جمعه 31 فروردين 1403 شمسی /4/19/2024 3:04:19 AM

🔻روزنامه تعادل
📍 ابهام پادمانی و اراده برای توافق
✍️حسن بهشتی‌پور
طی روزهای اخیر، یک‌بار دیگر اخبار مرتبط با موضوع مذاکرات هسته‌ای در تیررس رسانه‌ها و افکار عمومی قرار گرفته و ایرانیان به دنبال یافتن پاسخی برای ابهامات فراوانی هستند که پیش روی توافق احتمالی قرار دارد. یکی از موضوعات مهمی که این روزها به دفعات درباره برجام به گوش می‌رسد اما توضیح چندانی در خصوص آن داده نمی‌شود، «ابهامات پادمانی» است. هرچند موضوع تازه‌ای در مذاکرات مطرح نشده است، اما لازم است این «ابهام پادمانی» برای افکار عمومی تشریح شود. منظور از گزاره‌های پادمانی، ترتیبات اجرایی است که کشورها در خصوص NPT باید مورد توجه قرار دهند. در واقع بین کشورهایی که پیمان عدم اشاعه را امضا می‌کنند با توافق‌نامه‌ای با آژانس لحاظ می‌شود تا نحوه نظارت آژانس بر فعالیت‌های هسته‌ای صلح‌آمیز کشور یاد شده به صورت دوجانبه مشخص شود. ایران از سال ۱۹۷۳ و در زمان رژیم گذشته، پیمان را پذیرفته و بعد هم ترتیبات اجرایی آن را قبول کرده است. بعد از انقلاب هم، مقامات ایران این روند را مورد پذیرش قرار داده و به عنوان یک توافق‌نامه اجرایی دوجانبه بین ایران و آژانس لحاظ کرده‌اند.

موضوعات جدیدی که توسط آژانس مطرح شده آن است که آنها می‌گویند ابهاماتی شکل گرفته که آژانس و طرف‌های غربی معتقدند در چهارچوب پادمان هسته‌ای قرار می‌گیرد اما ایران تاکید دارد که این گزاره‌ها، کاملا سیاسی هستند و در راستای عداوت رژیم صهیونیستی، امریکا و... است که مطرح می‌شوند. ایران اشاره می‌کند که قبلا در سال ۲۰۱۵ مسائل قدیمی مرتبط با پرونده پی‌ام‌دی را حل و فصل کرده و دیگر ضرورتی وجود ندارد که مدام این پرونده‌ها دوباره باز شوند. اما طرف مقابل می‌گوید که هرچند موضوع به مسائل قدیمی مرتبط است اما اطلاعات جدیدی در خصوص موضوعات قدیمی به دست آمده که باید در خصوص آن شفاف‌سازی شود. در کشاکش این تفاوت‌ها و تضادها است که ایران در جریان مذاکرات اعلام کرده، این موضوعات یک بار برای همیشه باید حل و فصل شوند و چنانچه ایران بعد از توافق فعالیت‌های تازه‌ای را صورت داد، طرف مقابل می‌تواند اقدام به بررسی آنها کند، اما اگر قرار باشد به هر بهانه‌ای این پرونده‌های گذشته، باز و اعلام شود که اطلاعات جدیدی کسب شده، پرونده‌های باز هرگز پایان نمی‌پذیرد. در واقع ایران این گزاره‌ها را کاملا سیاسی می‌داند اما غربی‌ها این مساله را در چهارچوب شورای حکام می‌دانند. ایران به درستی به سر منشأ سیاسی این بهانه‌ها پی برده و قصد دارد در قالب مطالبه خود در مذاکرات پرونده را برای همیشه ببندد. بررسی ابهامات نیز نشان می‌دهد، موضوع اساسا اهمیتی ندارد. مثلا گفته می‌شود، ذرات ناچیز اورانیوم غنی شده در حد ۵درصد شناسایی شده است. بدون تردید این ابهامات، اگر در خصوص هر کشور دیگری وجود داشت، اهمیتی به آن داده نمی‌شد، اما چون موضوع درباره ایران است، این ابعاد و زوایا را پیدا کرده است. ایران هم انتظار دارد در مذاکراتی که در وین برگزار می‌شود، این مساله مورد توافق قرار بگیرد و ابهام پادمانی در شورای حکام بسته شود. هرچند شورای حکام تشکیل شده از ۳۵ کشور است، اما قدرت‌های با نفوذی در این شورا، موضوع را دنبال می‌کنند. کشورهایی چون امریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان و... هستند که به راحتی می‌توانند موضوع را حل و فصل کرده و پرونده را برای همیشه ببندند. همان کشورهایی که قطعنامه‌های قبلی را مطرح کرده‌اند به راحتی می‌توانند قطعنامه‌های تازه‌ای را روی میز بگذارند و اعلام کنند به جمع‌بندی لازم رسیده و ضرورتی برای بررسی موضوع احساس نمی‌شود. سابقه بستن یک چنین پرونده‌هایی قبلا هم وجود داشته است؛ در دسامبر ۲۰۱۵، طرف‌های مقابل پذیرفتند که پرونده پی‌ام‌دی برای همیشه بسته شود. مبتنی بر این نگاه است که ایران معتقد است، ابعاد ابهامات مطرح شده بیشتر از اینکه فنی و تخصصی باشد، سیاسی است. با این توضیحات باید دید چشم‌انداز پیش روی مذاکرات برجامی چیست و آیا دو طرف می‌توانند برای دستیابی به توافق از موانع موجود عبور کنند؟ معتقدم قرائن و شواهد برجامی در این دور مذاکرات حاکی از آن است که اراده لازم میان دو طرف برای دستیابی به توافق وجود دارد. برای ایران این موضوع و مطالبه دارای اهمیت است. ضمن اینکه ایران به دنبال آن است که از منافع اقتصادی برجام بهره‌مند شود. ایران نگران است که بدون ایجاد پشتوانه‌های لازم، بازرگانان و صاحبان شرکت‌های غربی از همکاری با ایران ترس داشته باشند و حاضر به سرمایه‌گذاری در کشورمان نشوند. این نگرانی نیز برآمده از تجربیاتی است که ایران پیش از این کسب کرده است. با عبور از این موارد برای آگاهی از چشم‌انداز پیش روی برجام باید منتظر روزها و هفته‌های آتی باشیم تا مشخص شود آیا این پرونده به سرانجام می‌رسد یا نه.
🔻روزنامه کیهان
📍 حسینی که در میان ماست
✍️محمدهادی صحرایی
در احادیث معتبر ما، پیامبر اکرم و سایر ائمه که سلام خدا و خوبان بر آنها باد، در مورد امام حسین(ع) و یارانش، توصیفات متعددی شده است که همگی گویای شخصیت والا و ویژه سیدالشهداء است. یکی از آن توصیفاتی که پیامبر در مورد ایشان فرموده، کشتی نجات است. کار کشتی، عبور دادن مردم از دریاها و رساندن سالم آنها به ساحل است و کشتی نجات، مأموریتش نجات غرق‌شدگان یا خسته و درماندگان در دریا یا توفان‌زدگانی است که گرفتار امواج مخوف گشته و راهی جز مرگ و مردن ندارند. شاید تنها کسانی که این وضعیت وحشتناک را تجربه کرده‌اند بتوانند درک کنند که دیدن کشتی نجات در آن وضعیت یعنی چه و نشستن در کشتی پس از آن تلاش‌ها برای زنده ماندن یا ناامیدی از زنده ماندن چه حسی دارد؟
چه کسی منکر این سخن است که این زندگی آخرالزمانی که در حال تجربه آن هستیم‌، شبیه همان دریای توفانی است؟ جدای از جنگ و قتل و غارت و تجاوز و فقر و فسادی که تمدن خداستیز غربی و خدافراموش شرقی برای بشر ساخته که در آن حرمت انسان را گاهی پایین‌تر از حیوان آورده و او را از بردگی اجباری برای سرمایه‌داران‌، به بردگی اختیاری برای مستکبران کشانده است‌، آیا گمان نمی‌کنیم مردم جهان غرق در گرفتاری‌های روزانه و مشکلات معمول شده‌اند؟ مستکبران، طبیعت را خراب کرده و با تبلیغ زندگی مسرفانه و مصرفی و برای فروش محصولات خود‌، استفاده حداکثری و سوداگرانه را ترویج می‌کنند و زلزله و سیل و توفان وخشکسالی و امثال آن را مضاعف می‌کنند.
فرهنگ را با کمک غول‌های رسانه‌ای صهیونی و جهان سلطه‌، آماج حملات بی‌سابقه‌ای قرار داده و پس از فراغت از لباس زنان خود‌، از تکه روسری زنان و دختران ایرانی نیز نمی‌گذرند. فرهنگ را چنان قرار داده‌اند که مروّج فکر شیطانی خود باشد. اقتصاد را هم‌، با ربا به معرکه جنگ با خدا تبدیل کرده و در خشونت و‌ ستیزه‌جویی نیز‌، روز بی‌جنگی برای جهان باقی نگذاشته و تجارت غالب و قالب را مخدرها و سکس و اسلحه کرده‌اند و از این قبیل بسیار است. آیا حال مردم جهان امروزمان شبیه غرق شدگان نیست؟ اگر اسلام را به معنای دین ابراهیمی بدانیم‌، طبق آنچه که سیدالشهداء فرمود وقتی جامعه‌ای به حاکمی مثل یزید مبتلا شد آیا نباید برای دین خدا نگران شد؟ و امروزه که زمام امور مهم به دست نادرستانی مثل بایدن و ملکه و سلمان و صهیون و رسانه‌های آنها افتاده نباید نگران شد؟
تراکم بدی‌ها در جهان امروزین اگرچه کار را بر اهل عقل و ایمان سخت کرده ولی تجربه موفق انقلاب اسلامی و تقویت و تکثیر و تأثیر آن بر مردم منطقه و جهان، امید به نجات را در دلها روشن کرده و «کلمهًْ الله هی العیا» را از کنج خانه‌ها و روی طاقچه‌ها به صحن خیابان شهرها و کشورها آورده است. دیوانگی جهان سلطه از ایران به‌دلیل معرفی نسخه نجات‌بخش حسین است. توصیه امام خمینی به ما برای زنده نگه داشتن محرم و صفر‌، پیش از آن که شرح مأموریتی باشد که به پیروزی مؤمنین و مستضعفین خواهد رسید‌، بیان مشخصات کشتی نجات و نقشه راه ظهور و خلاصی از دست شیاطین و مشکلات آنان است. طنین قدم‌های عزاداران اربعینی سیدالشهداء و همایش جهانی پیاده‌روی هرساله که کاخ ظالمان و مستکبران را می‌لرزاند و سست‌تر می‌کند‌، در اصل امید متراکم شونده مؤمنین و مستضعفینی است که به حسین باور کرده‌اند.
اگر زمانی بزرگان ما حسین بن علی را آسان‌ترین و مطمئن‌ترین راه تقرب به خدا معرفی می‌کردند‌، امروزه مردم جهان آرامش خود را از او می‌گیرند و او را باب بهشت و رمز پیروزی و چراغ هدایت و کشتى نجات وسیع و سریعی می‌دانند که می‌تواند عزت دنیا و سعادت آخرتشان را تضمین کند. نسخه «هیهات مناالذله» او برات رهایی از ترس از ستمگران و استقبالش از مرگ عزتمندانه، راه نجات بشریت از تمکین به مستکبران است. اگر در ابتدای قرن پیش رضا پهلوی به سفارش انگلیس نام امام مظلوم شیعیان را ممنوع کرد‌، در آغاز قرن جدید‌، مظلومین‌، نام حسین را فریاد می‌زنند و بی‌واهمه تا کنار کاخ سفید و ستمگر شیطان بزرگ، برای عدل سربریده کربلا عزاداری می‌کنند و هم عاقبت یزید و یزیدیان را متذکر می‌شوند و هم تمرین عزت و اقتدار می‌کنند.
همین رمز زنده بودن حسین است و این که غمش کهنه نمی‌شود به این معنی است که می‌توان هر مظلومی را با او سنجید و هر ستمگری را با ستمگران زمانش مقایسه کرد. ویژگی حسین است که غمش، تسکین قلوب است و قیامش، تجمیع اراده‌ها می‌کند برای انقلاب. اگر خون به ناحق ریخته او و یارانش در بیابان کربلا توانست دودمان دروغ و ریای اموی را به باد دهد و بعد از گذشت هزار و سیصد و هشتاد و سه سال هنوز بوی تازگی بدهد، پس می‌توان به نجات جهان از دست یاغیان و طاغیان امید داشت و بر معجزه خون مظلوم حساب کرد. ما که در انقلاب خود به ‌اندازه خون صدها هزار شهید جبهه و ترور و مدافعین حرم و امنیت این معجزه را دیده و خاطره‌ها داریم و خوب فهمیده‌ایم که باطل اگرچه دوره‌ای برای جولان دارد ولی دولت دائمی‌، برای حق است.
کسی که تاریخ کربلا را خوانده و تاریخ انقلاب اسلامی را بداند‌، می‌داند که این دستگاه با عظمت صاحب دارد و این معرکه حق و باطل‌، منطقش چیست. پیروزی خون بر شمشیر، شعاری خالی نیست‌، حقیقت محضی است که حوصله می‌خواهد و ایمان می‌طلبد. ما وقتی در انقلاب اسلامی‌، شعارهای قیام عاشورائیان را سرلوحه قرار دادیم و سردست گرفتیم به حقانیت آن واقف بودیم و اکنون به تمامی آنها مؤمنیم. ادعای ثابت شده ما را همه مردم جهان می‌بینند. امروزه اگر آلمان صاحب بنز و بی‌ام‌و و زیمنس با یک جنگ محدود بین دو کشور دیگر‌، به‌دنبال جمع‌آوری هیزم و استخراج ذغال‌سنگ افتاده و در بریتانیا دسته دسته از وزیران و معاونانش استعفا می‌کنند و نخست‌وزیرش هم‌، و فرانسه دست و پا گم کرده و رژیم صهیونی عزا گرفته است، به خوبی می‌توان قدر و ارج و ارزش مردم بی‌نظیر ایران را فهمید که چهل سال است با بی‌نظیرترین تحریم‌ها و تهدیدها و توطئه‌های تاریخ جهان توانسته موجود زنده به فضا بفرستد و به نانو و شبیه‌‌سازی برسد و قدرت هسته‌ای شود و چهاردهمین قدرت اقتصادی جهان شود و... هنوز ادامه دارد.
حال و روز آمریکا با بایدن دیدنی‌تر است و رقت‌بارتر. زمانی که امام خمینی به این قدرت‌ها لقب «پوشالی» داد‌، عده‌ای غربزده و کوته‌نظر نمی‌دانستند آنچه که ضمیر روشن و حکمت خدابین در خشت خام می‌بیند را ممکن است آنها که جهان را در کتب ترجمه‌ای و اجباری غربی خوانده‌اند‌، حتی نتوانند در آیینه ببینند. در عاشورا هم گفته شد که عمربن‌سعد از گندم ری نخواهد خورد و مشخص شد که نخورد. در انقلاب ما هم گفته شد صدام رفتنی است و رفت. نرمش قهرمانانه و خواب آشفته برگشت آمریکا به ایران و پیروزی مردم لبنان و ناکام ماندن انتقال پایتخت به قدس و غرق شدن تمدن غرب مثل کشتی تایتانیک و شکست تحریم‌ها با شکست جبهه تحریف و... و روزشمار معکوس ۲۵ ساله نابودی اسرائیل از سال ۹۴ و نماز خواندن در قدس و امثال اینها‌، یکی یکی محقق می‌شود و ما هم نظاره‌گَریم.
کسی که تاریخ کربلا را بداند می‌داند هرآنکه گوش و دل به مسلم بن عقیل که نایب امام بود سپرد‌، کربلایی شد وگرنه جامعه را به زحمت‌انداخت و خود جاماند. انقلاب اسلامی هم این تجربه را نشان داد آنان که ولی فقیه را یاری کردند به سعادت رسیدند و خواهند رسید. ما به چشم خود دیدیم انقلابیونی که کم آوردند و خسته شدند، از آستانه بهشت برگشتند. انقلابیون واقعی به خوبی دانسته‌اند که هر دوره‌ای حسینی دارد و یزیدی. داستان کربلا جاری است و این ماییم که باید مشخص کنیم با حسین زمانمان می‌مانیم یا با یزید به اعماق تاریک تاریخ می‌رویم؟ و باید بدانیم حسین زمانمان نایبی دارد که اطاعتش هم وزن اطاعت از حسین است و وظیفه ما انقلابیون تهیه و تدارک سپاهی فهمیده و ورزیده و بابصیرت است که از زیادی افراد، حسین زمان را بی‌نیاز از جنگیدن با اشرار کند.
تدارک چنین سپاهی که بتواند بدون جنگ، فتح و پیروزی بیاورد با اقناع کردن و اجماع‌‌سازی و تولید همفکر میسر است. إن‌شاءالله
🔻روزنامه اطلاعات
📍 سیاست خارجی و دنیای پرتلاطم
✍️ دکتر سید محمدکاظم سجادپور
فهم روابط بین‌المللی در گرو توجه به پدیده‌های تداوم و تغییر و ژرف‌نگری در پیوست‌ها و گسست‌ها در متن زندگی جهانی است. زندگی و زیست بین‌المللی در سه دهه پسا جنگ سرد، با تغییراتی شگرف در ابعاد عمودی و افقی یعنی هم تحول در چگونگی قدرت و دارندگان قدرت در نظام سلسله مراتبی در جهان و هم تغییرات در سطوح پایین جوامع همراه بوده است در این تحول از بالا به پایین و پایین به بالا، آنچه که جلب توجه می‌کند، نبرد روایت‌ها در روابط بین‌المللی است. چیستی این پدیده را چگونه می‌توان تجزیه و تحلیل کرد. در پاسخ، سه موضوع را باید مدنظر قرار داد: «معنا و محوریت روایت»، «ذات و ساختار روایت» و «پیوند روایت با منفعت».در معنا و محوریت روایت باید در نظر داشت قدرت که بنیاد سیاست در همه سطوح ازجمله سطح بین‌المللی است، ماهیتی ترکیبی دارد. قدرت معطوف به تحمیل اراده به دیگران و بر دو پایه استوار است؛ پایه اجبار و پایه اقناع٫ در اجبار، ابعاد مادی قدرت مدنظر است و در اقناع، ابعاد غیرمادی و پذیرش فکری دیگران. اینها یعنی اجبار و اقناع، دو بال توأمان و همراه قدرت هستند و اکتفا به یکی از آن دو، کفایت نمی‌کند. هرکدام منطق، ابزار و شیوه خود را دارند و جالب است که همزاد بودن آن دو، قدمتی به درازای تاریخ بشری دارند.
در بعد غیرمادی، این روایت‌سازی و روایت‌پردازی است که حائز اهمیت می‌شود. بدین صورت که قدرتمندان در همه عرصه‌ها از جمله عرصه روابط بین‌المللی، چه روایتی را از «خود» و «دیگران» ارائه کرده‌اند و پرورش می‌دهند. چگونه دیدن خود و دیگری، در کانون و قلب روایت‌پردازی قرار دارد. در دوره‌ای از تاریخ پرنشیب و فراز بین‌المللی نیست که روایت‌پردازی از خود و دیگران مطرح نبوده باشد اما در دنیای معاصر، روایت‌پردازی متحول و دگرگون شده است.در ذات و ساختار روایت‌پردازی، عناصری ترکیبی از زبان و پردازش‌های زبانی، ابعادی از روانشناسی و بازی‌های روانی و همچنین ابزارهای فناورانه به چشم می‌خورد و البته همه اینها در راستای تأثیرگذاری بر نظام شناختی مصرف‌کنندگان روایت‌هاست. به عبارت دیگر برای اقناع نیروها، و کنشگران همراه و دوست و همچنین برای متقاعد کردن دیگران، سازهای روایت‌پردازی به کار گرفته می‌شود.البته واضحاً توانایی روایت‌پردازی و همچنین تولید پاد روایت‌ها در مقابله با روایت‌های منفی دیگران خود بستگی به قدرت و کنشگران مختلف در روابط بین‌المللی دارد. روایت‌پردازی نیازمند ثروت و سرمایه‌گذاری، دستگاه فکری و خبری است. در دنیای روابط بین‌المللی معاصر دو نوع منظومه فکری ـ اجرائی، پایه‌های قدرت روایت‌پردازی کنشگران هستند: «مؤسسات تحقیقاتی و اندیشکده‌ها» و «نهادهای خبررسانی»،اما به کارگیری منظومه‌ها و مجموعه‌های روایت‌پردازی، ارتباط مستقیم با «منفعت» کنشگران دارد. منفعت از مهم‌ترین مفاهیم زندگی انسان در همه عرصه‌ها و همه سطوح است. تشخیص و پردازش منفعت، خود پدیده‌ای چند وجهی و پیچیده است. بدیهی آنکه سیاست در همه پایه‌ها منجمله پایه بین‌المللی جنگ، رقابت و کشمکش‌ بر سر منفعت بین کنشگران سیاسی است. سیاست منفعت و روایت آنچنان باهم گره خورده‌اند که به راحتی می‌توان گفت سیاست بین‌المللی امروز، کشمکش بر سر روایت‌ها و روایت‌پردازی‌هاست. چگونگی این کشمکش در نوشتار آینده مورد بحث قرار خواهد گرفت.
🔻روزنامه اعتماد
📍‌ سیاست‌سنجی
✍️عباس عبدی
سیاست‌سنج بر سیاق دماسنج است. همان‌طور که دماسنج، درجه حرارت بدن را نشان می‌دهد، سیاست‌سنج هم باید درجه سیاست را نشان دهد. دمای بالای ۳۷ درجه تب محسوب شده و نشانه اختلال در عملکرد بدن و احیانا وجود میکروب یا ویروس و عفونت است و اگر از ۳۹ بیشتر شود، به سوی تشنج حرکت می‌کند و در ۴۱ درجه اوضاع بحرانی و احیانا منجر به فوت می‌شود. سیاست‌سنج هم کمابیش باید چنین کارکردی داشته باشد. باید نشان دهد وضعیت یک موجود سیاسی اعم از فرد، گروه یا حکومت چگونه است؟ آیا درجه حرارت آن طبیعی است یا تب دارد و اگر تب دارد چقدر است؟ عامل تب چیست؟ آیا با یک مُسکن و تب‌بر و پاشویه کردن حل می‌شود یا باید منتظر رو به قبله دراز کردنش بود؟ آیا اصولا چنین دستگاهی داریم؟ این یادداشت می‌خواهد پاسخ مثبتی به آخرین پرسش دهد و یک شیوه سیاست‌سنجی را معرفی کند. اولین‌بار در سال ۱۳۸۲ و ۱۳۸۳ بود که با این مساله مواجه شدم. به علت انفرادی بودن دسترسی مناسب به اخبار سیاسی نداشتم. ولی دوست داشتم بدانم که روند سیاسی کشور و سرنوشت جناح‌های سیاسی، به ویژه اصلاح‌طلبان در آن مقطع چه خواهد شد. پس از ماه‌ها، روزانه دو روزنامه در اختیارم قرار دادند، ولی روزنامه‌های خنثی و غیرسیاسی بودند. در نتیجه نه داده‌های ارزشمندی داشتند و نه مواضع گروه‌ها و فعالان سیاسی را به خوبی بازتاب می‌دادند و از همه بدتر اینکه تحلیل معتبری هم نداشتند. پس از مدتی معیاری پیدا کردم تا از اخبار و مواضع عادی افراد و گروه‌های سیاسی بتوانم استنتاج‌های مورد نیاز را انجام دهم. به این صورت که نوشته‌ها یا سخنان آنان را می‌خواندم اگر صدر و ذیل آن تناقض داشت و اصطلاحا جفت و جور نمی‌شد، نتیجه می‌گرفتم که این اختلال نوشتاری یا بیانی، بازتابی از وضعیت نامناسب جناح متبوع آن فرد در جامعه است. از همین‌رو به تحلیل و نتایجی رسیدم که واقعیت نیز صحت آن را اثبات کرد. اکنون هم با همین مبنا می‌توان جناح نواصولگرا را تحلیل کرد. برای این کار یکی از آخرین یادداشت‌های روزنامه کیهان در نقد رسانه‌های اصلاح‌طلب بهترین معیار برای این نتیجه‌گیری است. این روزنامه ضمن بیان اینکه ««بحران‌‌سازی از مسائل و حوادث عادی»، «بزک کردن دشمنان اصلی و واقعی کشور»، «جایگزین کردن دیگران به عنوان دشمن» به عنوان سه محور اصلی عملیات روانی علیه ملت ایران در دستور کار رسانه‌های معاند قرار گرفته است.» به ذکر مصادیقی از عملکرد رسانه‌ای اصلاح‌طلبان پرداخته که یک موردش درباره بنده است.
آنچه جالب است و تاییدکننده وضعیت وخیم سیاسی این گروه است، محور منطق آنان است که می‌نویسد: «برای تکمیل پروژه عملیات روانی دشمن علیه ملت ایران به صورت روزانه با انتشار اخبار دروغ و سانسور اخبار مثبت در جامعه یأس‌آفرینی و با القای بن‌بست در آینده کشور شکاف میان مردم و حاکمیت را دنبال می‌کنند.» این ادعا که اخبار مثبت سانسور می‌شود، موجب خنده و تمسخر شده است ولی شرح بیشتر تناقضات آن هم می‌تواند جالب باشد.
فرض کنیم که دستاوردهای نواصولگرایان و اخبار مثبت زیاد است. فرض کنیم که کارهای رسانه‌های مورد نظر کیهان هم سانسور این دستاوردهای بسیار مثبت باشد. فرض محال که محال نیست. مقایسه توان رسانه‌ای اصلاح‌طلبان با جناح مقابل گویاست زیرا توان اینان چند روزنامه با تیراژ محدود و سایت‌های کوچک است، در برابر رسانه‌های گوناگون مکتوب نواصولگرایان (از کیهان و ایران و همشهری گرفته تا ده‌ها مورد دیگر)، رسانه‌های مجازی و خبرگزاری‌های آنان از ایرنا و فارس و تسنیم گرفته تا ده‌ها مورد دیگر و نیز صدا و سیما با ده‌ها شبکه و هزاران کارمند و مخاطبان میلیونی و ارزان و نیز لشکر عظیم سایبری که همه اینها دارای بودجه‌های کلان هستند. در این رقابت قدرت رسانه‌های اصلاح‌طلب زیر یک در هزار این توان رسانه‌ای است. حال چطور ممکن است که یک مجموعه در دولت و حکومت موفق باشند و هر روز اخبار مثبت تولید کنند ولی مجموعه قوی‌تر آنان در رسانه‌های بسیار نابرابر چنین ذلت‌بار قافیه را به رقیب واگذار کنند؟ اگر شما توانا بودید، باید در رسانه‌های خودتان نیز توانمند باشید که حرفه‌ای‌ترین نیروهای‌تان اینجا هستند. بنابراین کیهان درباره رسانه‌های‌اصلاح‌طلب یا راست می‌گوید یا خلاف. اگر راست می‌گوید اقرار به شکست فاجعه‌بار خودشان است که توان رقابت حتی این اندازه نابرابر را ندارند و اگر هم خلاف می‌گوید که بحثی نمی‌ماند. به علاوه مگر مردم در بند تبلیغ هستند؟ مردم واقعیت را می‌بینند حتی نیازی به تبلیغ واقعیت هم ندارند، چون آن را با پوست و استخوان خود لمس می‌کنند. اگر هم نیاز به تبلیغ دارند، خب! به جای پرداختن به این موارد، همان کارهای مثبت خود را تبلیغ و تبلیغات اندک رسانه‌های منتقدین را خنثی کنید. کافی است به یاد بیاورید که در زمان روحانی مجموعه رسانه‌های حاکم با شدت هر چه تمام‌تر چه تبلیغات راست و دروغی را با خیال راحت علیه او انجام می‌دادند. به جای این توجیهات بهتر است پرچم سفید را به علامت تسلیم در برابر ملت بلند کنید، این اتهامات بیان یا رویه دیگری از همان شکست است. شکستی که علاقه‌ای به اقرار آن ندارند. اینها برحسب این است که اتهامات آن روزنامه علیه رسانه‌های اصلاح‌طلب واقعی باشد. اگر واقعی هم بود، به منزله شکست بود، چه رسد به اینکه دروغ باشد. نمونه؟ موردی که علیه من نوشته است. یک نفر زیر فیلمی که فرد موتوری (که معلوم نیست کجاست، چون اهمیتی ندارد) از روی پلی که اندکی آب از آن سرریز شده عبور می‌کند، ولی همان اندک آب که شاید چند سانتیمتر بیشتر نباشد، او را به داخل رودخانه می‌اندازد. او نوشته بود که «‏یک نمونه تلخ از فقدان آموزش‌های لازم به مردم درباره خطرات سیل» من در زیر آن یک واقعیت علمی را نوشتم تا همه به آن توجه کنند: «‏تقریبا در مهندسی این گزاره پذیرفته شده است که کمتر پدیده‌ای مثل رفتار سیالات غیرقابل پیش‌بینی و بسیار فریبنده است. این را باید در دوره ابتدایی و متوسطه آموزش داد.» کیهان آن را چنین توصیف کرده است!! «با استناد به فیلمی جعلی که خبرنگار بی‌بی‌سی فارسی از غرق شدن یک موتور سوار در کشوری دیگر منتشر کرده و آن را به حادثه سیل در ایران نسبت داده‌، به تحقیر مردم ایران پرداخته و این فیلم جعلی را نماد فقدان آموزشی مردم ایران و ضعف حاکمیت دانسته است.» این همان آسمان و ریسمان بافتن برای پوشاندن ضعف خود است. تقریبا همه موارد آن دروغ است نه ربطی به ایران داشته و نه مردم ایران تحقیر شده‌اند و کلا بی‌ارتباط با مساله ضعف حاکمیت است. فقط یک نمونه آموزشی و تجربی در زندگی روزمره است که می‌تواند برای همه ما رخ دهد. خب این مصداق آن آیه شریفه است که «یحْسبُون کل صیحةٍ علیهِمْ» هر صدایی بشنوند بر زیان خویش پندارند. البته این خلاف‌گویی‌ها در میان نواصولگرایان عادت شده، یکی می‌گوید که گرفتن اینترنت خانگی در امریکا نیازمند گواهینامه است! دیگری میگه در برخی دانشگاه‌های جهان دختر و پسر را جدا کردند، دیدند میانگین نمرات ۵/۱ نمره بیشتر شده! ظاهرا نطفه نواصولگرایی با خلاف‌گویی و جعل و نفی حقیقت بسته شده است. همین مصداق پایان خط نواصولگرایان است. دمای سیاست آنان بالای ۴۰ درجه است.
🔻روزنامه شرق
📍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ خوش‌بینی محتاطانه توافق هسته‌ای
✍️ جاوید قربان‌اوغلی
پنج هفته پس از مذاکرات غیرمستقیم نمایندگان ایران و آمریکا در قطر به ابتکار جوزپ بورل، معاون سیاست خارجی اتحادیه اروپا، هتل کوبورگ وین از پنجشنبه گذشته بار دیگر به مرکز تلاش‌های دیپلماتیک برای احیای توافق هسته‌ای ایران با قدرت‌های جهان تبدیل شده است. دور جدید مذاکرات که این بار نیز به ابتکار نماینده اتحادیه اروپا از سر گرفته شد، نمایانگر عمق نگرانی اتحادیه از شکست احتمالی مذاکرات است. با آنکه جزئیات طرح آقای بورل علنی نشده، گفته می‌شود نماینده اتحادیه و هماهنگ‌کننده مذاکرات احیای برجام، با جمع‌بندی هفت دور مذاکره قبل و با محوریت متنی که در آخرین روزهای دولت روحانی مورد توافق ایران و آمریکا قرار گرفت، در تلاش برای احیای توافقی است که به تأیید تحلیلگران به علت مواضع سرسختانه دو طرف اصلی عملا آخرین نفس‌های خود را می‌کشید. جوزپ بورل قبل از آغاز دور جدید مذاکرات در مصاحبه با فایننشال‌تایمز درباره ابتکار جدید خود گفته بود: «متنی را روی میز گذاشته‌ام که در آن، رفع تحریم‌ها و گام‌های هسته‌ای برای احیای برجام به تفصیل شرح داده شده‌اند. این متن توافق بی‌نقصی نیست؛ ولی بهترین توافقی است که در آن به همه عناصر ضروری پرداخته شده و دربردارنده مصالحه‌های سخت از سوی همه طرف‌هاست».

نمایندگان سه کشور انگلیس، فرانسه و آلمان روز جمعه در دومین روز دور جدید مذاکرات با صدور بیانیه‌ای مشترک بار دیگر از ایران خواستند خواسته‌های غیرواقعی و فرابرجامی خود از‌جمله مسائل نظارتی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را کنار بگذارد و تصمیم نهایی را بگیرد. دور جدید مذاکرات در شرایطی آغاز شد که بر‌اساس شواهد موجود، ایران شرطی خارج از برجام مطرح نکرده است. مشاور تیم مذاکره‌کننده ایران گفته است که مسئله سپاه هرگز از شروط ایران در مذاکرات نبوده. با‌وجوداین مشکل دور جدید مذاکرات که ظاهرا بیانیه نمایندگان سه کشور اروپا به آن معطوف است، مشروط‌کردن توافق به بسته‌شدن پرونده اماکن مشکوک از سوی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی است. پرونده‌ای که پس از مواضع سرسختانه ایران در مذاکرات گشوده شده و و رافائل گروسی با مانور سیاسی آن را به قطع‌نامه ماه ژوئن در شورای حکام به موضوعی با درجه اهمیت بالا در فعالیت‌های هسته‌ای ایران تبدیل کرد. میخائیل اولیانوف، نماینده روسیه که دستیابی به توافق را نه چند هفته بلکه چند روز آینده بیان کرد، ‌در صورت صحت، نمایانگر توافق احتمالی درباره مانع جدید است. هرچند سابقه نشان داده که اظهارات نماینده روسیه از اعتبار چندانی برخوردار نیست؛ ولی با توجه به اظهار امیدواری انریکه مورا درباره در دسترس بودن توافق، می‌توان آن را تا حدودی مقرون به صحت ارزیابی کرد.

عبور از شرط جدید ایران با توجه به سیاسی‌بودن کار رافائل گروسی، مدیرکل در باز‌کردن مجدد پرونده‌ای که قبلا بدون ذکر آن در توافق ۲۰۱۵، بسته شده بود، کار چندان دشواری نیست و در صورت خواست و اراده سیاسی می‌توان آن را مختومه اعلام کرد. کمااینکه صدور قطع‌نامه ماه گذشته از سوی آژانس نیز اقدامی کاملا سیاسی و با هدف وادار‌کردن ایران به کناره‌گیری از شروط غیربرجامی و از‌جمله مسئله سپاه بود؛ بنابراین به نظر می‌رسد در صورت مقرون به صحت بودن تصمیم ایران در کناره‌گیری از شرط قبلی موارد دیگر حل‌شدنی است و می‌توان خوش‌بینی محتاطانه‌ای را در دستیابی به توافق گمانه‌زنی کرد. شرایط جهان در پرتو جنگ اوکراین، بحران انرژی اروپا با توجه به نزدیکی به فصل سرما، تشدید اختلافات آمریکا و چین پس از سفر نانسی پلوسی به تایوان و شرایط نامساعد اقتصادی ایران، نیاز به عبور از پرونده هسته‌ای را برای همه طرف‌های درگیر مذاکرات به اولویتی سطح بالا تبدیل کرده است.

برای بایدن توافق با ایران دستاورد بزرگی برای حزب دموکرات است که با توجه به در پیش بودن انتخابات کنگره روزهای دشواری را پشت سر می‌گذارد؛ اما مهم‌تر از انتخابات کنگره، احیای برجام، اطمینان از فعالیت‌های هسته‌ای ایران است که مسئله‌ای فراحزبی و درخور اهمیت از نظر امنیتی برای آمریکاست.

توافق هسته‌ای اما برای اروپا اهمیتی فراتر از نگرانی‌های آمریکا و ملاحظات اقتصادی ایران دارد. تلاش‌های چند دهه قاره سبز برای کاهش وابستگی به آمریکا از نظر امنیتی و انرژی در پرتو جنگ اوکراین عملا رنگ باخت‌. دو‌دستگی کشورهای اتحادیه در بحران اوکراین و وابستگی بیش از ۸۰ درصدی برخی از این کشورها به روسیه در تأمین انرژی شرایط دشواری را پیش‌روی اروپا قرار داده است. توافق با ایران از آن نظر برای اتحادیه اهمیت دارد که علاوه بر کاهش نگرانی‌های امنیتی و صلح جهان، ایران را به بازیگری تأثیرگذار در عرصه انرژی تبدیل خواهد کرد که می‌تواند در کنار گزینه‌های دیگر، عبور از بحران را برای قاره سبز آسان‌تر کند. به نظر می‌رسد این امر، فصل مشترکی است که می‌تواند ایران و اتحادیه اروپا را به تفاهم برد‌-برد نزدیک کند. موضوعی که باید در کانون توجه سیاست‌گذاران ایران قرار داشته باشد.

در ایران، رئیسی یک سال پس از پیروزی و جلوس در پاستور، به این باور رسیده که تحقق وعده‌هایی که در مبارزات انتخاباتی داده بود، در گرو توافق هسته‌ای، رفع تحریم‌ها، عادی‌شدن تعامل اقتصادی با جهان، فروش بی‌دغدغه نفت و واریز درآمدهای حاصل از آن به خزانه است. ‌
به بیان دیگر، رئیسی هم‌ مثل سلف خود پس از رویارویی با واقعیت‌های کشور به این درک رسیده که بدون توافق هسته‌ای نمی‌توان کشور را اداره کرد و به مطالبات مردم پاسخ قانع‌کننده‌ای داد.

گفته می‌شود آمریکا نیز با عقب‌نشینی محسوس موضوع «تضمین» را حداقل تا پایان دوره بایدن در عدم خروج از توافق و انتفاع اقتصادی ایران حل کرده است. بورل در مقاله مورد اشاره به‌طور ضمنی نوشته بود «در تهران بعد از تجارب منفی سال‌های اخیر، تحفظ‌های مهمی بر سر اجرای کامل توافق وجود دارد. با‌وجود‌این، توافق روی میز، عزم همه طرف‌های برجام برای اطمینان از دوام‌پذیری آن را نشان می‌دهد و ازجمله شامل تعهد جو بایدن و آمریکا در این زمینه است. در نتیجه، این توافق از حفاظ‌های بهتری در برابر اقدامات یک‌جانبه برای تضعیف آن برخوردار است».

اگر گمانه‌زنی‌های مربوط به دستیابی به توافق و اظهارات اولیانوف درباره همراهی روسیه و چین با توافق احتمالی مقرون به صحت باشد، می‌توان با احتیاط از احتمال برخاستن دود سفید از هتل کوبورگ وین سخن گفت.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 پنج دقیقه تا خط پایان مذاکرات!
✍️ دکتر صلاح‌الدین هرسنی
میخائیل اولیانف نماینده روسیه در مذاکرات وین که از قضا به «گربه سیاه» مذاکرات معروف شده، در اظهارنظر جدیدی قویا اعلام کرده است که تا پایان خط مذاکرات وین یعنی مذاکرات نتیجه‌محور، فقط پنج دقیقه و شاید پنج ثانیه باقی مانده است. اگر آنگونه که اولیانف وعده داده و قرار است برخلاف گذشته پیش‌بینی و در شرایط حاضر خوش‌بینی‌های او در دور هشتم مذاکرات معطوف به نتیجه باشد، آن را باید حاصل آمادگی شرایط ادراکی و ذهنی طرفین مذاکرات دانست. در این ارتباط به نظر می‌رسد که جرح و تعدیل‌هایی در خواسته‌ها و مطالبات طرفین به ویژه برای طرف ایرانی مذاکره به وجود آمده است و خواسته‌ها فقط به مساله نظارت و پادمان هسته‌ای با آژانس، رفع تحریم‌ها و بحث بر سر سرعت فعالیت‌های هسته‌ای ایران منحصر شده است. تحت این شرایط می‌توان گفت چه واشنگتن و اروپا و چه تهران بر سر مساله تضمین، خواسته‌های فرابرجامی و خروج نام ایران از لیست تروریسم مورد نظر واشنگتن عبور کرده‌اند.
در مساله فعالیت‌های نظارتی آن هم به عنوان یک نکته مناقشه‌آمیز نکته قابل توجه برای غرب آن است که ایران با قرار گرفتن در مسیر کاهش تعهدات برجامی آن هم با هدف پاسخ به رفتار واشنگتن در خروج از برجام، پروژه و فعالیت‌های محرمانه‌ای را در برخی از سایت‌ها و سامانه‌های هسته‌ای دنبال کرده است. رسیدن ایران به نقطه ‌گریز هسته‌ای هم شاهدی بر این ادعاست. تحت این شرایط خواسته غرب آن است که ایران بخواهد مکان‌های آلوده به ذرات اورانیوم را تعطیل کند و آن را تحت نظارت آژانس قرار دهد. البته ایران موافقتی با این دستور کار غرب ندارد و معتقد است که موضوع پادمان و واپایش هسته‌ای موضوعی بوده که تحت فشار سیاسی و در راستای پذیرش ایران به پروتکل الحاقی به ایران تحمیل شده است. بنابراین باز شدن پای چنین موضوعی در مذاکرات، فاقد موضوعیت است. اما در شرایط حاضر به نظر می‌رسد که همین مساله پادمان هسته‌ای به جهت رسیدن ایران به نقطه گریز هسته‌ای و اعلام آن از سوی برخی مقامات برای ساخت و تولید بمب هسته‌ای یا همان استفاده تسلیحاتی به خواسته‌ای حداکثری تبدیل شده و برای غرب نگرانی‌های امنیتی را دامن زده است، چرا که موضوع پادمان هسته‌ای برای غرب یک موضوع فنی و تکنیکی است. بنابراین و با توجه به مقاومت ایران در مساله پادمان هسته‌ای، به نظر می‌رسد که این مساله بتواند مهم‌ترین موضوع مناقشه‌برانگیز و چالش‌زا در دور هشتم مذاکرات در وین باشد. در واقع اگر در گذشته خواسته‌ غرب از ایران بر سر جرح و تعدیل ایران در رفتار‌های منطقه‌ای و برنامه‌های موشکی در زمره خواسته‌های فرابرجامی و حداکثری بوده، در شرایط حاضر موضوع پادمانی به یک خواسته فرابرجامی تبدیل شده است و شاید اصرار غرب بابت قبول ایران در عقب‌نشینی از این موضوع و از طرف دیگر مقاومت ایران بابت رد خواسته غرب، بتواند مذاکرات وین را همچون گذشته عقیم و فاقد نتیجه کند.
مساله دیگر مناقشه‌برانگیز در دور هشتم مذاکرات وین، مناقشه بر سر تحریم‌هاست. خواسته تهران بابت لغو و حتی تعلیق تحریم‌های چندجانبه و مغایر برجام این است که بتواند در شرایط فروپاشی نظام تحریم تجارت بدون چالشی با شرکای اروپایی و غیراروپایی به ویژه در مساله فروش نفت داشته و با راه‌اندازی سازوکار سوئیفت، آورده‌های ارزی را به سیستم پولی ایران پمپاژ کند. به نظر می‌رسد که مساله رفع تحریم‌ها باید برای ایران مهم‌تر از مساله پادمانی باشد، چراکه قطعا به واسطه فروش نفت ایران، عواید قابل توجهی به سیستم پولی تزریق می‌شود و حتی در شرایط حاضر و با توجه به بحران اوکراین و تحریم غرب بابت خرید انرژی روسیه، نفت و گاز ایران می‌تواند جانشین نفت و گاز روسیه در صدور انرژی به اروپا باشد. در سطحی دیگر، اگر این مناقشه در مذاکرات وین حل شود، لااقل برای دو سال یعنی تا دوران ریاست‌جمهوری بایدن در کاخ سفید موجب شوک و تکانه‌ای در اقتصاد ایران می‌شود و ایران خواهد توانست بر برخی از بحران‌های اقتصادی فائق آید و به واسطه تضمینی دو ساله یعنی عدم خروج از برجام از سوی دولت بایدن، اقتصاد ایران را به ثبات و سامان قابل قبولی برساند. در بحث فعالیت‌های هسته‌ای هم اگرچه ایران اعلام رسیدن به نقطه ‌گریز هسته‌ای را به منزله اهرم فشار و موازنه وحشت استفاده کرده است، اما باید چنین اعلامی دستمایه ایران‌آزاری و در نتیجه برجام‌آزاری و حتی برجام‌پرانی از سوی غرب نشود. جدای از مناقشات موجود در دور هشتم مذاکرات وین، نکته‌ای که در خور توجه است آن است که با توجه به نیاز و تمایل طرفین به احیای برجام، دیگر نمی‌توان گفت که از فردای دور هشتم مذاکرات حتی با وجود شکست آن، در مذاکرات بسته می‌شود. در واقع می‌توان گفت که به جهت تغییر در انگاره‌های طرفین و لزوم احیای برجام به ویژه رسیدن ایران به نقطه‌ گریز هسته‌ای، در مذاکرات همچنان باز است و تنها اراده‌هاست که می‌توانند به پرمناقشه‌ترین بحران بعد از جنگ سرد پایان دهند.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 بازخوانی یک ‌داستان تکراری
✍️دکتر حسین عباسی
با افزایش قیمت جهانی انرژی و برخی کالاهای دیگر از جمله مواد غذایی، این سوال مطرح شده است که آیا نباید ریشه تورم ایران را در افزایش این قیمت‌ها جست‌وجو کرد؟ پاسخ منفی است.حتی اگر بتوان اثری از این افزایش قیمت‌ها بر تورم ایران پیدا کرد، این اثر هم کوچک است و هم گذرا. علت اصلی و غالب تورم در ایران، مانند همه جوامع دیگر در تمامی ادوار، افزایش نقدینگی است.
دولت‌ها، به‌ویژه در کشورهای در حال توسعه، همواره با مشکل تامین مالی بودجه عمومی از طریق مالیات‌گیری مواجه بوده‌اند. از این رو، بسیاری از آنها به درجات به تامین مالی از طریق مالیات تورمی روی آورده‌اند. دولت‌های نیم قرن گذشته در ایران، هم با وجود بهره مندی از درآمدهای نفتی، همواره بخشی از اشتهای سیری ناپذیرشان برای خرج کردن را از طریق چاپ پول فرو نشانده‌اند. این نوع تامین مالی را مالیات تورمی می‌نامیم؛ چراکه از یکسو دولت پول چاپ می‌کند و قدرت خرج کردن می‌یابد و از سوی دیگر تورم ایجاد می‌شود و قدرت خرید مردمی را که پول در دست دارند، کم می‌کند. داستان تورم در ایران اصولا همین است و جست‌وجوی ریشه تورم در دیگر عوامل، توجه ما را از عامل اصلی منحرف می‌کند.

اما اگر چنین است، چرا این روزها صحبت از افزایش تورم به‌دلیل افزایش قیمت کالاهایی مانند نفت و گاز و مواد خوراکی در جهان بسیار شده است؟
قیمت انرژی و برخی اقلام غذایی به واسطه جنگ بین روسیه و اوکراین و نیز واکنش دیگر تولیدکنندگان به این واقعه افزایش یافته است. این افزایش به سایر کالاها هم منتقل شده و قیمت بسیاری از کالاهای دیگر را هم افزایش داده است. قیمت بنزین در آمریکا افزایش قیمتی در حدود ۶۰درصد داشته است و بسیاری از مواد غذایی بین ۱۰ تا ۳۰درصد افزایش قیمت داشته‌اند. قیمت اجاره مسکن هم به واسطه کاهش ساخت‌و‌ساز در دو سال گذشته افزایش یافته است. کشورهای اروپایی و بسیاری از کشورهای دیگر دنیا که بخش بزرگی از انرژی و مواد غذایی خود را وارد می‌کنند، با ارقامی بیش از این هم مواجه بوده‌اند. این افزایش قیمت در بسیاری از کالاها سبب شده است که در ماه‌های اخیر، تورم محاسبه‌شده برای بسیاری از کشورها به رکوردهای بالایی برسد. این تورم‌ها، مثلا معادل سالانه ۸درصد در ماه‌های اخیر برای آمریکا، در اقتصادهایی که برای دهه‌ها است تورمی در حد یک و دو درصد دارند، بسیار به چشم می‌خورد. همین است که داستان افزایش تورم به‌دلیل افزایش قیمت جهانی کالاها داستانی همه‌گیر شده است.

اما بخش بزرگی از این تورم ریشه در شرایط پولی سال‌های اخیر دارد. از دو سال پیش، عرضه کالاها و خدمات در بسیاری از کشورهای جهان، به واسطه همه‌گیر شدن کرونا و بعد به واسطه افزایش قیمت عوامل تولید، کاهش یافت. از سوی دیگر بسیاری از کشورها برای مقابله با کرونا به شهروندان کمک مالی پرداخت کردند که منبع عمده آن چاپ پول بود. در ایران، تحریم‌ها هم به این عامل اضافه شد و دولت با چاپ پول هزینه‌های عمومی را تامین کرد. این عامل دوم با رفع محدودیت‌های مصرف به تقاضا دامن زد. در کوتاه‌مدت، این دو عامل به‌طور همزمان باعث افزایش سطح عمومی قیمت‌ها شد. ولی اثر این دو عامل در بلندمدت، بسیار متفاوت خواهد بود. در کوتاه‌مدت، قیمت‌های عمومی از بخش عرضه اقتصاد متاثر می‌شود. اما در بلندمدت، تورمی که از کاهش تولید به‌دلیل کرونا و افزایش قیمت عوامل به‌وجود آمده است، کاهش خواهد یافت؛ چراکه قیمت انرژی و کالاهای دیگر نمی‌تواند با همان سرعت ماه‌های اخیر افزایش یابد. هم‌اکنون بازار نفت در قیمتی بالاتر از قیمت سال گذشته قرار دارد؛ ولی افزایش آن متوقف شده است. این امر درباره کالاهای دیگر هم کمابیش صادق است. با ثبات قیمت این کالاها، اثر آن بر اقتصاد به تدریج کمتر خواهد شد.

اما عامل دوم یعنی افزایش سطح نقدینگی می‌تواند در برخی از اقتصادها نرخ رشد بالای خود را حفظ کند. کشورهای پیشرفته که از ابزارهای مالی برای کنترل نقدینگی استفاده می‌کنند، شروع به کاهش نقدینگی کرده‌اند و در بسیاری موارد رشد آن را متوقف کرده‌اند. به همین دلیل تورم در بسیاری از آنها شتابش را از دست داده و رو به پایین است. درحالی‌که برخی از کشورها از جمله ایران، تقاضای ناشی از افزایش نقدینگی با همان شدت قبلی در کار است و باعث تورم می‌شود.

این تصویر تقریبا در همه اقتصادها توضیح دهندۀ شرایط تورمی کنونی است. آنچه درباره ایران باید به آن افزود این است که نرخ افزایش نقدینگی در ایران همیشه آنقدر بالا بوده است که اثر سایر عوامل از جمله افزایش قیمت برخی کالاها در بازارهای جهانی در مقابل اثر نقدینگی به چشم نمی‌آید. سهمی که تورم بالای ایران از قیمت برخی کالاها در بازارهای جهانی برده باشد، در مقابل سهمی که از نقدینگی دریافت می‌کند، قابل توجه نخواهد بود. به این بیفزایید شرایط اقتصاد ایران را که قیمت انرژی در آن چندان از قیمت‌های جهانی متاثر نمی‌شود. قیمت تمامی حامل‌های انرژی در ایران توسط دولت تثبیت شده و با افزایش قیمت در بازار جهانی افزایش نیافته است. این امر درباره برخی کالاهای دیگر از جمله گندم هم صادق است. در نتیجه، آن فشار هزینه‌ای که در کشورهای دیگر بر عرضه اقتصاد وارد شده، در ایران ضعیف‌تر بوده است.

در نهایت لازم به ذکر است که به نظر می‌رسد در ماه‌های گذشته برخی اصلاحات قیمتی در ایران شکل گرفته است. دولت مجوز افزایش قیمت برخی از کالاها را که تاکنون سعی در سرکوبشان داشت، داده یا ارز دولتی به آنها را قطع کرده است. این افزایش قیمت‌ها را می‌توان مانند افزایش قیمت کالاها در بازارهای جهانی عامل کوتاه‌مدت افزایش تورم به شمار آورد؛ ولی این عوامل فقط در کوتاه‌مدت اثر تورمی دربردارند و اثر آنها بعد از چندی فروکش می‌کند. درحالی‌که عامل اصلی که همان افزایش نقدینگی است، به‌طور مستمر و با شدت در کار است و اثر سایر عوامل را تقریبا محو می‌کند.

خلاصه اینکه، اگرچه عوامل دیگر در کوتاه‌مدت ممکن است قیمت یک یا چند کالا را افزایش دهند یا با افزایش قیمت کالاهای واسطه سبب افزایش قیمت بسیاری از کالاها شوند؛ ولی اثر تمام اینها موقتی است. در نهایت داستان تورم همان است که بارها و بارها گفته شده است: تورم همیشه و در همه‌جا پدیده‌ای پولی است و اقتصاد ایران بهتر از هر جای دیگر شاهدی بر این مدعا است.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین