جمعه 10 فروردين 1403 شمسی /3/29/2024 12:43:22 AM

🔻روزنامه تعادل
📍 زمینه‌سازی برای اعمال نفوذ در شورای عالی کار
✍️ حمید حاجی‌اسماعیلی
در اقتصادی که تلاش می‌شود، رشد تولید و پس از آن رشد اقتصادی محقق شود، نیروی کار و کارگران یک جایگاه برجسته را باید داشته باشند. این روندی است که اکثر کشورهایی که به سمت توسعه پایدار حرکت کرده‌اند به آن توجه کرده‌اند. اما در ایران در خصوص حوزه کار، تولید و کارگران تصمیماتی اتخاذ می‌شود که با اهداف تدارک دیده شده، هیچ همخوانی ندارد. موضوع تعیین دستمزد کارگران یکی از گزاره‌هایی است که همواره چالش‌های بسیاری را در فضای عمومی ورسانه‌ای کشور ایجاد می‌کند. مطابق قانون این شورای عالی کار است که می‌بایست تصمیم نهایی را در این زمینه بگیرد و نقشه راه را مشخص کند. با توجه به رخدادهای اخیر کشور و نوع نظام تصمیم‌سازی‌های دولت در حوزه‌های اقتصادی و رفاهی، یکی از چالش‌های جدی کشورمان در ماه‌های پایانی سال ۱۴۰۱، بحث تامین دستمزد است. بدون تردید، کارگران ایرانی کار سختی را در شورای عالی کار برای پیگیری مطالبات‌شان خواهند داشت. چرا که دولت از ماه‌ها قبل برنامه‌ریزی‌های جدی صورت داده است تا شورای عالی کار را مدیریت کند و نظرات خودش را در تعیین دستمزد گروه‌های کارگری به بخش‌های دیگر تحمیل کند. در واقع دولت تصمیم دارد، اجازه ندهد که رخدادها و تصمیم‌سازی‌های این حوزه بر اساس روال قانونی در یک بستر شفاف اتخاذ شود. این روند بدون تردید تبعاتی خواهد داشت و مشکلاتی را شکل می‌دهد. اتفاقاتی که اخیرا در حوزه دستمزد کارگران و سازمان تامین اجتماعی افتاد، در کنار حوادثی که برای افزایش حقوق کارمندان با ارایه لایحه دوفوریتی دولت افتاد، نشان داد که دولت تمایلی به تشریک مساعی با شرکای اجتماعی‌اش ندارد. در واقع دولت فکر می‌کند نظرات و دیدگاه‌هایش در حوزه دستمزد، نظرات کاملی است و همه طرف‌های اثرگذار در این بخش (یعنی کارگران و کارآفرینان) باید از این نظرات و دیدگاه‌ها تبعیت کنند. بر این اساس است که تغییراتی هم در شورای عالی کار با حضور وزیر امور اقتصادی و دارایی ایجاد کرد، در عین حال اجازه نشست شورای عالی کار برای تعیین دستمزد کارگران سال۱۴۰۲ را تا به امروز صادر نکرده است. این در حالی است که تجربه ثابت کرده یک چنین رویکردهایی منجر به نتایج مناسبی نمی‌شوند و مشکلات پیرامونی فراوانی را شکل می‌دهند. هر زمان که دولت‌ها تلاش کرده‌اند در این مکانیسم، دخالت‌های فراقانونی داشته باشند با مشکلات عدیده‌ای مواجه شده‌اند. به هر حال اقتصاد ایران برای بهبود به رشد تولید و رونق در کسب و کار نیازمند است و ایجاد این فضا بدون تردید با تحقق مطالبات نیروی کار عملی می‌شود نه چیز دیگر. روند فعلی از تصمیم‌سازی‌های مرتبط با تعیین دستمزد نیروی کار برای سال۱۴۰۲ نشان می‌دهد که دولت همچنان بر رویه یکه‌تازی در عرصه بازار کار و تعیین دستمزد اعتقاد دارد. من فکر می‌کنم کارگران در پایان امسال یکی از چالش‌های جدی را برای تعیین دستمزد تجربه خواهند کرد و حوادث تازه‌ای در انتظار کشور است. من به دولت هشدار می‌دهم که از خویشتن‌داری کارگران مظلوم سوءاستفاده نکند، این حق کارگران است که در خصوص مطالبات و حقوق خود مشارکت جدی داشته باشند. اگر دولت بخواهد رویه‌هایی که طی سال جاری در خصوص کارگران و بازنشستگان عملی کرد را در روزها و ماه‌های آینده استمرار بخشد، باعث بروز مشکلاتی در کشور خواهد شد. دولت باید کاملا محافظه‌کارانه و همراه با احتیاط در خصوص دستمزد کارگران رفتار کند. این وضعیت قانونی هم به نفع دولت است، هم به نفع کارگران است و در عین حال به نفع منافع ملی هم هست. تقابل با کارگرانی که چرخ‌های تولید و اقتصاد کشور را به حرکت درمی‌آورند به هیچ‌وجه به نفع کشور و منافع ملی نیست. دولت باید از تقابل با کارگران دست بردارد و به بسترهای قانونی بازگردد. مقدمه‌چینی‌هایی که دولت آن را برای جلسات شورای عالی کار و تعیین دستمزد سال ۱۴۰۲ در نظر گرفته است به‌هیچ‌وجه منجر به بهبود اوضاع اقتصادی و تولیدی کشور نمی‌شود و چشم‌انداز نامناسبی از آینده را تصویرسازی می‌کند. چشم‌اندازی که پایه‌های تولید در کشور را با تکانه‌های عدیده مواجه می‌سازد و این به نفع هیچ فرد و جریانی نیست.


🔻روزنامه کیهان
📍 ایران باز هم نباخت
✍️ عباس شمسعلی
سوت پایان بازی تیم‌های ملی فوتبال ایران و آمریکا حکایت از حذف تیم کشورمان از این مسابقات و بازماندن از صعود به مرحله دوم جام جهانی داشت. درخصوص بُعد فنی این بازی از جمله سیستم، ترکیب، تعویض‌ها و... زیاد صحبت شده و باز هم می‌توان سخن گفت؛ اما گذشته از نتیجه حاصله که جزئی از رقابت ورزشی و ذات فوتبال است، نکته مشهود و قابل تقدیر این مسابقه تلاش و انگیزه بازیکنان و کادرفنی تیم ایران تا آخرین لحظه برای کسب موفقیت بود که بدن‌های خسته و اشک‌های جاری شده بازیکنانمان در پایان بازی گواهی از این تلاش غیرتمندانه است. مردم هم که با اعتقاد به شایستگی و پتانسیل تیم ملی و بازی زیبا و نتیجه عالی این تیم در برابر ولز امید فراوانی به نتیجه‌گیری در برابر آمریکا داشتند وقتی تلاش بازیکنان تا آخرین ثانیه‌های بازی و اشک‌های از روی غیرت آنها را دیدند این شکست فوتبالی را راحت‌تر پذیرفتند.
اما بعد از این بازی برخی شبکه‌های معاند و خبرنگاران وابسته به آنها که سال‌هاست مفهوم و واژه وطن را پای قرارداد با کارفرمایان خود ذبح کرده‌اند، برخی از توئیترنشینان هویت گم کرده و ‌اندک فریب‌خوردگان این صحنه مزورانه، نتوانستند عناد خود با ایران و ایرانی را پنهان کنند و به بهانه مخالفت با جمهوری اسلامی به ابراز خوشحالی از شکست تیم کشورمان پرداختند، در حالی که شادی سراسری مردم پس از برد برابر ولز را تخطئه می‌کردند.
این در حالی است که این عده قلیل پیش از این و با حضور تیم ایران در جمع ۳۲ تیم رقابت‌های جام‌جهانی و ناکامی کمپین‌ها و تلاش‌ها و جو‌سازی‌های پر حجم خود برای حذف تیم کشورمان از این رقابت‌ها شکست سخت و ضربه‌ای مهلک خورده بودند. از آن بدتر ممنوع شدن ورود آنها همچون خبرنگاران اینترنشنال سعودی به قطر و باز ماندن بی‌بی‌سی فارسی از حضور در این عرصه بود.
این در حالی بود که با وجود همه کارشکنی‌های معاندان و پادوهای آنها، تیم ملی فوتبال کشورمان با افتخار در جام‌جهانی حاضر شد، پرچم زیبای ایران در استادیوم‌ها و جای‌جای قطر برافراشته، سرود ملی غرورآفرین کشورمان در محل مسابقات طنین‌انداز و زمزمه لب بازیکنان و هموطنان غیور حاضر در محل مسابقات شد. در این رقابت‌ها بود که علی‌رغم باخت بازی اول که در کنار مسائل فنی و حوادث فوتبالی نمی‌توان از نقش فشار روحی روانی سنگین عوامل دشمن روی بازیکنان در رقم خوردن آن چشم پوشید، در بازی دوم تاریخی‌ترین برد و یکی از زیباترین بازی‌های ایران در جام‌های جهانی ثبت شد که خوشحالی عمیق و جشن اتحاد و پایکوبی مردم در سراسر کشور و عزاگرفتن معاندان را در پی داشت. از طرفی در شرایطی که تیم‌های بسیار بزرگی اصلاً فرصت حضور در جام جهانی را پیدا نکرده‌اند، داشتن شانس اولین صعود به مرحله دوم تا آخرین ثانیه‌های بازی با آمریکا در مجموع و با لحاظ کردن همه خباثت‌های خرج شده نمی‌تواند شکست تلقی شود، ضمن اینکه با وجود چشمه جوشان استعدادهای ناب نوجوانان و جوانان کشورمان و با به کارگیری برنامه‌ریزی‌های بهتر و به‌روزتر قطعاً رقابت‌های آتی جام‌جهانی و عرصه‌های مختلف ورزشی و المپیک شاهد ثبت موفقیت‌های روزافزون کشورمان در این میادین خواهد بود.
اما یکی از دستاوردهای مهم حضور ایران در جام‌جهانی این دوره، عیان شدن دوباره عمق کینه و دشمنی معاندان و برملا شدن چهره واقعی برخی وطن‌فروشان مدعی وطن‌دوستی بود. موضوعی که شاید برای جوانان و نسل امروز ما تازگی داشته باشد و عجیب به نظر بیاید اما نگاهی تاریخی به چند دهه گذشته آنچه بر کشورمان گذشته نمونه‌های زیادی از عداوت حسودانه دشمنان و وطن‌فروشی‌ها و خیانت‌های مدعیان وطن‌دوستی و میهن‌پرستی را پیش چشم ما قرار می‌دهد که شاید ذکر چند نمونه از آنها خالی از لطف نباشد.
امروز سالگرد شهادت آیت‌الله سیدحسن مدرس رضوان‌الله‌تعالی‌علیه در سال ۱۳۱۶هجری شمسی است. بزرگمردی که ابرمردی همچون امام خمینی رحمت‌الله‌علیه هم به گفته خود از جوانی شیفته راه و مرام و عقیده وی بوده و در جلسات درسش حاضر می‌شده و شاهد نطق‌های غیرتمندانه‌اش در مجلس ملی بوده است.
مدرس عزیز که مصداقی از تجلی دین و سیاست و سدی بر سر راه استبداد و استعمار بود بی‌شک یک وطن‌دوست واقعی بود که در نهایت به دست عمال رضاخان خائن به وطن و در سکوت مدعیان دروغین وطن‌دوستی با پا فشاری بر روی عقیده و حریت خود به شهادت رسید. مدرسی که خود می‌گوید: «اختلاف من با رضاخان بر سرکلاه و عمامه و این قبیل مسائل جزئی مثل نظام اجباری نیست. من در حقیقت با سیاست انگلستان که رضاخان را عامل اجرای مقاصد استعماری خود در ایران قرار داده مخالفم. من با سیاست‌هایی که آزادی و استقلال ملت ایران و جهان اسلام را تهدید می‌‌کند، مبارزه می‌‌کنم.»
عجیب آنکه امروز در تبلیغ دروغین و پر حجمی که از طریق شبکه‌های معاند تحت سلطه انگلیس و... و فضای مجازی مسموم به خورد جوانان و نوجوانان و مردم کشورمان داده می‌شود، رضاخان دست‌نشانده انگلیس و قاتل شهید مدرس و دیگر چهره‌های ضداستعمار و استبداد به‌عنوان فردی وطن‌پرست معرفی می‌شود!
فردا نیز سالگرد شهادت میرزاکوچک‌خان جنگلی در سال ۱۳۰۰هجری شمسی است. بزرگمرد دیگری که با وجود روحانی بودن و تسلط بر علوم حوزوی، حضور در معرکه دفاع از میهن (در دوره خاص فاصله مشروطیت تا روی کار آمدن رضاخان) را بر گوشه‌نشینی کنج حجره ترجیح داد و در نهایت در راه دفاع از وطن و اسلام و در شرایطی که حتی عده‌ای از نزدیکان وی با خوردن فریب نهضت مارکسیستى و جریان بلشویکى به راه اصیل اسلامی و ایرانی وی خیانت کردند یک تنه در برابر تجاوز اجنبی ایستاد و مظلومانه به شهادت رسید. این‌جا نیز جریان اصیل میهن‌دوستانه و معتقد به اسلام به رهبری میرزاکوچک‌خان جنگلی طعم خیانت به ظاهر دوستان و خباثت دشمنان وطن را چشید اما پا پس نکشید.
از نمونه‌های دیگر وطن‌فروشان در خوش خدمتی به دشمنان این آب و خاک می‌توان به ماجرای کودتای ۲۸ مرداد اشاره کرد که طی آن دولت قانونی دکتر مصدق پس از توفیق بزرگ ملی کردن صنعت نفت و کوتاه کردن دست انگلیس از سرمایه این ملت، با توطئه آمریکا و همراهی خائنانه عده‌ای وطن‌فروش که شعار میهن‌پرستی هم می‌دادند سقوط کرد و به لطف این خیانت وطن‌فروشانه شاه و شعبان بی‌مخ‌ها؛ دوباره نفت ایران با ایجاد کنسرسیومی در اختیار و تاراج اجانب قرار گرفت.
آیا شبکه‌های معاند وابسته به آمریکا و انگلیس و به اصطلاح خبرنگاران مزدور آنها که این روزها مدعی وطن‌دوستی شده‌اند حاضرند ذره‌ای از این خباثت‌ها و خیانت‌ها و وطن‌فروشی‌های تاریخی را به مخاطبان خود و نوجوانان و جوانان ما بگویند؟!
از نمونه‌های دیگر وطن‌فروشی‌هایی که این سرزمین در دهه‌های اخیر به یاد دارد می‌توان به همکاری مستقیم و همه‌جانبه منافقین به سرکردگی مسعود رجوی یا گروهک تروریستی کومله و حزب دمکرات کردستان با صدام و رژیم بعث علیه ایران در جریان جنگ تحمیلی یا حتی تحرکات مشکوک و مخرب نهضت آزادی در ضربه زدن به کشور در آن سال‌ها اشاره کرد.
جالب آنکه منافقین و گروهک‌های تروریستی جنایتکاری همچون کومله و دمکرات که دستشان به خون هزاران شهروند بی‌گناه ایرانی و نامشان به ننگ همکاری با دشمن بعثی علیه رزمندگان اسلام آلوده است هم این روزها خود را دلسوز مردم و این کشور جا می‌زنند؟ اینجاست که باید جوانان و نوجوانان ما بهتر و بیشتر با چهره واقعی چنین جرثومه‌های وطن‌فروشی آشنا شوند تا با شعبده‌بازی ساحران رسانه‌ای جای شهید و جلاد عوض نشود.
در سال‌های اخیر هم در جریان دستیابی دانشمندان کشورمان به توانایی و پیشرفت‌های خیره‌کننده هسته‌ای که با توجه به کارایی‌های فراوان در حوزه تامین سوخت و تولید برق و کمک به حوزه‌های پزشکی و... کاملا توجیه‌پذیر و ارزشمند است، وقتی دشمنان متحیر از ورود ایرانِ تحریم شده به باشگاه هسته‌ای و جا گرفتن در بین ‌اندک کشورهای دارای فناوری‌های هسته‌ای، با انواع توطئه‌ها و سنگ‌اندازی‌ها و تحریم‌های مضاعف و حتی ترور دانشمندان برای توقف پیشرفت کشورمان دست به کار شدند، بودند کسانی که در داخل با تکرار ادعاها و دروغ‌های دشمن و تکرار وطن‌فروشانه «پیف‌پیف»‌های مشابه زمان کشف نفت سعی در کشیدن ترمز پیشرفت‌های هسته‌ای کشور داشتند.
مشابه این رفتار را از سوی برخی وطن‌فروشان بدهکار به دشمن در هنگام دست یابی کشور به توانایی ساخت انواع موشک‌ها و یا پرتاب موفقیت‌آمیز ماهواره به فضا شاهد بودیم.
یا در زمان اوج‌گیری کرونا و جان باختن روزانه گاه تا ۷۰۰ هموطن وقتی محققان کشورمان در عین حیرت دنیا به توانایی ساخت انواع واکسن دست یافتند عده‌ای وطن‌فروش مشغول تمسخر و طعنه و آب مقطر خواندن واکسن‌های تولیدی در داخل بودند اما نهایتاً این کشورمان بود که با همین واکسن‌ها از کشورهای غربی در مهار کرونا پیشی گرفت و در شرایطی که کرونا در کشورهای غربی همچنان قربانی می‌گیرد مرگ‌های کرونایی مدت‌هاست در ایران به حداقل و تعداد انگشت‌شمار رسیده و دیروز ششمین روز متوالی بدون فوتی کرونایی در ایران هم ثبت شد.
حال مزدوران شبکه‌های معاند که علیه هرگونه پیشرفت هسته‌ای، موشکی، تولید واکسن و هرگونه قدرتمند شدن ایران جوسازی کرده و دروغگویی می‌کنند وطن‌پرست هستند یا دانشمندان پرورش‌یافته در بطن جمهوری اسلامی؟
در فتنه‌هایی همچون فتنه ۷۸، ۸۸ هم می‌توان نمایش وطن‌فروشی و پیاده کردن دستور و دیکته دشمن علیه کشور و مردم توسط وطن‌فروشان را مشاهده کرد و البته این روزها و طی دو ماه اخیر نسخه به‌روز شده آن تحرکات خائنانه هم در کشور به نمایش درآمد. جالب آنکه کسانی که مسئول و عامل پیاده‌سازی نقشه‌های شوم دشمن در کشور برای ایجاد ناامنی و عملی کردن توهم تجزیه ایران عزیز هستند امروز مدعی وطن‌دوستی هستند. دیکتاتورهایی که حتی تحمل شادی مردم از یک برد فوتبالی را هم ندارند.
اما مردم این کشور که خاطره وطن‌فروشی‌های مزدوران استعمار و استبداد و خیانت‌ها به میرزاکوچک‌خان، شیخ فضل‌الله نوری، مدرس و... را در ذهن دارند و پس از انقلاب اسلامی با اتحاد و همدلی پوزه دشمن و همه پادوهای آن را در جنگ تحمیلی، رشد صنایع هسته‌ای، نظامی و پزشکی و... و در جریان فتنه‌های قدیم و جدید به خاک مالیده‌اند دیگر فریب معاندان و دغل‌بازی‌های وطن‌فروشان مدعی دلسوزی برای مردم و کشور را نخواهند خورد. این ملت در همه این توطئه‌ها طی بیش از چهار دهه پیروز بوده است، دیگر تلاش عوامل دشمن برای بهره‌برداری از یک بازی فوتبال علیه این کشور که جای خود دارد.
راستی، ملت ایران چه بلایی سر دشمن خود آورده است که پادوهای آن با دریوزگی دنبال دستاورد‌سازی از یک باخت فوتبالی هستند؟


🔻روزنامه اطلاعات
📍 حکایت همچنان باقی است
✍️ فتح الله آملی
رئیس جمهور می‌گوید جوانان باید به آینده خود امیدوار باشند. فارغ‌‌التحصیلان نباید نگران آینده شغلی خویش باشند. رئیس مجلس می‌گوید تنها راه برون رفت کشور از مشکلات پیش‌رو مخصوصاً در حوزه اقتصاد، نوسازی نظام حکمرانی با بازگشت به مردم است. رئیس دستگاه قضا از ضرورت ایجاد تحوّل در دستگاه قضا سخن می‌گوید. جدای از رؤسای محترم سه قوه که از بایدهای مختلف صحبت می‌کنند، وزرای مختلف هم بسته به مسئولیتی که دارند از بایدهای حوزه‌ کاری خود سخن می‌گویند. باید نظام مالیاتی را درست کرد. فرارهای مالیاتی نباید باشد. تورّم را باید کنترل کرد. جوانان مشکل مسکن دارند و باید صد سال صبر کنند تا بتوانند مسکن تهیه کنند و باید برای مشکل آنان فکری کرد. در حوزه‌های اجتماعی هم همین‌طور است.
بسیاری از مقامات و اصحاب قدرت و خدمت گاه حتی پرشورتر از مردم عادی اهل انتقاد و گلایه و نقدند. ظاهراً مشکلات را هم می‌دانند و تندتر و داغتر هم از مصائب و معضلات می‌گویند. اما در این میان معلوم نیست چه کسی باید این مشکلات را برطرف کند؟ اگر جسارت نشود دوستان کمتر از این می‌گویند که مثلاً ما مشکل مسکن مردم را دیدیم و برای آن فکر و اندیشه کردیم و برنامه گذاشتیم و آسیب‌شناسیِ درست کردیم و همانطور که دارید می‌بینید موفق شدیم انتظار صد ساله برای تهیه مسکن را به ۵۰ سال برسانیم.

و یا کمتر سراغ داریم که مسئولی بگوید ما دیدیم مسأله اشتغال مهم‌ترین مشکل بسیاری از جوانان و خانواده‌هاست و به شدّت روی احساس عزّت و اعتماد به نفس آنان تأثیر می‌گذارد و ازدواج آنان را به تأخیر می‌اندازد، لذا در عرض یک سال توانستیم برای یک میلیون نفر شغل پایدار ایجاد کنیم و حالا شما شاهدید که کمتر جوان تحصیلکرده‌ای بیکار باشد (البته منظورم آمار دادن‌های وزارت کاری نیست که مسئولان روابط عمومی تهیه می‌کنند و مرتب از صدها هزار شغل ایجاد شده صحبت می‌کنند که سرِکاری است). و یا چون دیدیم تورّم دهه‌هاست که دشمن تمام خوبی‌ها شده و چون بختک بر سر اقتصاد کشور و سفره و معیشت مردم سایه نحس خود را افکنده، ما تمام عقل و تدبیر و جهد و تلاش نرم‌افزاری و سخت‌افزاری خود را به کار بستیم و با برنامه‌های علمی و انجام اصلاحات ساختاری و تحمّل سختی‌های آن کاری کردیم که تورّم به زیر ده درصد برسد و چنان دقیق و عالمانه هم این کار صورت گرفته که دیگر شاهد تورّم سی‌وچهل درصدی در اقتصاد نخواهیم بود. و یا اینکه چون کنکور را یک مشکل حل نشده دیدیم به بهترین شکل این شیوه استعداد کُش را درست کردیم.

در این باره مثالهای فراوانی می‌توان زد، هم در حوزه اقتصاد، هم فرهنگ هم سیاست و هم امور اجتماعی و… اما جدای از رؤسای ۳ قوه که گاه برحسب منصبی که دارند می‌توانند آنهم در مقام انذار و هشدار و راهکار آنهم خطاب به مجموعه‌های پائین‌دستی خویش برای ارائه راهبرد به نصیحت و هشدار و خطابه بپردازند، انگار مقامات مسئول در هر بخش منصوب شده‌اند تا سخنرانی کنند و به گلایه بپردازند و درد دل کنند و معلوم نیست پس چه کسی باید این معضلات را برطرف کند؟ نکند مقامات عزیز و ارجمند که بر کرسی مسئولیت تکیه زده‌اند انتظار دارند قدر قدرتانی از کره و یا سرزمینی دیگر بیایند و به حلّ این مشکلات بپردازند؟ جالب اینکه برخی از این مقامات و مسئولین محترم حتی غلیظ‌تر از مردم و مراجعین از وضعیّت موجود و مناسبات حاکم و گرفتاری‌های ایجاد شده برای کشور و ملّت و کژ کارکردی‌ها و سوء مدیریت‌ها می‌نالند و انتقادها و گلایه‌های شدیدتری مطرح می‌کنند. بی‌آنکه به کسی پاسخ بدهند که پس چرا کاری نمی‌کنید؟ پس برای چه پشت این منصب و میز نشسته‌اید و حقوق می‌گیرید؟ شما که از گذشته می‌نالید و همه گرفتاری‌ها را به دولت و یا مجلس و یا مدیرعامل یا مدیر قبلی نسبت می‌دهید خود چه کرده‌اید؟ و چرا دست از گلایه و گذشته برنمی‌دارید و برای حال و آینده این ملک و ملّت و دستگاه و اداره و تشکیلاتتان کاری نمی‌کنید؟… و حکایت همچنان باقی است.


🔻روزنامه اعتماد
📍‌ خلأ رسانه‌های بزرگ و حرفه‌ای
✍️ عباس عبدی
خلأ بزرگی که در روزهای پرالتهاب اخیر ایران شاهدش هستیم، رسانه در معنای حقیقی و حرفه‌ای آن است. رسانه‌هایی که در بمباران خبری موجود، نهایتا جامعه را در گنگی و بی‌خبری تنها نگذارند. در فضای به‌ شدت دو قطبی شده سیاست، رسانه‌های بزرگ و تصویری فارسی‌زبان، چه در داخل و چه خارج از کشور در یکی از این دو قطب تعریف می‌شوند و به ناگزیر نقش پروپاگاندای رسانه‌ای قطب متبوع خود را برعهده گرفته‌اند. صدا و سیما که تکلیفش معلوم است. سازمان عریض و طویل بودجه‌خوار و پرضرری که در کنار عامل برخورد قضایی و امنیتی با رسانه‌ها و روزنامه‌نگاران در سال‌های گذشته، ریشه همه این نابسامانی‌ها و رشد رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور محسوب می‌شود، در نتیجه انتظاری از آن نیست. اما در آن سوی مرزها هم رشد شبکه ایران اینترنشنال که با بودجه سنگین و پخش ۲۴ ساعته و جذب تعداد زیادی روزنامه‌نگار با حقوق‌های نجومی، بقیه رقبای خارج از کشور را عقب زده، بر این آشفتگی افزوده است. رسانه‌ای که طبعا در خدمت سرمایه‌گذاران اصلی خود است و آنها نیز گربه‌ای نیستند که برای رضای خدا موش بگیرند. اما این رسانه در تحولات اخیر چنان از هول حلیم به دیگ افتاده که تمام ظواهر یک رسانه حرفه‌ای را زیر پا گذاشته است. گزارش‌های شعارگونه، تنظیم خبرهایی در حد شبنامه‌ها، مصاحبه‌هایی با پرسش‌های القایی و یکسویه و حتا تصاویر و موسیقی‌های حماسی و تبلیغاتی که بیش از هر رسانه دیگری به سیمای آزادی متعلق به مجاهدین خلق شبیه‌اش کرده است. در این رویکرد رسانه‌ای که خبر و گزارش تنها در خدمت اهداف از پیش تعیین شده سیاسی انتخاب و تنظیم می‌شود، پدیده جنگ روایت‌ها نیز شکل می‌گیرد. در واقع ساخت چیزی به اسم واقعیت که می‌تواند هیچ نسبتی با عالم واقع و حقیقت نداشته باشد. دو جبهه در رقابت برای حقنه دیدگاه‌های خود با هر ابزار ممکن، از جمله جعل واقعیت. یا همان توجیه هر وسیله‌ای برای هدف مقدس. این وضعیت در کنار شکاف‌های اجتماعی سیاسی واقعا موجود که ناشی از شیوه حکمرانی است، دوقطبی رسانه‌ای سنگینی می‌سازد که دیگر چیزی به نام میانه باقی نماند. یا با این رسانه‌ هستی یا بر آن و غیر از این یعنی وسط‌بازی. در حالی که بیرون از معنای منفی بار شده بر میانه، محل ایستادن رسانه‌های مستقل راوی، جایی خارج از میانه نیست.
این شرایط تحمیلی، متاسفانه سایر رسانه‌ها را نیز متاثر می‌کند تا در یکی از این قطب‌ها قرار گیرند. به عنوان مثال می‌توان به تغییر عملکرد روزنامه همشهری در یک قطب و بی‌بی‌سی فارسی در سمت دیگر این جنگ رسانه‌ای اشاره کرد. همشهری که پیش‌تر هم در دوره مدیریت اصولگرایان و هم اصلاح‌طلبان تا حدی در میانه حرکت می‌کرد، در دو ماه گذشته تبدیل به رسانه‌ای شد که عکس معترضان را برای معرفی و بازداشت منتشر می‌کرد و تندترین تحلیل‌ها را می‌نوشت. بی‌بی‌سی هم که در گذشته تلاش می‌کرد با هر نیتی که مدیران ارشدش داشته باشند، اصول حرفه‌ای را رعایت کند، دنباله‌رو ایران اینترنشنال شده تا حدی که برخی تنظیم خبرهای مغرضانه و غیر‌حرفه‌ای آن غیر‌قابل باور شده است. در این میان برخی سایت‌ها و روزنامه‌های اغلب اصلاح‌طلب که در ضعیف‌ترین وضعیت تاریخی رسانه‌های مکتوب اثرگذاری اندکی دارند، تلاش کردند تا حداقل تعهدهای اخلاقی و حرفه‌ای را از ابتدا در گزارش‌های مربوط به مرگ مهسا امینی و خانواده او رعایت کنند که تنها بخش روشن عملکرد رسانه‌ای در دو ماه گذشته بوده است، اما آنها نیز هزینه بالایی را به سبب بازداشت دو خبرنگار اصلی این اقدام حرفه‌ای پرداخت کردند تا معلوم شود پرهزینه‌ترین جا در این دوقطبی، میانه است، نه به معنای بی‌طرفی که به معنای تعهد به حقیقت. میانه‌ای برای روایت هر آنچه باید. در این وضعیت «پساحقیقت» که اهداف سیاسی بر حقیقتِ واقع غلبه یافته و شبه‌رسانه‌ها در پی حقنه برساخت خود به مخاطب بدون فرصت تفکر او هستند و حتی ترفندهای زبانه کشیدن یا خاموش کردن آتش التهابات متکی بر رسانه شده و جنگ روایات را پدید آورده، مهم‌ترین پرسش بعد از مواجهه با هر خبری در بین مردم این است: آیا این خبر صحت دارد؟ پرسشی سخت برآمده از خلأیی بزرگ به نام رسانه متعهد به حقیقت. در این بین، شاید تنها کاری که از دست نخبگان و فعالان مدنی دیگر برمی‌آید، کم‌اهمیت نشمردن این معضل و آگاهی‌بخشی در این باره باشد.

موضوعی که در این فضای وحشت و ترور رسانه‌ای حتما هزینه‌بردار است و این رسانه‌ها با وجود شرایط نابرابری که در مصاف با آنها وجود دارد، می‌توانند آنها را آزار دهند. اما ظرفیت فضای مجازی با همه آفاتی که داشته و از جمله خود موثر در رواج شایعه و فیک نیوز بوده، می‌تواند به این هدف کمک کند. رفتار غیرحرفه‌ای این رسانه‌ها که توهین بزرگی به شعور همه مخاطبان است، چنان به چشم جامعه آمده که وقت مناسبی را برای واکنش عمومی نسبت به رفتار آنها در هر دو سو پدید آورده است. این رسانه‌ها را باید از توهم مالکیت بر ذهن و شعور مخاطب به در آورد و آیینه‌ای را در عرصه عمومی پیش روی‌شان گرفت. بخش بزرگی از سرنوشت آینده کشور به دست این رسانه‌هایی است که با عمل براساس منویات سیاسی سرمایه‌گذاران و حامیان خود، اهدافی غیر از آنچه مردم برای آن هزینه‌های سنگین می‌پردازند را دنبال می‌کنند. آنکه دروغ می‌پردازد یا مواجهه گزینشی با حقیقت دارد به نحوی که قلب واقعیت کند، نه فقط پروای انصاف و حقیقت ندارد که پروای ارزش‌ها و دین از سویی و آزادی و دموکراسی هم از سوی دیگر ندارد. صدا و سیما به واسطه بودجه‌ای که به‌ طور سنتی دراختیارش است و وابستگی که به مسیر خود پیدا کرده و نیز رسانه‌های همسویی که از سوی نهادهای خاص امنیتی و نظامی شکل گرفته‌اند، امیدی به اصلاح‌شان نیست و اساسا آنها هم برای مخاطب اقلیتی تولید برنامه می‌کنند که تنها دلواپس ریزش آنها هستند.
اما فعالان مدنی تحول‌خواه آگاهی که عمدتا سواد رسانه‌ای خوبی هم در سال‌های گذشته به تجربه کسب کرده‌اند، می‌توانند فضای سنگینی برای این نوع فعالیت‌های شبه‌رسانه‌های دیگری بسازند که مخاطبان خود را از بین پایگاه اجتماعی آنها انتخاب کرده‌اند. این با چشم‌پوشی نکردن و مقاومتی مدنی میسر است که شعاری آشنا در سال‌های نه چندان دور گذشته را زنده کند: دروغ ممنوع.


🔻روزنامه آرمان ملی
📍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ تنش زدایی یک ضرورت است
✍️ یوسف مولایی
هر موجود زنده‌ای برای اینکه بهتر زندگی کند و امکانات و منابع بیشتر داشته باشد، چنانچه به یک سیستم بزرگ‌تر وصل شود، امکانات بیشتری برای ادامه حیاتش تولید می‌کند. کشور‌ها هم مستثنی از این امر نیستند. یعنی هرچه در فضای بزرگ‌تری بازیگری و کنشگری کنند و هرچه روابط گسترده‌تری با دنیای خارج داشته باشند، امکاناتشان برای تولید قدرت در حوزه‌های مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و حتی نظامی بیشتر می‌شود. برعکس هرچه ارتباطشان با دنیای خارج کمتر شود از این منابع محروم و اقتصاد بیشتر در تنگنا قرار می‌گیرد و امکان رشد کمتری پیدا می‌کنند. وقتی همکاری با موسسات و نهادها و سازمان‌های بین‌المللی ضعیف می‌شود ممکن است در نگاه اول بگوییم که اتفاقی نمی‌افتد. مثلا کمیته شورای حقوق بشر سازمان ملل تفنگ ندارد که کشوری را وادار کند قطعنامه‌اش حتما اجرا شود ولی فضایی که ایجاد می‌شود به اعتبار بین‌المللی آسیب می‌رساند، ارتباطات اقتصادی ضعیف می‌شود و اعتماد به آن کشور در سطح بین‌المللی کاهش پیدا می‌کند. بنابراین سرمایه‌گذاری کمتر رخ می‌دهد و مردم با وجود این فضاها در داخل نسبت به آینده ناامید می‌شوند و تن به مهاجرت می‌دهند که منجر به خروج سرمایه انسانی و اقتصادی می‌شود. نهایتا یک وضعیت اقتصادی بدی ایجاد می‌شود که آن وضعیت اقتصادی هم پتانسیل خطرات زیادی را دارد که از جمله اعتراضات و مشکلات اجتماعی است. بنابراین کشورهایی که می‌خواهند از منابع بازار بین‌الملل و دنیای خارج درست استفاده کنند، دقت می‌کنند که سازمان‌های بین‌المللی از آنها چهره بهتری نمایش دهد. ارائه چهره بد خودش یک سیگنال است یعنی اینکه آن کشور شرایط عادی ندارد و چون شرایط عادی ندارد دیگران در برقراری مناسبات اقتصادی احتیاط می‌کنند و باعث می‌شود که آن کشور از رونق اقتصادی کمتری برخوردار شود. از طرفی امیدوارم هرگز جنگ اتفاق نیفتد و انشاءا... نمی‌افتد ولی در مناسبات بین‌المللی جنگ‌های زیادی رخ داده. از جنگ جهانی دوم به این طرف با اینکه در منشور توسل به زور منع شده، اما حتی یک روز دنیا بدون جنگ نبوده و بالاخره یک گوشه‌ای جنگ زبانه کشیده و نمی‌توان با قاطعیت گفت که در آینده جنگی اتفاق نمی‌افتد یا علیه ایران توسل به زور صورت نمی‌گیرد. برای اینکه از این واقعه پیشگیری شود ایران باید دو کار انجام دهد، نخست اینکه در مناسبات بین‌المللی خود تجدیدنظر و سعی کند تنش‌زدایی کند و یک فضای قابل قبول‌تری در مناسبات بین‌المللی به صورت منطقی‌تر داشته باشد. با حفظ استقلال با سایر کشورها مناسبات عادی داشته باشد که بتواند واقعا از امکانات جامعه جهانی برای توسعه خودش استفاده کند. دوم اینکه در داخل هم ایران بدون اینکه قطعنامه باشد یا نباشد یا نهادهای بین‌المللی بگویند یا نگویند، حقوق شهروندی رعایت شود. اگر ایران بتواند این دو مورد را درست مدیریت کند، هرگز جنگی رخ نخواهد داد و توسل به زوری صورت نخواهد گرفت. ولی اگر غفلت شود چه در مساله داخلی و در خارج هم اگر تنش‌ها بالا برود، آنوقت می‌تواند بستر مناسبی ایجاد کند که چنانچه زمانی کشورهای خارجی خواستند توسل به زور داشته باشند، برایشان خیلی پرهزینه نباشد. وگرنه توسل به زور حتی برای بزرگ‌ترین کشورها هم هزینه دارد و همه سعی می‌کنند از آن پرهیز کنند.


🔻روزنامه ایران
📍 کی‌روش؛ مربی حرف‌ها و وعده‌ها
✍️ حامد جیرودی
جام‌جهانی ۲۰۲۲ قطر برای فوتبال ایران پس از ۳ بازی مرحله گروهی به پایان رسید؛ اتفاقی که با توجه به شرایط فوتبال ایران در ابتدای سال و پس از صعود به این رقابت‌ها، تا حدودی قابل پیش‌بینی بود؛ با این حال همیشه کورسوی امیدی بین اهالی فوتبال و دوستداران تیم‌ملی وجود داشت که معجزه‌ای رخ بدهد و نتایج به گونه‌ای پیش برود که ایران بتواند به مرحله بعد جام‌جهانی صعود کند. این نگاه قطعاً در ذهن مسئولان فدراسیون فوتبال هم وجود داشت که دست به تغییر زدند و با برکناری دراگان اسکوچیچ، دوباره به کارلوس کی‌روش اعتماد کردند تا با حضور این مربی پرتغالی، نتایج را به گونه‌ای دیگر رقم بزنند، اما آنچه در دوحه رخ داد، آن چیزی نبود که علاقه‌مندان به فوتبال انتظار آن را داشتند. تیم‌ملی در بازی اول برابر انگلیس با ترکیبی غیرمنتظره به میدان رفت که هیچ نوع ‌هارمونی و هماهنگی بین ارکان آن دیده نمی‌شد و در نهایت سنگین‌ترین شکست تاریخ تیم‌ملی در ادوار جام‌جهانی رقم خورد، اما کی‌روش در بازی با ولز تغییراتی در سیستم و نفرات تیم به وجود آورد که باعث شد ایران یک بازی دلنشین و هجومی را از ابتدا تا انتهای مسابقه به نمایش بگذارد و با نتیجه ۲-۰ به پیروزی برسد و بهترین برد تاریخ فوتبال ایران را در جام‌جهانی به ثبت برساند . در این شرایط و با توجه به نتایج کسب شده در گروه B، این شانس برای تیم‌ملی به وجود آمد که یوزها با کسب یک مساوی برابر امریکا،راهی مرحله یک‌هشتم نهایی شوند و دست به تاریخ‌سازی بزنند اما تیمی که در بازی سوم به میدان رفت، اصلاً شبیه تیمی نبود که چند روز قبل ولز را شکست داد. شاگردان کی‌روش از ابتدا بازی ضعیفی ارائه دادند و در اکثر لحظات بازی، توپ و میدان در اختیار حریف بود و آنها در نهایت به آنچه می‌خواستند، رسیدند. در نیمه دوم هم با خروج کریستین پولیشیچ، ستاره امریکا و گلزن مسابقه، شرایط کمی متعادل شد اما بازهم آن‌طور نبود که با آن بتوان به بازگشت تیم‌ملی امیدوار شد. این امید در حالی کمرنگ شد که تعویض‌های ایران هم قابل بحث و بارزترین آن، خروج سردارآزمون در بین دو نیمه بود؛ بازیکنی که تنها مصدومیت می‌تواند دلیل قانع‌کننده‌ای برای تعویضش باشد آن‌هم در شرایطی که تیم‌ملی بشدت به گل نیاز داشت.
از اتفاق‌های بازی که بگذریم، شاید بتوان یکی از مهم‌ترین علل ناکامی ایران در این تورنمنت را تصمیمات کی‌روش دانست؛ مربی‌ای که برای سومین‌بار پیاپی در جام‌جهانی روی نیمکت ایران نشست و انتظار می‌رفت با توجه به شناختی که از فوتبال‌مان دارد تصمیمات بهتری درباره سیستم و نفراتی که به میدان می‌فرستد بگیرد. دلیل فیکس بازی کردن میلاد محمدی چه بود؟ کی‌روش در علی کریمی چه شاخصه‌ای دید که او را بعد از مدت‌ها دوری از تیم‌ملی به جام‌جهانی برد و در هر ۳ بازی از او استفاده کرد؟ چرا احسان حاج‌صفی که از روزهای اوجش دور است در هر ۳ بازی فیکس بود و در ۲ بازی از اواسط نیمه دوم تعویض شد؟ چرا به وحید امیری میدان داده نشد و آیا جای شجاع خلیل‌زاده و محمد‌حسین کنعانی‌زادگان روی نیمکت بود؟ درباره ناکامی تیم‌ملی حرف‌های زیادی وجود دارد و می‌توان از زاویه‌های مختلفی آن را مورد بررسی و نقد قرار داد اما حالا بحث اصلی درباره کی‌روش است؛ مربی‌ای که بعد از باخت، تعدادی از کاربران فضای مجازی جمله کنایه‌آمیز «بازگشت کی‌روش به تنظیمات کارخانه» را برای او به کار بردند. واقعیت این است که تیم‌ملی مقابل امریکا شجاعانه بازی نکرد و سیستم دفاعی و ترس از گل خوردن باعث شد با تیمی که مقابل ولز برنده از زمین خارج شد کیلومترها فاصله داشته باشد. در ششمین حضور هم رؤیای صعود از گروه محقق نشد و بازهم با کی‌روش در رسیدن به این مهم ناکام ماندیم؛ حتی از جام‌جهانی ۲۰۱۸ هم نتایج و امتیاز ضعیف‌تری گرفتیم. کی‌روش مربی سرشناسی است که حالا به نظر می‌رسد بیشتر بازی با کلمات را خوب بلد است ولی آنچه تیم‌هایش در میدان به نمایش می‌گذارند، چیز دیگری است، مانند اتفاقی که پیش‌تر در کلمبیا و مصر افتاد و با ایران تکرار شد. تنها ساعاتی پس از حذف ایران، گمانه‌زنی‌ها درباره ماندن یا رفتن او آغاز شد اما خودش از برنامه‌های پیش‌رو و گام بعدی تیم‌ملی حرف زده و وعده قهرمانی آسیا را داده است!


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 به سوی هویت ملی
✍️ سیدجوادجمالی
بسیاری از اندیشمندان و صاحب‌نظران سیاسی و اقتصادی بر این عقیده‌اند که وجود دولت به‌عنوان یک رکن اصلی برای بقا و قوام هر جامعه واجب و ضروری است. به عبارتی در نبود و فقدان دولت، جامعه دچار هرج و مرج و گسستگی خواهد شد. لذا اندیشمندان تصریح می‌کنند دولت‌سازی امری ضروری برای تداوم حیات یک جامعه است.
فوکویاما اظهار می‌کند بعد از انجام دولت‌سازی باید به سراغ ملت‌سازی رفت. به این معنی که بعد از تشکیل دولت، شرط لازم برای تداوم فعالیت دولت، ایجاد ملت است. وی در ادامه اشاره می‌کند لازمه ملت‌سازی، خلق هویت ملی است.

منظور از دولت‌سازی تاسیس نهادهای عینی و ملموس مانند ارتش، پلیس، بوروکراسی و تصویب قوانین و دستورالعمل‌های مورد نیاز است. در مقابل ملت‌سازی ایجاد حسی از هویت ملی است که افراد به آن وفادار باشند، ملت‌سازی بر‌خلاف دولت‌سازی نیازمند ایجاد موارد ناملموسی چون سنت‌های ملی، نمادها، حافظه تاریخی مشترک و مراجع مشترک فرهنگی است. دولت‌ها می‌توانند از طریق سیاست‌های زبانی، مذهبی و آموزشی هویت‌های ملی بیافرینند.

آندرسون معتقد است با ظهور سرمایه‌داری تجاری در اروپای قرن شانزدهم که به واسطه اختراع صنعت چاپ و رشد بازار کتاب نیرو می‌گرفت، امکان تشکیل هویت‌های ملی، بیشتر امکان‌پذیر شد. گسترش روزنامه‌ها که عمده خوانندگانشان را طبقات متوسط تحصیلکرده تشکیل می‌دادند تاثیر شگرفی بر ایجاد آگاهی ملی در قرن نوزدهم داشت. آنهایی که هرگز روستای کوچک خود را ترک نکرده بودند با مطالعه، خود را در پیوند با مردمان دیگر روستاهای دورافتاده می‌دیدند و هویت ملی جمعی شکل می‌گرفت.

در نقطه مقابل در دوران جدید می‌توان نیجریه را نام برد. نیجریه کشوری است که از نظر تاریخی هرگز یک ملت نبوده است. بریتانیایی‌ها به هنگام در اختیار گرفتن این کشور یک دولت مرکزی خوب سازمان‌دهی‌شده را فتح نکردند. مردم بومی در نیجریه بیشتر وفادار به طوایف کوچک بودند. فقدان هویت ملی خیلی زود به فروپاشی کشور و فرورفتن آن در گرداب جنگ داخلی و بحران اقتصادی انجامید.

از سوی دیگر پیش از قرن بیستم کشوری به نام اندونزی وجود نداشت، اندونزی شامل انواع سلطان‌نشین‌ها، قبایل، پایگاه‌های تجاری و گروه‌های قومی بود که به صدها زبان مختلف حرف می‌زدند، انتخاب یک زبان ملی اندونزیایی نقش بسیار مهمی در شکل‌گیری هویت در حال ظهور اندونزی داشت.
در دهه۱۹۹۰ میلادی درآمد سرانه هر دو کشور نیجریه و اندونزی مشابه یکدیگر و حدود ۵۰۰دلار بود. ولی در حال حاضر درآمد سرانه اندونزی بالای ۴۰۰۰دلار و بیش از دو برابر نیجریه است. عواملی مانند مذهب، تاریخ، فرهنگ، موارد با اهمیتی در شکل‌گیری هویت ملی هستند. پس از شکل‌گیری هویت ملی، حفظ و نگهداشت و تقویت هویت ملی امری مهم و البته طاقت فرساست. چه بسا کشورهایی که توانسته‌اند، هویت ملی را شکل دهند؛ ولی در استوارسازی و استحکام بیشتر آن ناکام مانده‌اند.

اتحاد جماهیر شوروی هفتاد سال را صرف خلق «انسان جدید شوروی» کرد که قرار بود از مقولاتی چون قومیت و مذهب فراتر رود، لکن اتحاد جماهیر شوروی در سال۱۹۹۱ (براثر مشکلات اقتصادی) به جمهوری‌های تشکیل‌دهنده خود تجزیه شد و هویت‌های ملی کهنی که تصور می‌شد مدت‌هاست از بین رفته‌اند دیگر بار خود را نشان دادند.

در نمونه‌ای دیگر، یکی از اهداف تشکیل اتحادیه اروپا، ایجاد هویت اروپایی بین کشورهای مختلف بود تا از این طریق نوعی ملت‌سازی با برچسب اروپای واحد ایجاد شود. عملکرد اقتصادی اتحادیه اروپا طی دو دهه گذشته به هیچ وجه مطابق انتظار نبود، این عملکرد نامناسب اقتصادی، نقش اصلی را در خروج انگلیس از اتحادیه اروپا ایفا کرد.

بنابراین بدیهی است که عنصر عملکرد اقتصادی به عاملی تعیین‌کننده برای ارتقا یا زوال هویت ملی عمل می‌کند. در شرایطی که بنیه اقتصادی مردم هر روز تحلیل رود، امکان وفاداری آنها به هویت ملی کاهش می‌یابد.

به گفته فوکویاما، ممکن است شهروندان به سهم خود وفاداری‌شان (نسبت به هویت ملی) را به این حساب و کتاب عقلانی منوط کنند که آیا دولت هم به وظایفش در چارچوب وعده‌های داده‌شده و انتظارات شکل‌گرفته در جامعه پایبند است یا نه؟

از سوی دیگر عملکرد اقتصادی قابل قبول، عاملی انگیزشی برای تقویت هویت ملی محسوب می‌شود. آنچه درباره اتحاد مجدد آلمان غربی و شرقی رخ داد، موید همین نکته است در این مورد، مرزهای آلمان ادغام و گسترش یافت و ملتی با هویت ملی مشترک آلمانی پدید آورد.

سخن آخر اینکه، دولت‌سازی فرآیندی بنیادی برای هر جامعه است. دولت‌ها برای آنکه قادر باشند دوام بیشتری به حکمرانی خود بدهند، باید پروژه ملت‌سازی را به نحو قابل قبولی اجرا کنند. هویت ملی عاملی تاثیرگذار برای انجام ملت‌سازی است. داشتن هویت ملی به معنی به رسمیت شناخته شدن است. هر میزان افراد بیشتری به این باور برسند که به رسمیت شناخته شده‌اند، احساس تعلق خاطر آنها به جامعه افزایش می‌یابد و زمینه برای تقویت هویت ملی برقرار می‌شود. از یکسو، هرچه اعضای جامعه به لحاظ اقتصادی در تنگنای بیشتری قرار بگیرند، به مرور زمان میزان وابستگی آنها به هویت ملی کاهش می‌یابد. از طرف دیگر در جامعه‌ای که هویت ملی آن تضعیف شده باشد، دیگر نمی‌توان انتظار داشت افراد جامعه برای اعتلا و پیشرفت کشور خود، از تمام توان خود بهره ببرند.
چنین جامعه‌ای تهی از انگیزه، فداکاری و امید به آینده است، بنابراین جوامعی که فاقد هویت ملی قابل اتکا هستند، نتوانسته‌اند عملکرد اقتصادی قابل دفاعی ارائه دهند. از سوی دیگر کشورهایی مانند ژاپن، چین، آلمان و...که توانسته‌اند هویت ملی مستحکمی پدید آورند، در زمینه عملکرد اقتصادی نیز موفق بوده‌اند.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین