‌های اروپایی‌ها نگاه کنیم. در پس فشارهای آنها این موضوع نهفته است که آنها به دنبال یک توافق با تهران هستند. زیرا نمی‌خواهند ایران در پرونده هسته‌ای به مسیر غیرقابل بازگشت برسد گاهی چراغ سبز‌هایی نیز از سوی آمریکا و اروپا نشان داده می‌شود برای نمونه برخی از غربی‌ها زمانی که با شبکه‌های معاند با ایران مصاحبه می‌کنند به‌طور غیر مستقیم اعلام می‌کنند که در هر صورت اعتراضات خیابانی در ایران به پایان رسیده است. بنابراین مجددا می‌توان با دولت ایران مذاکره کرد که این نگاه نشان می‌دهد که غربی‌های از هر گونه تغییر در ایران قطع امید کرده‌اند. از این رو از مذاکره حمایت می‌کنند. آژانس هم با چنین بیانیه‌هایی در حال تحریک آن طرف میز مذاکره است که پای میز مذاکره بنشینند و مساله هسته‌ای تهران را حل کنند. در مجموع بعید است که مساله آنقدر پیچیده شود که آژانس قطعنامه‌ای را صادر کند که مساله هسته‌ای ایران را به شورای امنیت احاله دهند و یا اینکه یکی از اعضای برجام مساله کلی تحریم‌های شورای امنیت علیه ایران را مطرح کنند و بخواهند تحرکاتی در این زمینه علیه ایران انجام دهند. از این منظر بعید است که اروپایی‌ها بخواهند شرایط سختی را بیش از این علیه تهران به وجود آورند بلکه نظر آنها این است که با مستمسک قرار دادن گزارش آژانس نوعی فشار بر ایران وارد کرده و با دستی پر پای میز مذاکره روند. ایران هم همین طور؛ تهران هم مدام اعلام می‌کند که اگر بر اقدام علیه ایران بیفزاید، تهران هم دست به مقابله به مثل خواهد زد و ایران نیز در صدد تحریک غرب است که زمان آن رسیده است که غربی‌ها به میز مذاکرات بازگشته و به مذاکره با ایران ادامه دهند. به نظر می‌رسد طرفین به گونه‌ای با تمسک به ابزارهایی مجددا قصد دارند مذاکرات را به صورت غیرمستقیم و بعدا مستقیم آغاز کنند.


🔻روزنامه مردم‌سالاری
📍 زوایای مختلف ماجرای سفارت جمهوری آذربایجان
✍️ سیف‌الرضا شهابی
در صبحگاه روز جمعه هفتم بهمن ۱۴۰۱ مصادف با ۲۷ ژانویه ۲۰۲۳ که به خاطر تعطیل بودن، معمولا ایرانی‌ها دیرتر از سایر روزها از خواب بر می‌خیزند شخصی ۵۳ ساله به نام یاسین حسین‌زاده از اهالی استان آذربایجان اتومبیلش را جلوی در سفارت جمهوری آذربایجان در تهران پارک کرد و با شتاب از جلوی مامور ایرانی که در کیوسک در ورودی سفارت ایستاده بود عبور کرد و با کلاشینکف وارد سفارتخانه شد. بعد از کشتن یکی از پرسنل امنیتی و آذری سفارتخانه به نام اورخان عسگروف و مجروح کردن دو تن دیگر از پرسنل آذری سفارت در محل حادثه دستگیر شد. شخص مهاجم در ساعات اولیه بازداشت به مامورین انتظامی گفت که انگیزه‌اش از حمله به سفارتخانه یافتن همسرش بود که از اهالی جمهوری آذربایجان بود و به تصورش از فروردین سال جاری در سفارتخانه به سر می‌برد. بلادرنگ خبر آن منتشر شد و ایرانیان بعد از برخاستن از خواب با این خبر تلخ، روز جمعه‌شان را آغاز کردند. هر شنونده بعد از اطلاع از انگیزه مهاجم در جنایی بودن آن تردید نکرد ولی دولت جمهوری آذربایجان از همان ساعات اولیه بر تروریستی بودن حادثه تاکید کرد.
در همان روز جمعه دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی به طور شتابزده تحرکاتی از خودش بروز داد که در شأن کشوری با عظمت ایران نیست و این تصور واهی را در مقامات آذربایجان القا کرد که تهران از روی استیصال و درماندگی چنین تحرکاتی را بروز داده؛ در نتیجه باکو بر تاکیدش بر شایبه تروریستی بودن و بی‌توجهی جمهوری اسلامی در حفظ امنیت سفارتخانه‌ها افزود. از جمله تحرکات شتابزده‌ای که دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی انجام داد عبارتند از: وزیر خارجه ایران به عیادت دو مجروح آذری حادثه در بیمارستان رفت در صورتیکه اگر عیادت ضرورت داشت یکی از معاونین وزارتخانه مزبور می‌توانست عیادت را انجام دهد یا وزیر خارجه با سفیر آذربایجان در تهران مصاحبه مشترک با خبرنگاران برگزار کرد در حالیکه معمولا هر وزیری با همتای کشور دیگر یا مقامات بالاتر باید مصاحبه مشترک داشته باشد و چنین مصاحبه مشترکی در این سطح ضرورت نداشت و حداکثر مدیرکل مربوط به جمهوری آذربایجان در وزارت خارجه ایران باید در این مصاحبه شرکت می‌کرد یا نیاز نبود برای یک قتل که تروریستی بودن آن ثابت نشده رئیس‌جمهور ایران با رئیس‌جمهور آذربایجان صحبت کند و ضرورت نداشت حمل جنازه با تشریفات خاص نظامی انجام گیرد که با برخورد زشت مامورین جمهوری آذربایجان روبرو شوند . مگر در حمله به شاهچراغ که ظاهرا از جمهوری آذربایجان وارد شدند و ۱۳ تن از زایرین بی دفاع در یک مکان زیارتی را به شهادت رساندند مقامات جمهوری آذربایجان عکس‌العملی نظیر مقامات تهران بروز دادند؟ خوشبختانه شخص مهاجم زنده دستگیر شد و در اختیار پلیس و دستگاه قضایی ایران است. تهران از مقامات جمهوری آذربایجان خواست در اسرع وقت هیاتی را بفرستند تا از نزدیک در بازجویی از شخص مهاجم حضور داشته باشند. اگر باکو جواب مثبت نداد تهران می‌تواند از یک نهاد بین‌المللی نظیر سازمان ملل یا جنبش عدم تعهد یا سازمان کنفرانس اسلامی یا کنفرانس تعامل و اعتماد سازی آسیا CICA بخواهد نماینده‌ای برای نظارت بر تحقیقات بفرستند و به این طریق باکو را وا دارد شمشیری را که از رو بسته غلاف کند. بعد از تحقیقات و بازجویی در صورتی که ثابت شد قتل جنایی بود پرونده مراحل حقوقی و قضایی را طی کند و اگر تعللی از ناحیه تهران رخ داد یا اثبات شد که این اقدام تروریستی بود در آن صورت اقدامات لازم و مناسب انجام گیرد. یقینا مسئولین جمهوری اسلامی اقداماتی که ذکر شد را انجام دادند تا از تیره شدن روابط بین دو کشور همسایه و مسلمان که دارای مشترکات فراوان هستند جلوگیری کنند و یا اگر منازعاتی رخ داد تهران مدعی باشد همه اقدامات برای رفع سو تفاهم را انجام داده ولی باکو نخواست واقعیات را بپذیرد.
ظاهرا آقای «الهام علی اف» اهدافی را در تغییر خطوط مرزی در سر دارد و تصور می‌کند با تروریستی قلمداد کردن حادثه روز جمعه و قطع نیم بند روابط و طرح در مجامع بین‌المللی و به پشتوانه حمایت برخی از کشورها به اهدافش دست پیدا خواهد کرد. باید به ایشان خاطر نشان کرد در سال ۱۳۵۹ مصادف با ۱۹۸۰ میلادی صدام حسین رئیس جمهور وقت عراق برای تغییر در خطوط مرزی با ایران بیانیه‌ای را که خودش در الجزایر امضا کرده بود پاره کرد و جنگی هشت ساله با پشتوانه کشورهای عربی و غربی شروع کرد ولی در نهایت در سال ۲۰۰۶ طناب دار نصیبش شد. هیچ ایرانی دوست ندارد سرنوشت صدام برای هیچکدام از رهبران کشورهای همسایه رخ دهد و بهتر آن است در جو دوستانه، سوء تفاهمات بر طرف شود و صلحی پایدار در منطقه حکمفرما بشود و خونی از هیچ شخصی بر زمین ریخته نشود.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین