شنبه 1 ارديبهشت 1403 شمسی /4/20/2024 4:35:01 AM

🔻روزنامه تعادل
📍 نه فریب دهیم و نه اسیر خودفریبی شویم!
✍️حسین حقگو
توسعه صنعتی، توسعه یک زیر بخش اقتصادی نیست. حاصل مجموعه عوامل مختلفی است که در چیدمانی خاص، این توسعه را رقم می‌زنند. نکته فوق، نکته‌ای است بس مهم که بیش از دو دهه است از سوی کارشناسان و فعالان اقتصادی و صنعتی و صاحبان بنگاه‌های تولیدی مورد تاکید قرار می‌گیرد. امری مهم که ضرورت تدوین «استراتژی توسعه صنعتی» را به ضرورتی اساسی و حکمی قانونی (مواد ۲۱ و ۱۵۰ برنامه‌های چهارم و پنجم توسعه) تبدیل کرده که البته همچنان بلاتکلیف است. این سند راهبردی می‌بایست امکان حرکت منسجم و هماهنگ و علمی فعالیت در حوزه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و حقوقی را در چارچوب اقتصادی باز و رقابتی و در جهت توسعه صنعتی فراهم آورد و مولفه‌های اقتصاد کلان را در جهت تحقق این توسعه به ثبات و پایداری برساند.

هفته گذشته وزیر صمت ۹ ماه پس از سکانداری امور این وزارتخانه بدین واقعیت‌ها و ضرورت‌ها اعتراف کرد و در توضیح سوال نمایندگان درباره چرایی ضعف عملکرد وزارت صمت در کنترل قیمت‌ها گفت: «ما در وزارت صمت با مشکلات و مسائل ریشه‌ای مواجه هستیم که در طول سالیان گذشته بر روی هم انباشت شده و اکنون برای کنترل تورم نیازمند اصلاحات ساختاری هستیم.... ما در وزارت صنعت، معدن و تجارت با ۱۶ مشکل مواجه هستیم؛ عدم تناسب قوانین و مقررات، پایین بودن بهره‌وری، تورم بالا، وابستگی نرخ کالا‌ها به نرخ ارز، بالابودن سهم قاچاق همه از جمله مواردی است که دست به دست هم داده و مشکلات را در سطح جامعه ایجاد کرده است.» (رسانه ها- ۲۴/۳)

این در حالی است که متاسفانه نه در برنامه ارایه شده ایشان به مجلس برای کسب رای اعتماد و نه مجموعه اقدامات‌شان در مدت وزارت، در جهت درک و تغییر واقعیت‌های فوق نشانه‌های قابل توجهی به چشم می‌خورد.

وزیر صمت در برنامه خود برای این وزارتخانه از اهدافی سخن گفت که برآورده شدن آنها به هیچ‌وجه در اندازه‌های یک وزارتخانه یا دستگاه دولتی نبود و چنانکه ذکر شد سند ملی توسعه‌ای و اجماع ملی بر سر آن را می‌طلبید. مواردی مانند: «ارتقای بهره‌وری و رقابت‌پذیری صنعتی، افزایش سهم ارزش افزوده و صادرات صنعتی، ارتقای جذب سرمایه‌گذاری خارجی و داخلی و افزایش صادرات غیرنفتی و تاب‌آوری و بازدارندگی اقتصادی و...» (برنامه فاطمی امین به مجلس)

اما اتکای عمده وزارت صمت برای تحقق این اهداف نه نگرشی راهبردی بلکه نگاهی پروژه‌ای- سامانه‌ای بود: «برای تحول بنیادین بخش صنعت، معدن و تجارت، ۳۶ پروژه تحول طراحی شده است... با اجرای این پروژه‌ها سازوکارهای بخش صنعت، معدن و تجارت به‌طور کامل اصلاح شده و بستر مناسبی برای حکمرانی هوشمند فراهم خواهد شد.» (همان)

بر اساس این نگاه پروژه‌ای، مجموعه اقداماتی طراحی و اجرا شد که جز به وضعیت وخیم کنونی این بخش و بی‌برنامگی و پس‌رفت و عقبگردهای تاسف‌بار منجر نشده است. چنانکه در گزارش اخیر بانک مرکزی از رشد اقتصادی سال ۱۴۰۰، رشد بخش صنایع و معادن تنها ۱.۱ درصد بوده است (بخش صنعت ۳.۳ و بخش معدن منفی ۴/۰ درصد. این رشد در سال ۹۹ بالغ بر ۷.۲ درصد بوده که صنعت رشد ۷.۲ درصدی و معدن رشد ۱۴.۴ درصدی را کسب کرده بودند). رشدی که قرار است طبق وعده وزیر صمت در پایان امسال به ۱۲.۵ درصد برسد، اما بر اساس کدام راهبرد و برنامه مشخص نیست. دو شاکله اصلی اقدامات در وزارت صمت در این مدت، صدور بخشنامه‌های پی‌درپی و خلق‌الساعه از یک‌سو و اقدامات دستوری برای کنترل قیمت کالاهای مختلف از سوی دیگر بوده است. از بخشنامه وضع عوارض صادراتی بر مواد معدنی و دخالت در تعیین قیمت نهاده‌های مختلف تولید تا تعیین قیمت تولید‌کننده و..، مجموعه اقداماتی که متاسفانه جز هزینه‌های بسیار برای صنعت و تجارت نتیجه‌ای دربر نداشته است.

اینکه وزیر صمت راه صداقت را در پیش گرفته («بنده می‌توانستم با بخشی از کار‌های مدیریتی عوام‌فریبی کنیم و صرفا ویترین را درست کنم،» فاطمی امین- ۲۴/۳) عوام‌فریبی نکرده است امر مثبتی است اما اینکه متاسفانه با عدم درک و تحلیل درست و علمی و نگاه راهبردی به مسائل و چالش‌های بس پیچیده حوزه صنعت، دچار ساده‌انگاری و خودفریبی شده است قابل پذیرش نیست. اینکه آیا بخش محوری «صنعت» می‌تواند همچنان بلاتکلیف گذران کند و منتظر تغییر نگرش ایشان در عمل بماند و آیا تیم همکارانشان و ساختار وزارت صمت که دچار تغییرات اساسی و غیرقابل فهم و نابهنجار شده است، توان بر دوش کشیدن چنان وظیفه بس دشوار و خطیری را دارد، جای تردید فراوان است!
🔻روزنامه کیهان
📍 برجام تنها گزینه بایدن!
✍️ دکتر محمدحسین محترم
۱- بعد از خروج دولت ایران از انفعال و اتخاذ سیاست اصولی «گسترش روابط با همسایگان» و «خنثی‌‌سازی تحریم‌ها» در سایه «اقتدار دفاعی»، گزینه تحریمی بایدن تحت عنوان فریبکارانه «دیپلماسی» نیز آن‌گونه که رسانه‌ها از جمله سی‌ان‌ان اذعان کردند‌، همچون گزینه نظامی هوا شده است. از یک سو شبکه خبری سی‌ان‌ان تأکید می‌کند «با توجه به اتمام ظرفیت تحریم‌ها علیه ایران، گزینه‌های دولت رئیس‌جمهور آمریکا علیه تهران ته کشیده‌اند»
و پاتریک کلاوسون از طراحان تحریم‌های ایران و مدیر تحقیقات انستیتو واشنگتن اعتراف می‌کند «تحریم‌ها اقتصاد ایران را به سمت غیرنفتی و حرکت در مسیر متنوع ‌سازی سوق داده و اجماع بین‌المللی هم دیگر اثرگذار نیست»! از سوی دیگر بر اساس اذعان خود مقامات آمریکایی چه دموکرات و چه جمهوری‌خواه‌، چه در دولت و چه در سنا و کنگره و حتی به اذعان صهیونیست‌ها هیچ گزینه دیگری برای برخورد با جمهوری اسلامی متصور نیست و هر گزینه دیگری به مثابه «کوبیدن سر به دیوار بتنی» است! چنان که خبرگزاری فرانسه اذعان می‌کند «سیاست ایران، رئیس‌جمهور آمریکا را با انتخاب‌های سختی روبه رو کرده است». لذا در شرایط کنونی توجه به چند مسئله، بسیار مهم است. اولاً برجام و بازگشت به آن بدون لغو تحریم‌ها تنها حربه در دست آمریکا علیه ملت ایران است. بیش از پیش آشکار شده هیچ‌کدام از آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها با برجام مخالف نیستند و همگی بر منافع سیاسی- اقتصادی و امنیتی برجام برای آنها واقفند و همگی آنها نیز در پخت و پز برجام شریک بوده‌اند و بازی کردن عده‌ای از آنها در نقش پلیس خوب و عده‌ای در نقش پلیس بد، حربه‌ای مزورانه برای فریب مردم ایران بوده است. تاریخ هم باید این سخنان صهیونیست‌ها را برای آیندگان ثبت کند که چگونه روحانی‌، ظریف و تیمش برای امضای برجام، به دروغ ادعا می‌کردند برجام به ضرر صهیونیست‌هاست و آنان با آن مخالف‌اند! ژنرال یائیر گولان، عضو کنست و معاون سابق رئیس ‌ستاد کل ارتش اسرائیل همچون دیگر مقامات صهیونیستی که تاکنون پشت پرده اذعان داشته‌اند، چند روز پیش آشکارا در گفت وگو با نشریه آمریکایی هیل اذعان می‌کند
«برجام بهترین گزینه قابل دسترس است و طرفدار بازگشت به برجام هستیم، چون هیچ چشم‌انداز مثبتی برای تغییر رژیم در ایران وجود ندارد»! لذا حربه داخلی‌های همسو با سیاست آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها برای القای اینکه جمهوری‌خواهان و صهیونیست‌ها با برجام مخالف‌اند و اگر به حسن نیت بایدن جواب ندهیم و برجامی نباشد، تمام دنیا به ما حمله می‌کنند و اقتصاد کشور کُن فیکون می‌شود و مردم از تشنگی و گرسنگی می‌میرند! هم رنگ باخته است. ثانیاً در صورت عدم لغو همه تحریم‌ها، برجام در هر شرایطی برای ایران
«خسارت محض» و یک باخت تلخ و برای آمریکایی‌ها یک بُرد شیرین و دستاورد مهم است و تنها راه دست یافتن آمریکا به این دستاورد همچون دوره قبلی، ترساندن مسئولان و بازی با افکار عمومی و ترساندن و تحریک مردم به آشوب و گره زدن اقتصاد کشور به برجام است. نکته طنزآمیز این است که آمریکایی‌ها برای اثربخشی این گزینه نخ نما، امیدوار به نفوذی‌های خود شده‌اند تا جایی که این نفوذی‌ها مذبوحانه به رئیس‌جمهور نامه می‌نویسند که «چه بخواهیم چه نخواهیم اقتصاد کشور به برجام گره خورده و با بازگشت به برجام کشور را نجات دهید»! ثالثاً این که هر روز مقامات آمریکایی و اروپایی و دنباله‌های آنها در داخل تحت عنوان هشدار ادعا می‌کنند که مذاکرات کنونی تنها فرصت احیای برجام است‌، علاوه‌بر ترساندن ایرانی‌ها، هدف اصلی این سخنان پیام به خود آمریکایی‌هاست! در این خصوص به دنبال تأکید بایدن مبنی بر اینکه «بازگشت به برجام در خدمت منافع ملی آمریکا است»، عضو کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان آمریکا در گفت‌وگویی اختصاصی با بخش فارسی صدای آمریکا به دیگر همکارانش هشدار می‌دهد و از دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان می‌خواهد
«سیاست خارجی را به مسئله حزبی تبدیل نکنند»! ‌اندی لوین با تأکید بر برگشت سریع به برجام به‌عنوان تنها سلاح در دست آمریکا‌، دستیابی به یک توافق «تحت شرایطی که به نفع ایالات‌متحده باشد» را بهترین اقدام ممکن و به دور از اختلافات حزبی می‌داند و نسبت به طولانی شدن و به نتیجه نرسیدن مذاکرات ابراز نگرانی می‌کند. کلودیا تنی،
تیم برچت و مایکل والتس از اعضای جمهوری‌خواه مجلس نمایندگان آمریکا هم حمایت آمریکا از اعتراض‌ها و آشوب در ایران و انزوای ایران در سیاست خارجی و در روابط اقتصادی – تجاری با دیگر کشورها در سایه برجام را دو گزینه باقی مانده آمریکا برای مقابله با جمهوری اسلامی می‌دانند. لذا بعد از سفرهای اقتصادی – تجاری رئیس‌جمهور و مقامات ایرانی به کشورهای همسایه و دوست و به دنبال ترافیک دیپلماتیک اقتصادی در تهران و حضور امیر قطر و رؤسای جمهور تاجیکستان و ونزوئلا و ترکمنستان و همچنین رؤسای مجالس و وزرای خارجه و اقتصادی – تجاری دیگر کشورها و احتمالاً رئیس‌جمهور قزاقستان در روزهای آینده در ایران، بایدن برای اینکه بفهمد ایران چگونه تحریم‌ها را خنثی کرده و دور می‌زند، ۱۵ میلیون دلار
جایزه تعیین کرده است!
۲- نکته مهمی که باید به آن توجه کرد تا وارد زمین بازی آمریکا نشویم این است که بازی برجام و بازی آژانس دو روی یک سکه و به مثابه تیغ‌های یک قیچی و غیرقابل تفکیک هستند؛ اما آمریکا و مدیرکل آژانس اتمی در حالی فریبکارانه ادعا کرده‌اند «مسئله برجام و مسئله آژانس دو موضوع متفاوت از هم هستند» که خود رافائل گروسی و آنتونی بلینکن بعد از صدور قطعنامه اخیر صریحاً جملات مشابهی را تکرار و ادعا کردند «حذف دوربین‌ها از تأسیسات هسته‌ای ایران احیای برجام را دشوار می‌کند و به مخاطره می‌اندازد»! اگر موضوع سیاسی برجام و مسائل فنی آژانس جدا از هم هستند و مدیرکل آن عروسک خیمه‌شب‌بازی آمریکایی‌ها نیست، گروسی برچه اساسی در مصاحبه با العربیه درخصوص «به بن‌بست رسیدن برجام» اظهارنظر و در گفت‌وگو با سی‌ان‌ان «پیشرفت اقتصاد ایران» را به همکاری با آژانس منوط و ادعا می‌کند «تنها راه جلب اعتماد برای پیشرفت اقتصاد ایران، حضور بازرسان هسته‌ای است»؟! مهم‌تر این است که رئیس‌سازمان انرژی اتمی کشورمان تأکید می‌کند در دولت روحانی «تمام تعهدات پذیرفته شده در برجام مغایر با ضوابط آژانس بین‌المللی انرژی اتمی است»! این یعنی این که از اساس‌، مسیر برجام و آژانس غلط بوده است.
۳- می‌گویند یک نوع ماهی ریه دار بنام «پروتوپتروسه» زمانی که به خواب زمستانی می‌رود، اگر با آب تماس پیدا کند، بیدار می‌شود. حالا حکایت این جماعت دلار دوست داخلی است‌، با این تفاوت که وقتی که هشت سال با قدرت تماس پیدا کرده بودند، به «خواب سیاسی» رفته بودند و حالا که مردم آنها را از قدرت دور کردند و منافع خود را در خطر می‌بینند، بیدار شده‌اند و نگران مردم و کشور شده‌اند! سخنگویان دلاری داخلی کاخ سفید و وزارت خارجه آمریکا در مواضعی حقیرانه به جای دلسوزی برای منافع ملت ایران، دلسوز بایدن شده‌اند و ادعا می‌کنند «دولت آمریکا در معرض فشارهای داخلی است و نمی‌تواند تحریم‌ها را لغو کند و ایران باید کوتاه بیاید»! در حالی که اگر این منطق ذلیلانه آنها را بر اساس اینکه فرض محال که محال نیست، بپذیریم،
چرا خطاب به آمریکایی‌ها نمی‌گویند این موضوع در ایران نیز وجود دارد و دولت ایران هم تحت فشار افکار عمومی نمی‌تواند از منافع ملت کوتاه بیاید و یکطرفه به تعهدات خود پایبند باشد؟!
۴- اما به فرمایش حضرت امام ره «جنگ در رأس امور است» و امروز هم که در «جنگ ترکیبی اقتصادی – امنیتی- رسانه‌ای» هستیم، این جنگ نیز همچون جنگ نظامی در رأس امور است. لذا اکنون که تقابل آمریکا با جمهوری اسلامی به نقطه حساس و سرنوشت‌ساز کنونی رسیده، نباید کسانی که در خط مقدم این جنگ هستند، به خصوص دولتمردان احساس کنند که مردم پشت جبهه را خالی کرده‌اند. برای تحقق این مهم، حضرت امام اتحاد و یگانگی و قرار نگرفتن در تحت تأثیر شایعات و اخبار جعلی و فضای تحریف و تهدید را تنها راه می‌دانستند و تأکید داشتند «تردید در جنگ با دشمنان، خیانت است. هر صدایی از هر گوشه و از هر حلقوم و از هر موج رادیویی برای منطقه بلند می‌شود،‌ در رأس برنامه‌هایشان تضعیف و توهین و تحقیر ایران است. امروز با وضع جهان، اختلافات و تفرقه در داخل سم مهلکی است که ایران و اسلام را به خطر نابودی می‌کشاند و گناهی عظیم‌تر و جنایتی هولناک‌تر از آن نخواهد بود». تذکر آن پیر خردمند و الهی در اواخر جنگ و حیات پربرکتشان را در گوش داشته باشیم که تأکید داشتند « سرنوشت جنگ در صحنه نبرد رقم می‌خورد، نه در ‌ مذاکره‌ها،
پس استوار و مقاوم تا آخر بایستید؛ پیروزی با ملت ایران است»!
🔻روزنامه اطلاعات
📍 نگاهی به عملکرد رئیس جمهوری در یک سال گذشته
✍️ دکتر شبان شهیدی مؤدب
هشتمین رئیس‌ جمهوری اسلامی ایران، پیش از انتخاب به این مقام، دو تجربه ارزنده داشته است که در ایفای وظیفه در سمت جدید به او یاری رسانده‌اند. نخست نیابت تولیت آستان قدس رضوی که آقای رئیسی در این سمت، علاوه بر اصلاحات مالی و نیروی انسانی آن نهاد، تجربه ارزشمند اقتصادی را نیز کسب کرد. دوم ریاست قوه قضائیه که با پشتوانه سال‌ها مسوؤلیت‌های بالا در این قوه، به خوبی دریافت از کجا و با چه ساز و کاری باید با فساد در دستگاه‌های گسترده حکومت مبارزه کرد. ویژگی عملکرد آقای رئیسی در دو مسؤولیت فوق، قاطعیت در پاکسازی‌ها و عدم ملاحظه در برخورد با متخلفان بوده‌است.
البته در هرگونه ارزیابی عملکرد رئیس‌ ‌جمهوری، شرایط متعددی را باید در نظر گرفت؛ از جمله این که آقای رئیسی چه کشوری را در چه شرایطی از دولت پیش از خود تحویل گرفته است، در زمان تصدی او در سمت جدید تحولات منطقه و جهان در چه جهتی سیر کرده است و بالاخره این که دو رکن قضایی و مجریه در یک سال گذشته تا چه میزان او را یاری رسانده‌اند؛ لااقل این سه مؤلفه در توفیق یا عدم موفقیت او باید لحاظ شوند.

در این راستا، اتخاذ یا تأکید بر نزدیکی با کشورهای همجوار و هم‌منطقه‌ ایران توسط رئیس جمهوری و سفر به چند کشور در منطقه از نقاط مثبت عملکرد آقای رئیسی شمرده می‌شود. با این حال حصول دستاوردهای سفر مستلزم دو پیگیری قبل و بعد از سفر است. این که وزرای دولت سیزدهم تا چه میزانی توانسته باشند توان کارشناسی بالای بدنه وزارتخانه‌های زیر نظر خود را بسیج کنند و از آن برای توفیق سفرهای خارجی رئیس دولت سیزدهم بهره گیرند، جای پرسش دارد.

سفرهای همتایان منطقه‌ای آقای رئیسی به تهران نشان می‌دهد که شماری از کشورهای همجوار و منطقه‌ای ایران، عزم رئیس جمهوری را در گسترش روابط جدی تلقی کرده‌اند.

برخلاف شرایط منطقه‌ای که به طور نسبی به نفع آقای رئیسی رقم خورده، اوضاع بین‌المللی همچنان در گرو توفیق در بازگشت به برجام معطل باقی مانده است و گرچه شعار وی «گره نزدن سفره مردم به برجام» بوده است؛ با این حال، از آزاد شدن دارایی‌های ما در خارج تا رونق صدور نفت و گاز و جذب سرمایه‌های خارجی و دیگر اموری که ما را در وضعیتی قرار دهند که روابط خارجی خود را آنگونه که مصلحت کشور اقتضا می‌کند تنظیم کنیم، یا خریدهای بزرگ خارجی خود را در مناقصه‌های بین‌المللی انجام دهیم تا مجبور نشویم مایحتاج کشور را از بازارهای سیاه یا بی‌رقیب تأمین کنیم، همه و همه در گرو بازگشت به برجام متوقف مانده‌اند. البته نباید در این زمینه، بی‌منطقی دولتمردان امریکا و خرابکاری‌های اسراییل و همگامی بعضی دول منطقه با آنان را در عدم بازگشت به برجام نادیده گرفت. این در حالی است که خویشتن‌داری ایران از زمان خروج یکجانبه دولت وقت امریکا از برجام و احترام کشور ما به امضای خود، راه هرگونه فرافکنی را بر دولت جو بایدن می‌بندد.

درباره همراهی دو قوه دیگر با دولت رئیسی، باید گفت که قوای مقننه و قضائیه در یک سال گذشته، هماهنگ با دولت سیزدهم عمل کرده‌اند که این همیاری در توفیق نسبی دولت مؤثر بوده‌است.

رسم نامیمون در دولت‌های ۱۶ سال پیش از احراز مسؤولیت توسط آقای رئیسی، بدگویی از دولت‌های قبل و قوت خود را در ضعف آنان جستجوکردن بوده است. در این زمینه، باید به رئیس‌ جمهوری تبریک گفت که به اشاره‌های حداقلی در این مورد بسنده کرده‌است؛ از جمله این که در چند روز گذشته ایشان از شمار پروژه‌های ناتمام در کشور اظهار تعجب، و به‌گونه‌ای گلایه کرده‌است.

آقای رئیسی، به قرار اطلاع در یک سال گذشته ۲۵ سفر استانی و برون تهرانی داخلی داشته‌است که از محسنات رئیس‌جمهوری است. به‌فراوانی شنیده می‌شود که ایشان دستور پیگیری و زمان تحقق دستورات خود را صادر می‌کند. این صفت حمیده زمانی از منظر مردم محل‌هایی که به آنجا سفر می‌کند به عاقبت خوش منجر می‌شود که کمیته انجام و پیگیری سفرهای او، پیش و بعد از سفر به‌خوبی ایفای نقش کند. این که رئیس‌جمهوری به هر تقاضای عمرانی و رفاهی مردم پاسخ مثبت دهد، زمانی میسر است که زیردستان آقای رئیسی امکانات موجود را به اطلاع ایشان رسانده باشند و اصولا مقام ریاست‌جمهوری باید برای نظارت بر انجام و اتمام طرح‌ها سفر کند نه برای دستور تأمین تقاضاهایی که هنوز در برنامه سالانه دولت قرار نگرفته‌اند؛ در غیر این صورت اگر ایشان به مردم قولی بدهد که بعداً مشخص شود امکان تحقق آن وجود نداشته است، هدف سفر محقق نمی‌شود.

نمی‌توان عملکرد یکساله دولت سیزدهم را ارزیابی و نقد منصفانه نمود ولی از گرانی سرسام‌آور و رشد روزانه قیمت‎ها سخن نگفت. نگارنده در چند روز گذشته در سفری به اطراف لاریجان موفق شد با شماری از روستاییان سخن گوید و پای درد دل آنها بنشیند و دریابد به علت گران‌شدن نهاده‌های دامی، آنها گاو و مرغ و خروس و اردک خود را یا فروخته یا کشته‌اند؛ به گونه‌ای که در روستای مورد نظر دیگر نه می‌توان شیر تازه خرید و نه به‌راحتی تخم مرغ تهیه کرد، و خبرهای جسته‌گریخته حکایت دارد که این وضع در دیگر روستاها هم در حال شکل گرفتن است. البته این که تصور شود کشورهای دیگر در بهشت موعود زندگی می‌کنند و فقط کشور ما درگیر گرانی و افزایش قیمت و خشکسالی‌است تصوری غیر عادلانه است. ما حتی در کشورهای بزرگ اروپایی شاهد تظاهراتی هستیم که دلیل آن تورم بالا و افزایش قیمت مایحتاج روزمره مردم ذکر می‌شود. در شماری از ممالک جهان نیز به سبب حمله روسیه به اوکراین مردم در تأمین نان روزانه و کشاورزان در خرید کود شیمیایی با مشکل مواجه شده‌اند. با این حال بسیار نادرند کشورهایی که همانند کشور ما قیمت‌ها در عرض یک سال گذشته در آنها چندین برابر شده باشد. نه کسی در نیت خیر آقای رئیسی در برداشتن بار گرانی از دوش مردم می‌تواند شک کند و نه کشوری مانند ایران درگیر تحریم‌های گسترده بوده است. با این حال وقتی وزرای دولت از بهبود فروش نفت و بازگرداندن ارز و مثبت‌شدن تراز بازرگانی سخن می‌گویند، جای این پرسش وجود دارد که چرا قیمت‌ها در همه سطوح چنین لجام‌گسیخته رو به افزایش است؟

حضور شخص رئیس ‌جمهوری و گزارش عملکرد او به ملت در صدا وسیما و طرح مشکلات مردم توسط خبرنگاران رسانه ملی و تحلیل‌های بعد از مصاحبه برای تنویر افکار عمومی، باعث می‌شوند هم مردم در جریان امور قرار گیرند و هم زمینه سمپاشی‌های دشمنان و معارضان برچیده شود. آقای رئیسی در یک سال اخیر چند نوبت در شبکه یک سیما ظاهر شده و گزارش عملکرد داده‌ اما نقدی از سوی خبرنگاران بر سخنان ایشان صورت نگرفته؛ درحالی که خود رئیس ‌جمهوری بارها اظهار کرده از نقد منصفانه استقبال می‌کند. این وظیفه اصحاب رسانه است که این گشاده‌رویی رئیس‌ جمهوری را به فال نیک بگیرند و برای روشن شدن دلیل گرانی‌ها مردم را در جریان قرار دهند.

آقای رئیسی چند بار از کاغذبازی در ادارات دولتی انتقاد کرده‌است و در سفرهای استانی به این نتیجه رسیده است که کار روزانه مردم با بدنه وزارتخانه‌های کشور است. اگر مردم در مراجعه به این بخش‌های دولتی با مشکل مواجهند باید نظارت بر عملکرد رده‌های پایین در ادارات دولتی شدیدتر و برخوردها جدی‌تر شود؛ زیرا مردم به ندرت برای حل مشکل خود به یک وزیر یا معاونان او مراجعه می‌کنند. شاید اگر ایشان در دومین سال ریاست‌ جمهوری خود این سنت حسنه را مرعی دارد که بازرسان دولت به درون وزارتخانه‌ها مراجعه کنند تا دریابند آیا در سرگردان شدن مردم در تشکیلات دولتی، مسؤول شخص کارگزار است یا فقدان یا ابهام قوانین و مقررات؛ چنین اقدامی بار قوه قضائیه را هم سبک‌تر کند.

در شروع دومین سال ریاست جمهوری آقای رئیسی برای وی و دولت ایشان، که شاید شاهد ترمیم‌هایی در آن باشیم، آرزوی توفیق داریم.
🔻روزنامه اعتماد
📍‌ برجام رییسی برجام روحانی
✍️عباس عبدی
همچنان برجام و سرنوشت آن مهم‌ترین موضوع کشور بوده و انتظارات مردم برای به‌سرانجام رسیدن آن زنده است و امیدواریم که چنین شود. در عین حال صدای مخالف با برجام نیز کم نشده و وجود دارد و در عمل هم سنگ‌اندازی می‌کنند. صدایی که بعضا تاسف‌بار نیز هست. اینک همسایه‌های ایران روزانه و ماهانه ده‌ها میلیارد دلار درآمد دارند و بخشی از آن به واسطه بیرون بودن ایران از بازار انرژی است، ولی عده‌ای از مخالفان برجام، پرداخت مشروط ۶/۱ میلیارد دلار طلب ایران از حکومت عراق را به عنوان یک پیروزی بدون وجود برجام یاد می‌کنند!

واقعا کار کشور به کجا رسیده است، برخی از نیروها که داعیه‌هایی در سطح مدیریت جهانی دارند، وصولی مشروط طلب ۶/۱ میلیارد دلاری ایران از حکومت عراق که نزدیک‌ترین حکومت در جهان به ایران است را موفقیت و پیروزی بدانند. بگذریم.
در یکی از مطالبی که اخیرا در منابع نزدیک به مخالفان برجام منتشر شده، آمده است که: «برجام رییسی هم هرگز چیزی بیشتر از آنچه که برجام روحانی داشت با خود ندارد.» این را در مقام رد کوشش‌ها برای به ثمر رسیدن برجام نوشته است. واقعیت این است که اگر برجام رییسی بتواند به دستاوردهای برجام روحانی برسد، موفقیت بزرگی خواهد بود. البته این موفقیت کافی نخواهد بود، به همان دلیلی که آن برجام به چنان سرنوشتی دچار شد. به عبارت دیگر آن زمان یک جای کار ایراد داشت که در ادامه باید آن را حل کرد. مشکلی که در زمان برجام روحانی هم مطرح بود ولی مسکوت گذاشتند تا بلکه بعدا حل شود و نشد.
برجام رییسی هر چه باشد بیش از برجام روحانی نیست، ولی به شرط حل یک مشکل می‌تواند پایدار شود و فراتر از آن برجام برود. اصرار به حل برجام بدون رعایت این شرط کار بیهوده‌ای است. برجام احتمالی رییسی به دو دلیل، بدون تحقق شرطی که خواهم گفت حتی به پای برجام روحانی نخواهد رسید. دلیل اول عدم استقبال اقتصادی شرکت‌های گوناگون جهان برای مراوده اقتصادی با ایران است. تجربه خروج ترامپ پیش روی آنان است و این تجربه موجب احساس بی‌ثباتی این شرکت‌ها و عدم علاقه آنها برای ورود به ایران و انعقاد قراردادهای اقتصادی بلندمدت می‌شود. در نتیجه همین که بی‌ثباتی برجام یک بار تجربه و عملی شده است، در برداشت منفی دیگران نسبت به کارایی آن اثرگذار است.
دلیل دوم نیز آسان‌گیری تحریم‌ها از سوی دولت بایدن است که در عمل اگر برجام به نتیجه هم برسد، به اندازه برجام سال ۱۳۹۴، تغییر زیادی در منافع اقتصادی کنونی ایجاد نخواهد کرد. البته فراموش نکنیم که اگر برجام به کلی منتفی شود، این تحریم‌ها جدی خواهند شد و آسان‌گیری موجود کنار گذاشته می‌شود و هزینه سنگینی را بر اقتصاد کشور تحمیل خواهد کرد.
بنابراین برجام رییسی، معادل برجام روحانی نیست، ولی با یک شرط می‌تواند بهتر هم باشد. این همان شرطی است که در زمان روحانی مسکوت گذاشته و موجب بی‌ثباتی برجام و خروج امریکا از آن شد. در حقیقت مساله ما با دیگران محدود به موضوع هسته‌ای نبود و نیست، بلکه مسائل منطقه‌ای محور اختلافات است. اتفاقا مساله هسته‌ای به علت همان اختلافات برجسته شده بود و اگر برجام به مسائل منطقه‌ای تعمیم نیابد و راهی برای تفاهم‌های کلی در امور منطقه باز نشود، برجام همچنان ناپایدار و درنهایت غیرمفید خواهد بود. مشکلی که در رابطه با وضعیت سپاه در برجام پیش آمده ناشی از همین مساله و اختلافات منطقه‌ای است. تحقق این شرط به معنای تسلیم شدن نیست، همچنان که برجام نیز مترادف با تسلیم شدن نبود که اگر بود، طرف مقابل زیر آن نمی‌زد. توصیه به گفت‌وگوی فراگیر در امور منطقه‌ای به معنای کوشش برای رسیدن به راه‌حل‌هایی است که منافع طرف‌های ذی‌نفع، متناسب با قدرت آنان تامین شود. اکنون زمان گرفتن تصمیمات جدی است. تردید نباید کرد که بدون برجام وضع بدتر و بدتر خواهد شد. برجام هم اگر در چارچوب گذشته حل شود، ناپایدار و منافع آن موقتی است، تنها راه‌حل؛ ورود به یک گفت‌وگوی سازنده به قصد رسیدن به تفاهم نسبی در امور و مسائل منطقه‌ای است. راه دیگری وجود ندارد.
🔻روزنامه شرق
📍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ «اقتصاد پشت مو» و مصداق‌های آن در ایران
✍️ اسفندیار جهانگرد
اقتصاد مالت (Mullet* Economy) یا پشت مویی یا ژولیده اصطلاحی است که «ینسی استریکلر» مبدع کیک‌ استارتر و نویسنده مشهور چندین اثر معتبر جهانی، در کتاب «آینده ممکن» خود به آن پرداخته است. در اینجا سؤال اساسی این است که بیشینه‌کردن سود کوتاه‌مدت و تصمیمات لحظه‌ای نمی‌تواند یگانه کارکرد راه‌حل اقتصادی جوامع باشد. یکی از پیش‌فرض‌های مهم تحلیل‌هایی که پشتوانه تصمیمات اقتصادی قرار می‌گیرند، هدف‌گذاری بیشینه‌کردن سود است. با این وصف و نوع نگاه، غالب سازمان‌ها و نهادها (اعم از دانشگاه، بیمارستان، مدرسه، بنگاه‌های خدماتی و تولیدی و...) در سیستم کشورهای توسعه‌یافته در زمره یک دارایی نمود پیدا می‌کنند که البته باید بیشترین بازدهی را داشته باشند. در این باره «آدام اسمیت» پدر علم اقتصاد به اهمیت بیشینه‌کردن سود اعتقاد داشت، ولی عنوان می‌کرد که هدف نهایی اقتصاد قلمداد نمی‌شود. در این باره، وی مطرح می‌کند که نفع شخصی باید به فرد متقابلا اعتماد هم ارائه بدهد. اما در این باره «میلتون فریدمن» موضوع بیشینه‌سازی سود را طوری مطرح کرد که بنگاه یا شرکت، مسئولیت اجتماعی‌اش این است که فقط سود ایجاد کند. بنابراین با این طرز نگاه، سوددهی کوتاه‌مدت به تنها هدف بنگاه‌ها و شرکت‌ها تبدیل شده است. اما در نظام جهانی، سوددهی فوری و کوتاه‌مدت موجب پیامدهای ناگواری (مثل آلودگی و تخریب محیط زیست، کاهش منابع آبی زیرزمینی و...) در اقتصاد شده است. در این سیستم، قاموس اقتصاد رفتار عقلایی است و آن هم یعنی دنبال‌کردن نفع شخصی و بیشینه‌کردن سود در کوتاه‌ترین زمان ممکن. به‌عبارتی نفع شخصی و کار عقلایی هر دو به مفهوم بیشینه‌کردن سود در کمترین زمان ممکن نمود پیدا کرده‌اند. این موضع و منش منجر به پیدایش مفهوم «اقتصاد پشت مویی یا ژولیده» در جهان شده است. اقتصاد ژولیده به چه معناست؟ یعنی دقیقا مثل فردی که موی خود را به شکل Mullet نامرتب و ژولیده آرایش و تنظیم می‌کند، اقتصاد جهان هم این سبک و آرایش را به خود گرفته است. نقدهای جدی به این منش وارد می‌شود. یکی از آنها این است که نفع شخصی به ارزش‌های فرد و بستری که در آن فعالیت می‌کند مرتبط است و کار عقلایی این است که باید بر مبنای ارزش‌ها و بستری که تصمیم‌گیری در آن صورت می‌گیرد قرار داشته باشد؛ سود فوری نیز تنها ملاک این رفتار در اقتصاد نباید باشد. این بدین مفهوم نیست که بیشینه‌کردن سود باید در اقتصاد منتفی شود، بلکه بدین مفهوم است که توجه به کسب سود در کنار ارزش‌ها و بستر تصمیم‌گیری مفهوم خیلی بهتری پیدا می‌کند.

اصطلاح «اقتصاد ژولیده» در ایران کمی پیچیده‌تر از نرم و مفهوم جهانی آن است. اقتصاد ایران ملغمه‌ای از بیشینه‌سازی سود در کمترین زمان ممکن در فعالیت‌ها همراه با دخالت زیاد دولت از طریق تنظیم‌گری است و پیامدهای ناگواری از آن منتج شده که با شکل جهانی آن کمی پیچیده‌تر شده است. در ایران در اکثر فعالیت‌ها (اعم از کشاورزی، صنعت خودرو، ساختمان‌سازی، بازرگانی، بهداشت، دادگاه‌ها، آموزش، آب، محیط زیست، صندوق‌های بازنشستگی، مؤسسات مالی و پولی و سیاست‌گذاری عمومی و...) هدف اصلی بیشینه‌سازی سود در کمترین زمان ممکن است که البته با مداخلات فسادانگیز دولت‌ها و نهادهای خاص نیز همراه شده است؛ بنابراین شکل خاصی از اقتصاد ژولیده در ایران شکل گرفته است که وجوه افتراقی با نرم‌های جهانی آن دارد. چراکه در اکثر کشورهای توسعه‌یافته تنظیم‌گری در بسیاری امور محدودتر از ایران است. به برخی از فعالیت‌های درگیر این پدیده در زیر اشاره می‌شود ولی در کل، اقتصاد ایران درگیر این پدیده است.

در صنعت خودروسازی در حال حاضر ساختاری رقم خورده است که سه‌گانه خودروسازها، حاکمیت و مصرف‌کننده‌ها از نحوه فعالیت آن در کشور ناراضی هستند. این چالش به دلیل این هدف یعنی خودروسازشدن ایران از یک طرف و از طرف دیگر بیشینه‌کردن سود خودروساز در کمترین زمان ممکن و دخالت بی‌حد و حصر دولت در این فعالیت به‌وجود آمده است. دستاورد این کارکرد شده است موارد زیر:

آمار تصادفات و تلفات جانی بالای ناشی از آن، نارضایتی مشتری از کیفیت و قیمت، هزینه تولید و قیمت بالای محصولات در مقایسه با نرم جهانی، کیفیت پایین طراحی و قطعات، نداشتن مقیاس اقتصادی، نبود رقابت اقتصادی، آلایندگی زیست‌محیطی بالا، مصرف انرژی بیش از استاندارد جهانی در هر کیلومتر، بهره‌وری و کارایی پایین، که در یک کلام نارضایتی سه‌گانه حاکمیت خودروساز و مصرف‌کننده را رقم زده است. صنعت خودروسازی ایران از یک طرف با دیوارهای بلند در قبال واردات خارجی (حمایت دولت) شکل گرفته و از طرف دیگر با یک سیستم تنظیم‌گری داخلی با دخالت خیلی زیاد فعالیت می‌کند که در آن کیفیت و قیمت با استانداردها و مقیاس‌های بین‌المللی و شرایط روز دنیا بسیار فاصله دارد. بنابراین به منظور تأمین سود کوتاه‌مدت سیاست‌گذار و خودروساز، مقیاس اقتصادی تولید، رقابت به مفهوم اقتصادی، به‌کارگیری دانش روز و درنهایت بهره‌وری و کارایی اصلا مورد توجه این صنعت نبوده و در عوض سود و منفعت‌طلبی زودهنگام و کوتاه‌مدت توسط همه گروه‌های ذی‌مدخل در نظام تدبیر این صنعت به‌صورت ضمنی در دستور کار فعالیت آنها قرار گرفته است.
...به‌طورکلی در این صنعت سیاست‌ها در قالب موجه‌جلوه‌دادن نما و ظاهر آن و شکل‌گیری پدیده اقتصاد ژولیده خودروسازی است.

موضوع بعدی که می‌توان در این زمینه مثال زد ساختمان‌سازی است. متأسفانه فرایندها، طراحی، اجرا، کیفیت و قیمت ساختمان در ایران با استاندارد جهانی آن بسیار فاصله دارد. در اجرای پروژه ساختمان‌سازی در ایران زمان زیادی صرف می‌شود. طول دریافت جواز ساخت‌وساز در ایران بسیار زمان‌بر است. نظارت ناکافی شهرداری و سازمان نظام مهندسی ساختمان، شهرهای ایران را به کام بسازوبفروش‌ها شیرین کرده است و آنها با به‌کارگیری مصالح ساختمانی نامرغوب و بی‌کیفیت در ساخت‌وساز، سعی بر این دارند که هزینه تمام‌شده ساختمان را کاهش بدهند و در مقابل ساختمان را مطابق با قیمت مصالح باکیفیت و مرغوب به فروش برسانند تا سود کوتاه‌مدت آنها از این طریق، قابل توجه باشد. مصالح مورد استفاده در پروژه‌های ساختمانی با استانداردهای بین‌المللی فاصله زیادی دارند و چون طراحان ساختمان در طرح‌های خود فرض را بر استفاده از مصالح استاندارد در نظر می‌گیرند در بدو اجرای سازه، پروژه با ابهام و مغایرت‌های اساسی مواجه می‌شود که اصولا غیرقابل قبول نیز هستند.

استفاده از آهن‌های غیراستاندارد، تیرچه‌های ساخته‌شده در کارگاه‌های غیراستاندارد بدون حضور و نظارت مهندسان باتجربه، استفاده از بتن‌های غیراستاندارد و... موجب می‌شود سازه پروژه‌ها ضعیف، عاری از استاندارد و خطرآفرین برای مواقع بروز زلزله شود. در بحث نازک‌کاری نیز مصالح غیراستاندارد از قبیل لوله، کاشی، سرامیک و... موجب صرف هزینه و وقت زیاد در دستیابی به یک ساختمان به ظاهر زیبا ولی درواقع پوشالی می‌شود. همه این موارد با هدف کسب سود کوتاه‌مدت بازیگران این فعالیت در ایران و با دخالت بدون برنامه نظام تنظیم‌گر باعث می‌شود عمر مفید ساختمان در ایران، بسیار کوتاه باشد و حتی شاهد بروز حوادث دلخراش ریزش ساختمان‌ها (مانند متروپل آبادان) در سطح شهرها باشیم که نمودی از ظاهرسازی و پدیده اقتصاد ژولیده ساختمان‌سازی ایرانی است.

در زمینه‌های بهداشت، آموزش، کشاورزی، بانکی، مالی و... هم می‌شود مثال‌ها و مصداق‌های زیادی را مطرح کرد که سود کوتاه‌مدت تنها هدف آن فعالیت‌ها شده و نتایج غیرقابل‌دفاعی را به بار آورده است. اما موضوع مهم‌تری که باید به آن پرداخت، این است که نظام تدبیر هم در ایران در این دام افتاده و دریافت سود کوتاه‌مدت تنها هدف آن شده و نتایج ناگواری را به بار آورده است.

در زمینه سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی تاکنون شش برنامه توسعه بعد از انقلاب اسلامی و پنج برنامه عمرانی هم قبل انقلاب طراحی، تصویب و اجرا شده است و در همه این برنامه‌ها طراحی به گونه‌ای بوده که «هرچه خوبان همه خواهند در آنها ما خواهان بودیم»، اما در اجرا اکثر برنامه‌ها و سیاست‌گذاری‌ها به محاق رفته است. برای مثال رشد اقتصادی پایدار یکی از معیارهای مهم اقتصادی است که برآیند کارکردهای یک اقتصاد در کنار اجرای سیاست توزیع مناسب منافع آن را نشان می‌دهد و می‌تواند شرایط اولیه توسعه را بهبود ببخشد. محاسبات نویسنده نشان می‌دهد اگر اهداف شش برنامه توسعه بعد انقلاب اسلامی در زمینه رشد اقتصادی محقق می‌شد، در اواخر سال ۱۴۰۰ باید تولید ناخالص داخلی ایران (GDP) به قیمت ثابت سال ۲۰۱۵، رقمی حدود ۱۴۵۰ میلیارد دلار می‌بود که عملکرد فعلی اقتصاد شکاف بسیار عظیمی بین اهداف و عملکرد در این زمینه را نشان می‌دهد. این واقعیت نشان می‌دهد که منفعت‌طلبی زودهنگام در داشتن برنامه به شکل ویترینی و بی‌توجهی به واقعیت و فراهم‌نکردن شرایط اجرای برنامه‌ها، یک نما و نماد فرصت‌طلبانه را در طراحی سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی در ایران به‌وجود آورده است. رشد اقتصادی پایدار در عمل باید از محل «رشد بهره‌وری» تأمین شود که رشد بهره‌وری ایران عملکرد بسیار مأیوس‌کننده‌ای دارد؛ سطح فعلی تولید کشور هم با فشار تزریق منابع و عوامل تولید و به دور از بهره‌وری ایجاد شده است و فرضیه ویترینی‌بودن برنامه توسعه، دخالت‌های بی‌حدوحصر نهادهای تنظیم‌گری و کسب سود کوتاه‌مدت را مطرح می‌کند. به‌عبارتی تنظیم برنامه‌ها صرفا برای داشتن برنامه و ظاهر امر بوده و برای اجرا تنظیم نشده بودند. این یعنی دولت هم درگیر پدیده «اقتصاد ژولیده» در قالب تنظیم‌گری اقتصاد و جامعه شده است.

موضوع مهم و به‌روز دیگری که در زمینه سیاست‌گذاری و تنظیم‌گری می‌توان به آن اشاره کرد «قانون هدفمندی یارانه‌ها» در سال ۱۳۸۹ است که این روزها هم سیاست‌ها در این زمینه در موارد دیگر در کشور در حال اجراست. در ماده یک آن قانون، اصلاح قیمت حامل‌های انرژی ایران را به قیمت فوب خلیج فارس گره زده و در ادامه قرار بود این اصلاح قیمت‌ها بین گروه‌های «هدف» توزیع شود که البته اتفاق نیفتاد و موضوع «هدفمندی» یک سیاست فرصت‌طلبانه کوتاه‌مدت بدون فراهم‌کردن شرایط اولیه آن، یعنی اصلاح نظام پولی و بانکی و اصلاح بودجه اجرا شد و بنابراین کارکردی واقعی در بخش حقیقی اقتصاد نداشته است. این موضوع هم این فرضیه را تقویت می‌کند که سیاست‌گذار برای اهداف کوتاه‌مدت خود دست به چنین اقدامی زده و شاهد آن هم دستاوردهای اصلاحی بسیار ناچیز آن بوده است. یعنی اصلاح قیمت‌ها در ایران عمدتا به جهت اهداف اصلاح قیمت‌های نسبی و تخصیص بهینه منابع نبوده است؛ مثلا آمیخته با اهدافی غیراقتصادی (مثل جهت‌دهی آرای فقرا در انتخابات ادواری) شده است و البته هیچ‌گاه الزامات پیاده‌سازی چنین سیاستی در ایران توسط نظام تدبیر فراهم نشده است.

به‌طورکلی آرایش نمای ظاهری در اکثر فعالیت‌های اقتصادی ایران به مفهوم دستیابی به سود کوتاه‌مدت فوری صرف، یک رویه شده است و ارزش‌ها و بستر تصمیم‌گیری‌ها در کشور فراموش شده‌اند. این موضوع در ایران با توجه به اینکه دامن‌گیر سیاست‌گذار و تنظیم‌گر هم شده، بسیار پرهزینه شده است. این رویه سوای مفهوم جهانی آن، در ایران با دخالت بیش از حد دولت در اقتصاد و رخنه‌کردن آن در نظام تدبیر، به شکل بغرنجی شکل گرفته و نیازمند اصلاح است. در این زمینه، لازم است نظام تدبیر به لحاظ نظری تمرکز خود را بر الگوهای منفعت چندبعدی قرار دهد. در شرایط حاضر منفعت شخصی در قالب فردگرایی و مؤسسه‌گرایی کوتاه‌مدت در ایران از سر تا ذیل گسترش پیدا کرده است و این یعنی پدیده‌ای که هرکس به‌عنوان یک فرد یا نهاد در‌حال‌حاضر دنبال بیشینه‌کردن منافع خود است؛ درحالی‌که این دیدگاه به نفع افراد و سازمان‌های مشخصی است، اما به نفع کل جامعه نیست و نمی‌تواند کل اقتصاد را به سرمنزل مقصود برساند. در جهت منافع شخصی و کشور، زاویه دید وسیع‌تری درخصوص آنچه برای جامعه و افراد در حال و آینده ارزشمند است، باید طراحی و اجرا شود. این شامل آن نظر و اجرائی است که در ابتدا هر فرد و جامعه در زمان فعل باید نیازهایش مرتفع شود (اکنون افراد و جامعه). همچنین فضایی برای ملاحظات آینده افراد و جامعه نیز لازم است در نظر گرفته شود؛ یعنی لازم است در سیاست‌گذاری و رفتار افراد نگاهی به افرادی که به آنها تکیه می‌کنیم و جامعه (اکنون ایران) به آنها تکیه کرده و راه را برای نسل بعدی باز می‌کند نیز داشته باشیم. همه این فضاها و شرایط بر کشور تأثیر می‌گذارند و باید تحت تأثیر کشور و جامعه و نیز نفع جامعه باشند. این واقعیت رویکردی ساده و درعین‌حال بسیار مفید برای تصمیم‌گیری و تنظیم استراتژی‌هایی است که فراتر از دیدگاه کوتاه‌مدت و منفعت‌طلبانه جهت کسب سود در کمترین زمان ممکن است و البته می‌تواند مانیفستی برای فرار از اقتصاد ژولیده و پشت‌مویی شکل‌گرفته در ایران باشد.

* Mullet نوعی مدل آرایش موی سر است که در آن موهای جلو و دو طرف سر فرد مرتب می‌شود و موهای پشت سر فرد بلند و ژولیده و غیرمرتب به نظر می‌رسد. این مدل مو، بیشتر مورد توجه جوانانی است که در طبقات اقتصادی و اجتماعی پایین جامعه قرار دارند.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 تفنگت را زمین بگذار
✍️ دکتر صلاح‌الدین هرسنی
قریب به ۱۲۰ روز از جنگ روسیه علیه اوکراین گذشته است. واقعیت‌های میدانی طبق اخبار و انعکاس رویداد‌ها در رسانه‌ها نشان می‌دهند که اگر نقش‌های واسطه‌ای از رهگذر ابتکارات دیپلماتیک نتواند منجر به حل بحران و منازعه شود، نیک پیداست که اوکراین در یک موقعیت و وضعیت بی‌بازگشت قرار می‌گیرد، چراکه بعد از حادثه غرق شدن سر رزمناو «مسکوا» در دریای سیاه به واسطه شلیک دو موشک نپتون از سوی ارتش اوکراین، قدرت تهاجمی روسیه افزایش یافته و با تغییر عملیاتی از جنوب به شرق اوکراین، وضعیت در شرایط بسیار پرآشوب و ناپایداری قرار گرفته است و شاهد کشتار‌ها، گورهای دسته‌جمعی، آوارگی، خرابی‌ها و ویرانی‌های فزاینده در اغلب شهر‌های اوکراین هستیم و در واقع اوکراین تا رسیدن به مرحله «زمین سوخته» فاصله‌ای ندارد. تحت این شرایط اگر ولودیمیر زلنسکی رییس‌جمهوری اوکراین نخواهد با هدایت بحران به سمت اخلاق راهبردی و ابتکارات دیپلماتیک به غائله اوکراین پایان دهد، آن وقت و با وجود همه مقبولیت و مشروعیتی که در مدیریت جنگ در اوکراین از خود نشان داده، از سوی افکار عمومی در جهان به ویژه مردم اوکراین و در شرایط حاضر از سوی برخی از «روسوفیل‌ها» مسوول جنایت جنگی، ویرانی و خرابی و متهم به نسل‌کشی می‌شود.
لزوم هدایت جنگ به سوی مصالحه از سوی زلنسکی بدان جهت است که او نباید به جهت ترغیب و اغوای غرب بر ادامه طبل جنگ بکوبد و اوکراین را به تلی از خاکستر تبدیل کند. افزون بر این، زلنسکی قطعا باید به این نتیجه رسیده باشد که نتواند به وعده‌های غرب اعتماد کند و به واسطه وعده‌های کاغذی، خود و اوکراین را تنها شهید راه گسترش ناتو به شرق کند. واقعیت آن است که زلنسکی تا به این جای کار کارنامه قابل قبولی در هدایت جنگ در اوکراین از خود نشان داده است، چراکه وی از همان ابتدا و با به صدا در آمدن ناقوس جنگ اوکراین کت و شلوار و کراوات مخملی‌اش را کنار گذاشت و با پوشیدن لباس رزم، وظایف خود را میان کاخ ریاست‌جمهوری و خیابان‌های جنگ‌زده اوکراین تقسیم کرد. برای تحریک معاضدت و مساعدت رهبران غربی در تمامی مجالس و پارلمان‌های مهم جهان حاضر شد و در هر محفلی و هر مجلسی تلاش داشت که چرا برای مهار ارتش از بن مسلح روسیه و رفتار‌های متوهمانه، روان‌پریش و سادیسمی رهبری چون ولادیمیر پوتین، اقدامی نمی‌شود؟ افزون بر همه این موارد او به استناد و استفاده از یک اصل جنگی تحت عنوان عامل «ایکس» یا همان عامل روحیه‌بخش ارتش طبق باور‌ها و انگاره‌های لئون تولستوی در کتاب «جنگ و صلح» به گونه‌ای رفتار کرد که با وجود برتری ارتش روسیه، جنگ روایت‌ها را نبازد. برای نمونه رزمندگان ارتشش در خط مقدم جنگ ازدواج خود را جشن گرفتند، مارش نظامی ارتش اوکراین در اغلب میادین اوکراین سرود ملی و اتحادیه اروپا را نواخت و زلنسکی کنشی را از خود به نمایش گذاشت که سلبریتی‌های کشورش در سایه یکدلی و وحدت انسجام‌یافته مردم اوکراین در ساخت بطری‌های آتشین یا همان «کوکتل مولوتف» در کنار ارتش اوکراین قرار بگیرند. زلنسکی نشان داد که برخلاف اسلافش همچون «یولیا تیموشنکو» بانوی اول انقلاب نارنجی در بهار ۲۰۰۵ کی‌یف و «ویکتور یوشچنکو» نیست که بر سر اهمال و تعلل بخواهند جزیره‌ای چون کریمه در جنوب اوکراین را به خاک روسیه الحاق کنند. او نشان داد که مانند میخائیل ساکاشویلی در حیات سیاسی گرجستان نیست که بخواهد در اعلام استقلال مناطق آبخازایا و اوستیای جنوبی برای ولادیمیر پوتین و ماجراجویی‌هایش فرش قرمز پهن کند و با دسته گل به استقبالش برود. زلنسکی نشان داد که نمی‌توان نقش او را فقط به نقش یک کمدین تقلیل داد و عنداللزوم او می‌تواند در کنار ژانر کمدی، رهبر مقتدری نیز باشد و دموکراسی را به سخره نگیرد. قالب‌های ادراکی و تحلیلی زلنسکی تا به اینجای کار به او نشان داده و قطعا او را به این باور رسانده که ممکن است حادثه الحاق کریمه، این بار بر سر منطقه دونباس در شرق اوکراین و مشخصا در سه استان «دونتسک» و «لوهانسک» و «دنیپروپتروفسک» تکرار شود که نشانه خوبی برای اوکراین نیست. اما واقعیت آن است که نه وعده‌های غرب تحقق یافته و نه ارتش اوکراین کارایی لازم را دارد. زلنسکی باید بداند که لازمه تداوم جنگ متضمن تدارکات تئوریک و عملی است و صرف دیدار رهبرانی چون بوریس جانسون از انگلستان، اولاف شولتس از آلمان، امانوئل ماکرون از فرانسه، ماریو دراگی از ایتالیا و کلاوس یوهانیس از رومانی از کی‌یف و قدم زدن در خیابان‌های جنگ‌زده اوکراین راهبردی موثر برای مهار ولادیمیر پوتین در تداوم حملات مخرب به اوکراین نیست. ضمن آنکه زلنسکی باید به هشدار پوتین به این کشور‌ها توجه کند. بنابراین با توجه به کارنامه قابل قبول زلنسکی در هدایت جنگ، بهتر آن است که راهبردی سازنده برای خروج از بحران از سوی زلنسکی و سایر تصمیم‌سازان اوکراین اتخاذ شود و در جهت جلوگیری از گسترش یک «زمین سوخته» و جلوگیری از یک دوره نظم آنارشی در محیط‌های پیرامونی و از همه مهمتر به جهت جلوگیری از بحران غذایی، تفنگ را بر زمین بگذارد و ثبات را به اوکراین بازگرداند.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 توافق هسته‌‏ای مرده است؟
✍️هادی خسروشاهین
نامش را دیپلماسی هوشمند گذاشته‌اند؛ اما شما فشار پلکانی و تدریجی بخوانید. استارت این سیاست جدید نیز به تحریم‌های ۱۶ژوئن دفتر کنترل دارایی های وزارت خزانه‌داری آمریکا بازنمی‌گردد، بلکه نقطه آغاز را باید به جلسه شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و صدور قطعنامه علیه تهران بازگرداند. قرار است طبق این برنامه فشاری با شیب ملایم بر ایران وارد شود تا ایران متقاعد به بازگشت به میز مذاکره شود.
این ناشی از یک جمع‌بندی مهم در واشنگتن است که بدون چنین خط‌مشی‌ای امکان توافق در آینده نزدیک وجود نخواهد داشت. در واقع مشاوران بایدن تصور می کنند که علت بن‌بست در مذکرات وین تنها به درخواست ایران به حذف نام سپاه از لیست تروریستی وزارت خارجه بازنمی‌گردد، بلکه رویکرد خاص رابرت مالی نیز در چنین ناکامی موثر بوده است. این نتیجه‌گیری جدید یعنی اعمال فشار تدریجی -همراه با مدیریت بحران-در کنار پیگیری دیپلماسی، رونوشت همان نسخه‌ای است که اسباب جدایی ریچارد نفیو و آرین طباطبایی از تیم مالی را در اکتبر فراهم آورد. استدلال این دو این بود که آمریکا قادر به احیای برجام نیست تا زمانی که فشار تحریمی و سیاسی را بر ایران در حین مذاکرات اعمال کند. به عبارت دیگر آنها به‌صورت شفاف به نماینده امور ایران در دولت بایدن گفته بودند تا زمانی که جریان صادرات نفت ایران به چین و هند ادامه یابد، تهران نیاز فوری به احیای برنامه جامع اقدام مشترک احساس نخواهد کرد. همین پیشنهادها پس از ۹ماه به مبنایی برای تصمیم‌گیری‌های جدید در واشنگتن تبدیل شده است. اما مالی، بلینکن و سالیوان این روزها با احتیاط زیاد این خط‌مشی را مورد پیگیری قرار می‌دهند؛ چراکه معترف هستند که راه‌های بدیل برای برجام پرهزینه و نامناسب هستند و در شرایطی که بازار انرژی در جهان به‌دلیل جنگ اوکراین متلاطم است، حال اقتصاد ایالات متحده چندان خوش نیست و افکار عمومی در ایالات متحده گرفتار فوبیای عمیق نسبت به مداخلات در خاورمیانه است و هرگونه تصاعد بحران در منطقه می‌تواند دموکرات‌ها را در آستانه انتخابات میان‌دوره‌ای کنگره در نوامبر به زیر بکشد. پس همزمان با هر گام تدریجی که در مسیر اعمال فشار برداشته می‌شود، کانال‌های دیپلماتیک نیز فعال می‌شود. به‌طور نمونه قبل از صدور قطعنامه در آژانس، بایدن به ایران نامه می‌نویسد و گوشزد می‌کند که لحن قطعنامه ملایم است و حتی همین روند پس از تحریم ۲ فرد و ۹ شرکت در امارات و هنگ‌کنگ نیز مورد پیگیری قرار می‌گیرد و این بار به‌واسطه اروپا این پیام به تهران مخابره می شود که این تحریم‌ها مغایر برجام است و به محض احیای آن تحریم‌ها نیز لغو خواهد شد. در واقع بایدن در تلاش است ضمن اعمال فشار به مدیریت بحران نیز دست بزند تا درهای مذاکرات همچنان باز باقی بماند. به نظر می رسد در این چارچوب احتمالا طی هفته های آتی بخشی از درآمدهای نفتی ایران نیز مورد هدف قرار خواهد گرفت؛ با این حال این هدف‌گیری آن‌چنان پرشدت نخواهد بود که موجبات تصاعد بحران منطقه‌ای را فراهم کند. اما اجرای کج‌دار و مریز پیشنهادهای نفیو و طباطبایی تا ابد تداوم نخواهد یافت. مشاوران بایدن احتمالا برای اجرای محتاطانه سیاست‌های پیشنهادی تیم قبلی در وزارت خارجه آمریکا ضرب‌الاجلی در نظر گرفته‌اند. (حداقل تا پایان ماه ژوئیه و حداکثر تا پایان سپتامبر) از این مقطع زمانی احتمالا برای ایالات متحده برجام فواید خود را از دست خواهد داد و اعمال سیاست فشار، قوت بیشتری خواهد یافت تا توافق جدیدی با تهران به انجام برسد. (احتمالا توافق موقت) در این برهه زمانی دولت بایدن احتمالا دقیقا پای در مسیری خواهد گذاشت که پیش از این ترامپ آن را آزموده بود؛ اما با دو هدف‌گذاری متفاوت. اگر دولت پیشین آمریکا کمپین فشار حداکثری را آغاز کرد تا به تصور خود به یک معامله همه‌جانبه و دربرگیرنده همه موضوعات از هسته‌ای تا نقش منطقه‌ای با تهران دست یابد؛ فشارحداکثری شماره دوم به توافق جدید هسته‌ای و جایگزین برجام محدود خواهد شد. (این سیاست احتمالا از پاییز در دستورکار دولت بایدن قرار خواهد گرفت) دولت بایدن در این مسیر به‌طور قطع از ماه ژوئیه به دنبال مقدمه‌چینی خواهد بود و یکی از دستورکارهای سفر ماه آینده بایدن به اسرائیل و عربستان همین مساله خواهد بود. احتمالا در تل‌آویو و جده تصمیمات مهمی در همین جهت اتخاذ می‌شود.

اما ایران در مقابل چه خواهد کرد؟ سیاست ایران حداقل در طول ۹ ماه گذشته بر اهرم‌سازی از برنامه هسته‌ای برای کسب امتیازات در مذاکرات استوار بوده است. به همین دلیل روند غنی‌سازی اورانیوم ۶۰ و ۲۰درصدی به‌صورت مستمر اما با فراز و فرودهایی تداوم یافته است. هدف از این سیاست، تبدیل کشور به یک بازیگر در آستانه هسته‌ای بدون برداشتن گام آخر یعنی غنی‌سازی ۹۰درصدی بوده است. اما با این همه تکیه صرف بر این سیاست فاقد مطلوبیت‌های لازم است. به عبارت دیگر ایران درحالی‌که به اهرم‌سازی و اعمال فشار می‌پردازد، باید روزنه‌های دیپلماسی را نیز باز نگه دارد. در واقع جمهوری اسلامی درحالی‌که نباید خود را مشتاق و شیفته توافق هسته‌ای نشان دهد، در عین حال ضروری است به‌طور ضمنی سیگنال‌هایی نیز مبنی بر علاقه‌مندی برای نیل به توافق پایدار ارسال کند. اما چگونه؟کار بسیار ظریف و پیچیده‌ای است. به‌طور مثال یکی از همین سیگنال‌ها را می‌توان در گزارش ۳۰مه مدیر کل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی مشاهده کرد. در این گزارش تصریح شده است که ایران به جای انباشت ذخایر اورانیوم ۶۰ و ۲۰درصدی یا غنی‌سازی بیشتر در سطح مورد نیاز برای ساخت بمب، بخش عمده‌ای از این ذخایر را به صفحه‌های سوخت تبدیل کرده است. (۳۸ کیلوگرم اورانیوم با غنای ۶۰درصد و ۲۰۹ کیلوگرم اورانیوم با غنای ۲۰درصد). معنای روشن چنین اقدامی برای آمریکا و شرکایش این است که ایران قصد و عزم فوری برای غنی‌سازی در حد یک برنامه هسته‌ای تسلیحاتی ندارد. با این حال با آغاز کج‌دار و مریز سیاست اعمال فشار از جانب واشنگتن، ایران نیز شروع به اهرم‌سازی‌های بیشتر برای خود در حوزه دیپلماتیک کرده است. به‌طور مثال تهران پس از صدور قطعنامه شورای حکام ۲۷ دوربین فراپادمانی آژانس را خاموش کرد. اما با این همه مانع از فعالیت ۴۰ دوربین دیگر نشد. چنین اقدامی دو معنای همزمان را به طرف مقابل منتقل می‌کند. اول اینکه ایران اهرم جدید و حیاتی برای خود تدارک دیده است. علت چنین مدعایی نیز به کارکردهای دوربین‌های آژانس بازمی‌گردد. ۲۷دوربین خاموش‌شده عمدتا وظیفه نظارت و رصد فعالیت‌های ایران در حوزه ساخت قطعات سانتریفیوژ و روند تحقیق و توسعه را برعهده دارند. حال آنکه ۴۰دوربین دیگر بر فعالیت‌های غنی‌سازی اورانیوم متمرکز هستند. با علم به همین تفاوت‌های تکنیکی است که می‌توان ارزش اهرم‌سازی جدید ایران را درک کرد. این دوربین‌ها برای غرب و آژانس بسیار حیاتی هستند و شاید حاضر باشند بابت راه‌اندازی دوباره آنها وارد فرایند بده-بستان شوند. پس در اینجا ایران ضمن اهرم‌سازی روزنه دیپلماسی را نیز همچنان باز نگه داشت. ایران در عین حال و در راستای همین پروسه اخیرا آغاز به ساخت تاسیسات هسته‌ای جدید در منطقه‌ای کوهستانی در جنوب نطنز کرده است. (فردوی دوم) این تاسیسات به ایران امکان آن را خواهد داد که در سال‌های آینده به برنامه غنی‌سازی خود وسعت و سرعت بیشتری ببخشد. پس در اینجا نیز هدف اهرم‌سازی و فشار بیشتر بر دولت بایدن برای اعطای امتیازات ضروری در حوزه اقتصاد و سیاست است. (سیاستی که در ظاهر بی‌میلی به توافق را نشان می‌دهد؛ ولی در باطن و به‌طور ضمنی تمایل به توافق را در خود پنهان کرده است) سیاست قدم برداشتن در میانه توافق و عدم توافق نیز می‌تواند تا پایان تابستان ادامه پیدا کند و شاید در نقطه‌ای با سیاست کج‌دار و مریز واشنگتن در اعمال فشار همراه شود که ما آن را نقطه تعادلی یا همان توافق می‌خوانیم. اما با تشدید فشار ایالات متحده، ایران نیز متقابلا ناچار خواهد بود یک گام به جلو بردارد و این گام می‌تواند انباشت ذخایر اورانیوم غنی‌شده و توقف تبدیل آن به صفحات سوخت باشد یا آغاز غنی‌سازی ۹۰درصدی. البته ایران می‌تواند سناریوی دیگری را نیز در نظر بگیرد و آن انگشت گذاشتن بر نگرانی آمریکا و پرهیز این کشور از تصاعد بحران در محیط منطقه‌ای است. به عبارت دیگر ایران شاید ترجیح دهد به جای انتخاب میدان هسته‌ای برای نشان دادن واکنشش به فشار حداکثری شماره دوم از پاییز، حوزه منطقه‌ای را برگزیند و به‌صورت مدیریت‌شده و هدفمند از اهرم‌های خود برای تصاعد قاعده‌مند بحران استفاده کند تا نشان دهد بازگشت کاخ سفید به این سیاست بدون هزینه نخواهد بود. فراموش نکنیم که ستون‌های دفاعی ایران را موشک‌های بالستیک، کروز و پهپادها تشکیل می‌دهند و از همین رو ضرورت حفاظت از این پایه‌های امنیت ملی، ممکن است کشور را به این سو سوق دهد که به جای پاسخ در میدان هسته‌ای، از شبکه بازدارندگی منطقه‌ای بهره ببرد. با این همه و با وجود همه احتیاط‌های دو جانبه به نظر می‌رسد زمان تصاعد بحران میان تهران و واشنگتن در پاییز فرا خواهد رسید؛ مگر اینکه طرفین تا ماه سپتامبر درباره احیای برجام با شانس پایین‌تر یا توافق جایگزین با بخت بیشتر، به نقطه تعادلی دست یابند.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین